نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
a fair sample: نمونه گویا - نمونه واقعی
٦ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
a fair name: نام نیک
٦ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
go to any lenghts: دست به هر کاری زدن - از هیچ کوششی ف ...
٦ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
a dress lenght: قوارۀ پیراهنی
٦ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
least of all would i want to hurt your feelings: اصلا نمیخواهم ناراحتت کنم - اصلا نم ...
٦ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
there is a jinx on this watch: این ساعت نحس است. این ساعت بدشانسی ...
٦ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
give sb the jitters: اعصاب کسی را داغون کردن
٦ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
an odd job man: آدمی که کارهای پراکنده می کند - آدم ...
٦ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
let sb into sth: کسی را به جایی راه دادن - کسی را وا ...
٦ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
let sb into a secret: رازی را با کسی در میان گذاشتن
٦ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
let sth into sth: روی چیزی کار گذاشتن ( پنجره، در و غ ...
٦ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
let sb be: راحت گذاشتن - اذیت نکردن
٦ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
let sth pass: از چیزی چشم پوشی کردن
٦ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
let sth slip: ( فرصت و غیره ) از دست دادن ( راز ...
٦ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
behave less foolishly: دست از حماقت بردار
٦ ماه پیش
نوع مدال

پاسخ صحیح

-
بپرس
-
 با سلام و احترام یعنی تیری ...
٦ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
iran seems to be exercising restraint: به نظر می رسد ایران خویشتنداری نشان ...
٦ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
averting this conflagration: جلوگیری از این تنش فاجعه بار
٦ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
ominous warnings: هشدارهایی قوی
٦ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
emboldening: جسارت دهی
٦ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
pushing forty: ( در مورد سن ) نزدیک چهل سال - تقری ...
٦ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
put it simply: به زبان ساده - راست و پوست کنده
٦ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
put something across: تفهیم کردن - منتقل کردن
٦ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
put something across somebody: قبولاندن به - قالب کردن به
٦ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
put something before something: اولویت قائل شدن بر
٦ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
be a pushover: مثل آب خوردن بودن - خیلی راحت بودن
٦ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-
دیکشنری
-
pushily: با سماجت - با پررویی
٦ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
a web of interlocking interests: شبکه ای از منافع در هم تنیده
٦ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
push sth forward: مطرح کردن - عرضه کردن
٦ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
flouting international law: زیرپا گذاشتن قوانین بین المللی
٦ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
our odds can look daunting: شانس ما اندک به نظر می رسد
٦ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
be in long pants: بزرگ شده بودن
٦ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
throw sb overboard: کسی را کنار گذاشتن - دست از حمایت ک ...
٦ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
throw sth overboard: خود را از شر چیزی خلاص کردن
٦ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
be overclouded: ابری بودن
٦ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
be on a par with: برابری کردن با
٦ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
make a parade of sth: به رخ دیگران کشیدن ( سواد، ثروت و غ ...
٦ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
take out an overdraft: اضافه برداشت کردن
٦ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
be overdrawn: کسر موجودی داشتن
٦ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
an overflow pipe: مجرای سرریز
٦ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
an overgrowth of nettles: گزنه زار
٦ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-
دیکشنری
-
overreach oneself: روی خود زیادی حساب کردن - تند رفتن
٦ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
overshoot the mark: تیر کسی به هدف نخوردن
٦ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
turn sth over: چیزی را برگرداندن
٦ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
an overstocked field: مزرعه ای با اضافه دام
٦ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
be on overtime: اضافه کاری کردن
٦ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
over to: تا
٦ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
make overtures to sb: با کسی سر صحبت را باز کردن
٦ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
over against sth: در مقابل - در برابر - در قیاس با - ...
٦ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
several times over: بارها - بارها و بارها - به کرات
٦ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
we owe loyalty to our country: ما باید به کشورمان وفادار باشیم
٦ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
my own one: بچه یکی یکدانه ام
٦ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
each to his own: هر کسی راه خودش
٦ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
he is gone over to the enemy: به دشمن پیوسته است
٦ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
it was an own goal: خیطی بالا آورد - گاف زد
٦ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
shut up like an oyster: لال ماندن - نطق کسی درنیامدن
٦ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
go through one`s paces: قابلیت های خود را نشان دادن
٦ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
like an oven: مثل جهنم
٦ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
pan sth out: لاوک شویی کردن
٦ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
open pandora`s box: شر به پا کردن - فتنه برپا کردن
٦ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
a pantile roof: بام سفالی
٦ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
be overage: سن کسی زیاد بودن
٦ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
be in short pants: بچه بودن
٦ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
in transports: ( در مورد شادی، ترس، خشم و غیره ) د ...
٦ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
go out of use: از دور خارج شدن
٦ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
a used stamp: تمبر باطله
٦ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
go up the wall: جوش آوردن - خل شدن
٦ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
a wall of silence: سکوت محض
٦ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
take up residence in: اقامت گزیدن در
٦ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
a residence permit: اجازه اقامت
٦ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
he is our resident crossword fanatic: او پای دائمی جدول کلمات متقاطع ماست
٦ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
a faint resemblance: شباهت کم
٦ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
a marked resemblance: شباهت آشکار
٦ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
to have a reshuffle: بُر زدن
٦ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
he is left to his resources: به امان خدا رهایش کرده اند
٦ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
a last resources: تنها پناه - آخرین امید
٦ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
resign to one` fate: رضا به قضا دادن
٦ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
the resolution of a doubt: رفع شک
٦ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
a ski resort: پاتوق اسکی بازان - مجتمع اسکی
٦ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
scrupulously avoid sth: با دقت از چیزی اجتناب کردن
٦ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
tickle sb`s ribs: کسی را خنداندن
٦ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
that is just the ticket: همانی است که باید باشد
٦ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
lead sb to the altar: سر سفره عقد نشاندن
٦ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
peck at one`s food: بازی کردن با غذا ( به جای خوردن آن ...
٦ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-
دیکشنری
-
peak time: ( تلویزیون ) ساعت پربیننده
٦ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
peak and pine: تحلیل رفتن - لاغر شدن
٦ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
you are not the only pebble on the beach: تنها تو که نیستی
٦ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
what a peach of a dress: چه لباس خوشگلی
٦ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
a big pot: آدم کله گنده - آدم سرشناس
٦ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
go through the motions of doing sth: ادای کاری را درآوردن
٦ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
see to sth: رسیدگی کردن به
٦ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
motion sb to a chair: تعارف کردن به کسی برای نشستن
٦ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
seek permission: اجازه گرفتن
٦ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
the motoring public: جماعت اتومبیل سوار
٦ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
a patent untruth: دروغ محض - کذب محض
٦ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
he is riding for a fall: دارد خودش را بدبخت می کند
٦ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
cast in the same mould: از یک سنخ - از یک تیپ
٦ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
be on the war path: عصبانی بودن - کفری بودن
٦ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-
دیکشنری
-
leaf mould: خاکِ برگ
٦ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
break the mould of sth: سنت شکنی کردن
٦ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
a mound of: کوهی از - تلی از
٦ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
they have given us a pretty mouldy pay increase this year: امسال یک اضافه حقوقی به ما دادند که ...
٦ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
prop sth against: چیزی را تکیه دادن به . . .
٦ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
be in the secret: از قضیه مطلع بودن
٦ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
be a secret fan of sth: طرف دار چیزی بودن بدون اینکه کسی بد ...
٦ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
at one remove from: از فاصله نزدیک - با یک واسطه
٦ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
be a secret smoker: یواشکی ( دور از چشم دیگران ) سیگار ...
٦ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
have a secret lover: در خفا معشوق داشتن
٦ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
make no secret of sth: چیزی را مخفی نکردن
٦ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
be second to none: دومی نداشتن - بی همتا بودن
٦ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-
دیکشنری
-
come off second best: مقام دوم را احراز کردن
٦ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
see nothing of sb: کسی را هیچ ندیدن
٦ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
see a lot of sb: کسی را مرتب دیدن
٦ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
put money into sth: در چیزی سرمایه گذاری کردن - پول خود ...
٦ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-
دیکشنری
-
see the color of the money: از توانایی مالی اطمینان داشتن
٦ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
throw one`s money about: پول خود را حیف و میل کردن
٦ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
money makes money: پول پول می آورد
٦ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
monkey about: شیطنت کردن
٦ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
monkey about with sth: با چیزی ور رفتن - چیزی را انگولک کر ...
٦ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
monster movies: فیلمهای ترسناک
٦ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
in a month of sundays: مدت های مدید
٦ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
do a moonlight flit: نصف شب به چاک زدن
٦ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
moon over sb: همه هوش و حواس پیش کسی بودن
٦ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
render a service to sb: به کسی خدمتی کردن
٦ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
render sth down: آب کردن - ذوب کردن
٦ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
a person of loose morals: آدم بی بند و بار
٦ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
render sth up: تسلیم کردن
٦ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
be morally certain: کاملا محتمل بودن
٦ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
he rendered up his soul to god: جان به جان آفرین تسلیم کرد
٦ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
arrange a rendezvous: قرار ملاقات گذاشتن
٦ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
be morbid: دل بد کردن
٦ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
put me right if i am wrong: اگر اشتباه میکنم بگو
٦ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
the more fool you to go: خیلی احمقی که میخواهی بروی
٦ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
let sth ride: به حال خود گذاشتن
٦ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
here lie the mortal remains of: ( روی سنگ قبر ) اینجا آرامگاه ابدی
٦ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
every mortal thing: هر جور چیزی - هر جور کاری
٦ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
see sb out: همراهی کردن - مشایعت کردن
٦ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
be no mortal good to anybody: به درد کسی نخوردن
٦ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
see through sb: دست کسی را خواندن
٦ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
give a gesture: ادا در آوردن
٦ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
merry war: نزاع خنده آور
٦ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
get sb to talk: کسی را به حرف درآوردن
٦ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
he gets it from his mother: از این جهت به مادرش رفته
٦ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
get a sight of: یک لحظه دیدن - یک نظر دیدن
٦ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
it gets me here: اینجایم درد می کند
٦ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
get told off: تنبیه شدن - توبیخ شدن
٦ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
get sb home: کسی را به خانه رساندن
٦ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
get off lightly: قسر در رفتن
٦ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
get off cheaply: قسر در رفتن
٦ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
get off with sth: نجات پیداکردن از مجازاتی شدیدتر با ...
٦ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
get oneself up: خود را آراستن
٦ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
get oneself up as: مثل . . . لباس پوشیدن
٦ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
lay the ghost of: خارج کردن روح شیطانی از بدن
٦ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
he looks like he has seen a ghost: انگار که جن دیده
٦ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
not have a ghost of chance: ذره ای شانس نداشتن
٦ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
be giddy with sth: از چیزی شاد و شنگول بودن
٦ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
gild the pill: شکر به داروی تلخ زدن - زهر چیزی را ...
٦ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
give a damn about sb: به کسی محل سگ نگذاشتن
٦ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
give a decision: تصمیم خود را اعلام کردن
٦ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
i will give you that: در این مورد با شما موافقم
٦ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
give a groan: غر زدن
٦ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
get leave: مرخصی گرفتن
٦ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
get sth for nothing: مجانی به دست آوردن
٦ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
get time: وقت کردن
٦ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
get sth to work: چیزی را به کار انداختن
٦ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-
دیکشنری
-
some distance: نسبتا دور
٦ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-
دیکشنری
-
within hailing distance: در صدا رس
٦ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
keep sb at a distance: با کسی به سردی رفتار کردن - به کسی ...
٦ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
go the full distance: تا پایان دوام آوردن
٦ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
be on distant terms with each other: با هم میانۀ خوبی نداشتن
٦ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
be on distaff side: از طرف مادری - از طرف زن ( خویشاوند ...
٦ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
of distinction: برجسته - ممتاز
٦ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
distinctions of birth: تمایزات اجتماعی
٦ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
ingrained with dirt: چرک مرده
٦ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
ingrained dirt: چرک مردگی
٦ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
feel inhibited: احساسات خود را سرکوب کردن
٦ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
without inhibition: راحت
٦ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
the injured: آسیب دیدگان - مصدومان
٦ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
do sb an injury: به کسی صدمه زدن
٦ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
do sb an injustice: ظلم کردن به کسی
٦ ماه پیش
نوع مدال

پاسخ صحیح

-
بپرس
-
با سلام و احترام برندسازی مکان ب ...
٦ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
wipe that expression off your face: این قیافۀ مسخره را نگیر
٦ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
wipe the floor with sb: پوز کسی را به خاک مالیدن
٦ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
wipe that slate clean: گذشته ها را فراموش کن
٦ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
be wise after the event: خرد پسکی داشتن - علاج واقعه بعد از ...
٦ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
be in the wilderness: عاطل و باطل ماندن
٦ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
send sb on a wild goose chase: کسی را دنبال نخود سیاه فرستادن
٦ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
wildly read: پرخواننده - کتاب خوانده - اهل مطالع ...
٦ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
make sb wild: کفر کسی را درآوردن
٦ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
be in the right vein to do sth: دل و دماغ کاری را داشتن - حوصلۀ کار ...
٦ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
put sb wise: کسی را در جریان گذاشتن - به کسی ندا ...
٦ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
wise sb up: فهمیدن - متوجه شدن - مطلع شدن
٦ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-
دیکشنری
-
wipe that smile of your face: جلوی خنده ات را بگیر
٦ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-
دیکشنری
-
under the veil of: زیر پوشش - در لفاف - به بهانه - به ...
٦ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-
دیکشنری
-
take the veil: برگزیدن رهبانیت - ترک دنیا
٦ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
sift sth out: جدا کردن - سوا کردن
٦ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
come into side: در دیدرس قرار گرفتن
٦ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
keep out of sight: خود را از انظار پنهان کردن
٦ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
this kitchen is a sight: این آشپزخانه خیلی درهم ریخته است
٦ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
keep sight of sb: زیر نظر گرفتن فردی
٦ ماه پیش