نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
grand sounding: پر طمطراق - پر طنطنه
١ سال پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
sound the retreat: اعلام عقب نشینی کردن
١ سال پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
sound sb out: مزه دهن کسی را فهمیدن
١ سال پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
loud sounding: پر سر و صدا
١ سال پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
make a mint of money: پول پارو کردن
١ سال پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
sell sb to the police: کسی را لو دادن
١ سال پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
be worth a mint: یک عالم ارزش داشتن
١ سال پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
mire sb in sth: کسی را گرفتار چیزی کردن
١ سال پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
be misdirected: هرز رفتن - تلف شدن
١ سال پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
put me out of my misery and tell me the result: جانت بالا بیاید/ جانم را گرفتی، نتی ...
١ سال پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
i was misled into buying a car: خام شدم و ماشین خریدم
١ سال پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
miss out on sth: از دست دادن ( فرصت، مهمانی ، معامله ...
١ سال پیش
نوع مدال

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-
دیکشنری
-
mistimed: بد موقع - بی موقع - نا بهنگام ( حرف ...
١ سال پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
he is a positive fool: خل خل است - از بیخ خل است
١ سال پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
like one possessed: مثل جن زده ها - مثل دیوانه ها
١ سال پیش
نوع مدال

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-
دیکشنری
-
to the minute: دقیقا - درست
١ سال پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
privy to: مطلع و آگاه بودن از
١ سال پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
enter into recognizances for sb: ضمانت کسی را کردن
١ سال پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
he thinks that everything revolves around him: فکر می کند مرکز تمام عالم است
١ سال پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
not for one minute: اصلا - هیچ
١ سال پیش
نوع مدال

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-
دیکشنری
-
minute book: دفتر صورتجلسات - دفتر خلاصه مذاکرات
١ سال پیش
نوع مدال

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-
دیکشنری
-
minute gun: توپ ( برای عزا و غیره )
١ سال پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
have a rough ride: سختی دیدن - دوره سختی را گذراندن
١ سال پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
the minions of the law: عملۀ قانون - ماموران پلیس
١ سال پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
give sb a rough time: پوست کسی را کندن - پیر کسی را در آو ...
١ سال پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
sell sb a pup: به کسی انداختن - به کسی قالب کردن
١ سال پیش
نوع مدال

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-
دیکشنری
-
against nature: غلط - غیر عادی
١ سال پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
be outgunned: به لحاظ نظامی ضعیف تر بودن
١ سال پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
bring sb to a pretty pass: کسی را تو مخمصه انداختن
١ سال پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
let sb see what one is made of: قابلیت خود را به کسی نشان دادن
١ سال پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
bring sth to pass: به منصه ظهور رساندن
١ سال پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
come to a pretty pass: به جاهای باریک کشیدن
١ سال پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
pass an opinion: اظهار عقیده کردن
١ سال پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
life passed her by: از زندگی نصیبی نبرد
١ سال پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
the path to ruin: راه نابودی
١ سال پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
the patience of job: صبر ایوب
١ سال پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
make a pet of sb: کسی را لوس کردن
١ سال پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
one`s pet hate: مایۀ نفرت همیشگی
١ سال پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
be in a pet: اوقات تلخی کردن
١ سال پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
project oneself: تصویر خوبی از خود به دست دادن
١ سال پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
save one`s bacon: قسر در رفتن
١ سال پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
an armchair critic: عالم بی عمل
١ سال پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
an apology for a lunch: چیزکی به عنوان غذا
١ سال پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
put sb through the hoop: دمار از روزگار کسی درآوردن
١ سال پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
tossing the caber: پرتاب میل
١ سال پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
hear a case: ( حقوق ) به پرونده ای رسیدگی کردن
١ سال پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
never hear the end of sth: مدام سرکوفت خوردن
١ سال پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
have sb over: پذیرایی کردن از
١ سال پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
the whole caboodle: همگی
١ سال پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
have sb round: پذیرایی کردن از
١ سال پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
a care taker government: دولت موقت
١ سال پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
at a later date: بعدها - در آینده
١ سال پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
a creepy story: داستانی که مو بر تن آدم راست میکند
١ سال پیش
نوع مدال

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-
دیکشنری
-
comfort station: توالت عمومی
١ سال پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
chill sb`s blood: حال کسی را گرفتن
١ سال پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
have a card up one`s sleeve: آس برنده در آستین داشتن
١ سال پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
bitter aloes: عصاره صبر زرد
١ سال پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
a back handed compliment: مدح شبیه ذم - تعریف دو پهلو - طعن د ...
١ سال پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
skim the surface: بررسی سطحی کردن - یک ورقی زدن
١ سال پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
a siren song: زبان و کلامی فریبنده و اغفال کننده
١ سال پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
to keep a set face: قیافه و هیئت سرد و بی تفاوت به خود ...
١ سال پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
events are taking a serious turn: اوضاع دارد قمر در عقرب میشود
١ سال پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
to be self assertive: حقوق و امتیازات خود را به زور به دی ...
١ سال پیش
نوع مدال

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-
دیکشنری
-
hop garden: مزرعه رازک
١ سال پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
hop kiln: اجاق رازک خشک کنی
١ سال پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
hop picker: رازک چین
١ سال پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
hook it: به چاک زدن - فلنگ را بستن
١ سال پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
get sb off the hook: گره کار کسی را باز کردن
١ سال پیش
نوع مدال

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-
دیکشنری
-
hook nosed: دماغ عقابی - دماغ قوزدار
١ سال پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
wolf sth down: لمباندن - بلعیدن
١ سال پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
i was wondering about that: کم کم داشت برایم مسئله میشد
١ سال پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
in wonderment: حیرت زده - بهت زده
١ سال پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
centerpart: همتا
١ سال پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
confidence reliance: وثوق
١ سال پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
kingdom possessing: مالک الملک
١ سال پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
pride greatness: کبریا
١ سال پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
the throne of god: عرش
١ سال پیش
نوع مدال

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-
دیکشنری
-
artha: منابع مورد نیاز برای حیات ( ثروت، س ...
١ سال پیش
نوع مدال

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-
دیکشنری
-
jati: کاست - نظام طبقاتی - طبقه - پایگاه ...
١ سال پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
breath fire and brimstone: از خشم منفجرشدن - داد و قال راه اند ...
١ سال پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
jump out of the frying pan into the fire: از چاله درآمدن و به چاه افتادن
١ سال پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
one fine day: ( در قصه ها ) روزی از روزها
١ سال پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
a fine friend you are: این شرط رفاقته!
١ سال پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
call sb by fine names: لی لی به لالای کسی گذاشتن - تملق کس ...
١ سال پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
a poor fellow: بیچاره - بخت برگشته
١ سال پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
what can a fellow do: آدم چه میتواند بکند؟
١ سال پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
be hail fellow well met: زودجوش بودن - خونگرم بودن
١ سال پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
a car with a small mileage: ماشین کیلومترپایین ( کم کار کرده )
١ سال پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
i missed the target by a mile: خیلی دورتر از هدف زدم
١ سال پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
this news will keep: این خبر را بعدا هم میشود داد. دیر ن ...
١ سال پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
keep him from school just now: فعلا به مدرسه نفرستیدش
١ سال پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
it kept him from despair: این قضیه او را از ناامیدی نجات داد
١ سال پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
from sheer habit: صرفا از روی عادت - بنا به عادت
١ سال پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
he is glib in finding excuses: خوب می تواند بهانه بتراشد
١ سال پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
glide along: نرم گذشتن - آرام گذشتن
١ سال پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
a frown of disapproval: اخم - اخم و تخم - مخالفت
١ سال پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
force a smile: زورکی لبخند زدن
١ سال پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
force a reply: به زور جواب دادن
١ سال پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
force the pace: قدم را تند کردن - بر سرعت خود افزود ...
١ سال پیش
نوع مدال

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-
دیکشنری
-
forcemeat: مایۀ دلمه - مایۀ تودلی ( برای مرغ، ...
١ سال پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
a false bottom: جاسازی
١ سال پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
avade a question: سوالی را نشنیده گرفتن - از زیر سوال ...
١ سال پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
be of sb`s opinion: با کسی هم عقیده بودن - با کسی همدلی ...
١ سال پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
get a second opinion: با یک شخص دیگر مشورت کردن - نظر شخص ...
١ سال پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
take a second opinion: نظر شخص دیگری را هم خواستن
١ سال پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
migrant labour: کار فصلی - کار موسمی
١ سال پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
be in a mighty rage: خیلی عصبانی بودن - خون خون کسی را خ ...
١ سال پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
a travel operator: شرکت مسافرتی
١ سال پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
be high and mighty: خود را گرفتن - باد کردن - خیلی مهم ...
١ سال پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
have a good opinion of sb: راجع به کسی خوب فکر کردن
١ سال پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
have a high opinion of sb: راجع به کسی خوب فکر کردن
١ سال پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
have a high opinion of sth: راجع به چیزی خوب فکر کرن
١ سال پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
have a good opinion of sth: راجع به چیزی خوب فکر کردن
١ سال پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
have a bad opinion of sth: راجع به چیزی بد فکر کردن
١ سال پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
have a low opinion of sth: راجع به چیزی بد فکر کردن
١ سال پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
have a poor opinion of sth: راجع به چیزی بد فکر کردن
١ سال پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
have a poor opinion of sb: راجع به کسی بد فکر کردن
١ سال پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
have a low opinion of sb: راجع به کسی بد فکر کردن
١ سال پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
have a bad opinion of sb: راجع به کسی بد فکر کردن
١ سال پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
see sth a mile off: مثل روز روشن بودن - از یک فرسخی هم ...
١ سال پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
stick out a mile from: از . . . یک سرو گردن بالاتر بودن
١ سال پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
stand a mile from: از . . . یک سرو گردن بالاتر بودن
١ سال پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
run a mile from: فرار کردن - در رفتن
١ سال پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
go on about: یکریز راجع به چیزی حرف زدن - به چیز ...
١ سال پیش
نوع مدال

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-
دیکشنری
-
by jingo: 1. وای ! به به 2. به خدا ! - به جان ...
١ سال پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
be on the inside track: در موقعیت بهتر قرار داشتن
١ سال پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
have a hunch that: به دل کسی برات شدن که - به دل کسی ا ...
١ سال پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
go on a hunger strike: اعتصاب غذا کردن
١ سال پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
be hard pressed to do sth: انجام کاری برای کسی سخت و دشوار بود ...
١ سال پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
hark at him: گوش کن ببین چی میگه
١ سال پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
hare in: دویدن و آمدن تو
١ سال پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
hare out: دویدن و رفتن بیرون
١ سال پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
a constricted view: نظری محدود - دیدی باریک
١ سال پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
start a hare: موضوعی را مخصوصا عوض کردن
١ سال پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
he felt fit to drop: از خستگی داشت می افتاد
١ سال پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
he is fair game for critics: شکار مناسبی برای منتقدان است
١ سال پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
fair promises: وعده های دلفریب
١ سال پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
by fair means: با ملایمت
١ سال پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
a fair sample: نمونه گویا - نمونه واقعی
١ سال پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
a fair name: نام نیک
١ سال پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
go to any lenghts: دست به هر کاری زدن - از هیچ کوششی ف ...
١ سال پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
a dress lenght: قوارۀ پیراهنی
١ سال پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
least of all would i want to hurt your feelings: اصلا نمیخواهم ناراحتت کنم - اصلا نم ...
١ سال پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
there is a jinx on this watch: این ساعت نحس است. این ساعت بدشانسی ...
١ سال پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
give sb the jitters: اعصاب کسی را داغون کردن
١ سال پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
an odd job man: آدمی که کارهای پراکنده می کند - آدم ...
١ سال پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
let sb into sth: کسی را به جایی راه دادن - کسی را وا ...
١ سال پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
let sb into a secret: رازی را با کسی در میان گذاشتن
١ سال پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
let sth into sth: روی چیزی کار گذاشتن ( پنجره، در و غ ...
١ سال پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
let sb be: راحت گذاشتن - اذیت نکردن
١ سال پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
let sth pass: از چیزی چشم پوشی کردن
١ سال پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
let sth slip: ( فرصت و غیره ) از دست دادن ( راز ...
١ سال پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
behave less foolishly: دست از حماقت بردار
١ سال پیش
نوع مدال

پاسخ صحیح

-
بپرس
-
 با سلام و احترام یعنی تیری ...
١ سال پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
iran seems to be exercising restraint: به نظر می رسد ایران خویشتنداری نشان ...
١ سال پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
averting this conflagration: جلوگیری از این تنش فاجعه بار
١ سال پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
ominous warnings: هشدارهایی قوی
١ سال پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
emboldening: جسارت دهی
١ سال پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
pushing forty: ( در مورد سن ) نزدیک چهل سال - تقری ...
١ سال پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
put it simply: به زبان ساده - راست و پوست کنده
١ سال پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
put something across: تفهیم کردن - منتقل کردن
١ سال پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
put something across somebody: قبولاندن به - قالب کردن به
١ سال پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
put something before something: اولویت قائل شدن بر
١ سال پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
be a pushover: مثل آب خوردن بودن - خیلی راحت بودن
١ سال پیش
نوع مدال

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-
دیکشنری
-
pushily: با سماجت - با پررویی
١ سال پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
a web of interlocking interests: شبکه ای از منافع در هم تنیده
١ سال پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
push sth forward: مطرح کردن - عرضه کردن
١ سال پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
flouting international law: زیرپا گذاشتن قوانین بین المللی
١ سال پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
our odds can look daunting: شانس ما اندک به نظر می رسد
١ سال پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
be in long pants: بزرگ شده بودن
١ سال پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
throw sb overboard: کسی را کنار گذاشتن - دست از حمایت ک ...
١ سال پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
throw sth overboard: خود را از شر چیزی خلاص کردن
١ سال پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
be overclouded: ابری بودن
١ سال پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
be on a par with: برابری کردن با
١ سال پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
make a parade of sth: به رخ دیگران کشیدن ( سواد، ثروت و غ ...
١ سال پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
take out an overdraft: اضافه برداشت کردن
١ سال پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
be overdrawn: کسر موجودی داشتن
١ سال پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
an overflow pipe: مجرای سرریز
١ سال پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
an overgrowth of nettles: گزنه زار
١ سال پیش
نوع مدال

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-
دیکشنری
-
overreach oneself: روی خود زیادی حساب کردن - تند رفتن
١ سال پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
overshoot the mark: تیر کسی به هدف نخوردن
١ سال پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
turn sth over: چیزی را برگرداندن
١ سال پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
an overstocked field: مزرعه ای با اضافه دام
١ سال پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
be on overtime: اضافه کاری کردن
١ سال پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
over to: تا
١ سال پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
make overtures to sb: با کسی سر صحبت را باز کردن
١ سال پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
over against sth: در مقابل - در برابر - در قیاس با - ...
١ سال پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
several times over: بارها - بارها و بارها - به کرات
١ سال پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
we owe loyalty to our country: ما باید به کشورمان وفادار باشیم
١ سال پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
my own one: بچه یکی یکدانه ام
١ سال پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
each to his own: هر کسی راه خودش
١ سال پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
he is gone over to the enemy: به دشمن پیوسته است
١ سال پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
it was an own goal: خیطی بالا آورد - گاف زد
١ سال پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
shut up like an oyster: لال ماندن - نطق کسی درنیامدن
١ سال پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
go through one`s paces: قابلیت های خود را نشان دادن
١ سال پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
like an oven: مثل جهنم
١ سال پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
pan sth out: لاوک شویی کردن
١ سال پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
open pandora`s box: شر به پا کردن - فتنه برپا کردن
١ سال پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
a pantile roof: بام سفالی
١ سال پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
be overage: سن کسی زیاد بودن
١ سال پیش