مریم سالک زمانی - جزئیات مدال‌ها

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

athlete's foot: ترک خوردن بین انگشتان پا

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

avalanche cord: ریسمان بهمن ( کوهنوردی )

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

back boundary line: محوطه پشت خط سرویس

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

kindness should be in deep of your skin: مهربانی باید در عمق وجودتان باشد

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

don’t be so daft: آنقدر اسکل نباش

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

don’t push it: پر رو نشو

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i’m mortified: بسیار شرمنده ام

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

did i get you right: آیا درست فهمیدم؟ درست متوجه شدم؟

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

to buy something: باور کردن چیزی ( در محاوره )

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

bummer bummed: ضد حال/ ناخوشایند، مایوس کننده

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

don’t take it to heart: به دل نگیرید

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i appreciate that: ممنونم/ جبران می کنم

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

oh that explains it: اوه، پس بگو چرا / پس قضیه از این قر ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

that’s a good one: بامزه بود!

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i’m feeling under the weather: ناخوش احوالم

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i’m beat: خیلی خسته ام

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

that’s a rip off: سر گردنه است! / خیلی گران است

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

you screwed up: گند زدی!

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

can you cover me: می توانی هوایم را داشته باشی؟

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i’m going to hit the hay: من می روم بخوابم

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

you should go the extra mile: باید سنگ تمام بگذاری/ باید نهایت تل ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

cat washing: گربه شور کردن

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

money doesn’t grow on the tree: پول علف خرس نیست

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

he builds castles in the air: او خیالات خام در سر دارد

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

pick on someone your own size: برو با هم قد خودت طرف بشو

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

let me gather my breath: بگذارید نفسم جا بیاید

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

don’t twist the lion’s tail: با دم شیر بازی نکن

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i am in a rather hole: بدجوری گیر کردم.

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

to dance to a person's tune: به ساز کسی رقصیدن

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

a poor workman blames his tools: عروس نمیتونه برقصه، میگه زمین کجه

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

you can not burn the candle at both ends: نمی شود هم خدا را بخواهی و هم خرما ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

you buy land you buy stones you buy meat and you buy bones: گنج بی مار و گل بی خار نیست.

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

a younger idler an old beggar: جوان بیکار امروز، گدای پیر فرداست. ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

you are scraping the bottom of the barrel: ملاقه ات به ته دیگ خورده است.

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

you can not wash a black a more white: که زنگی به شستن نگردد سفید.

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

you can not catch old birds with chaff: عنقا را به دام نتوان گرفت.

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

a trial shot: کار آزمایشی

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

the tricks of fortune: بازی تقدیر

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

to sow in stony ground: زمین شوره سنبل بر نیارد

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

to be on tenterhooks: مانند اسپند روی آتش بودن

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

fine feathers make fine birds: مردم عقلشان به چشمشان است

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

haste is of the devil: عجله کار شیطان است

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

to flee half clad: دو پا داشتن دو پای دیگر هم قرض کردن ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

to be hale and heartly: قبراق بودن

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

a jack in office: آدم تازه به منصب رسیده که خود را مه ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

to be a law into oneself: خود رای بودن

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

to lobby: پارتی بازی کردن

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

an out and outer: کله خر - تند رو - افراطی

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

grow on trees: زیادشدن - وفور یافتن

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

to steer a middle course: کج دار و مریض

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

he who has been bitten by a snake fears the checkered rope: مار گزیده از ریسمان سیاه و سفید می ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

he wouldn’t hurt a fly: آزارش به مورچه هم نمی رسد

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

do in rome as the romans do: خواهی نشوی رسوا همرنگ جماعت شو

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i would like to find out how capable he is: می خواهم ببینم چند مرده حلاج است

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

he leads a dog’s life: آب خوش از گلویش پایین نمی رود

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

we seek water in the sea: آب در کوزه و ما تشنه لبان می گردیم

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

two captains sink the ship: آشپز که دوتا شد آش یا شور می شود یا ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

fair exchange no robbery: آنچه عوض دارد گله ندارد

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

it is quite another story now: آن سبو بشکست و آن پیمانه ریخت

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

nor heed the rumble of a distant drum: آواز دهل شنیدن از دور خوش است

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

he fishes in troubled waters: از آب گل آلود ماهی می گیرد

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

between pillar and post there maybe rescue: از این ستون به آن ستون فرج است

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

he refuses the bride but puts forth his hand: با پا پس می زند با دست پیش می کشد

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

after night comes the dawn: از پی هر گریه آخر خنده ای ست

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

begin your web and god will send you the thread: از تو حرکت از خدا برکت

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

fair words butter no parsnips: با حلوا حلوا گفتن دهن شیرین نمی شود

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

union is strength: یک دست صدا ندارد

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

he kills a man with cushion: با پنبه سر می برد

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

he laughs in ones face and cuts his throat: با پنبه سر می برد

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

between two stools one falls to the ground: با یک دست دو هندوانه نمی توان برداش ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

cattle do not die from the cow’s cursing: به دعای گربه سیاهه بارون نمی آید

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

mills will not grind if you give them not water: بی مایه فطیر است

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

he robs his belly to cover his back: پز عالی جیب خالی

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

you may end him but you may not mend him: توبه گرگ مرگ است

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

one can’t make war with rose water: توی دعوا حلوا پخش نمی کنند

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

better an ounce of discretion than a pound of care: جنگ اول به از صلح آخر

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

don’t count your chickens before they are hatched: جوجه را اخر پاییز میشمارند

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

a jar’s mouth may be stopped a man’s cannot: در دروازه را می توان بست، دهن مردم ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

every rogue is at length outrogued: دست بالای دست بسیار است

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

the darkest hour is just before the dawn: در ناامیدی بسی امید است

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

coming events cast their shadows before: سالی که نکوست از بهارش پیداست

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

the tailor’s wife goes the worse clad: کوزه گر از کوزه شکسته آب می خورد

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

an ounce of prevention is a worth a pound of cure: علاج واقعه قبل از وقوع باید کرد

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

he has a finger in every pie: نخود هر آش است

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

he plays a lyre in vain to an ass: یاسین در گوش خر می خواند

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

to skim through a book: تورق نمودن

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

to cast sidelong glances: زیرچشمی نگاه کردن

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

to study all sides of a question: همه جوانب کاری را سنجیدن

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

put on show: وانمود کردن

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

we all kept ribbing him: دستش می انداختیم

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

to rest in god: به خدا توکل کردن

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

the ravages of time: آسیب های زمانه

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

like a drowned rat: مثل موش آب کشیده

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

a chinese puzzle: مسئله بغرنج و پیچیده

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

a put up affair: دسیسه - توطئه

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

to push off: فلنگ را بستن

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

mess around with: ور رفتن با

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

to strike the lyre: قلمبه سلمبه حرف زدن

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

he is like an escaped lunatic: زنجیر پاره کرده

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

every little helps: کاچی به از هیچی

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

do you see any green in my eye: فکر میکنی خر گیر آورده ای

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

to keep the truth dark: مهر سکوت بر لب زدن

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

keep aloof: دور نگه داشتن

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

to keep on arguing: مدام مجادله کردن

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

to be as keen as mustard: از جان و دل کار کردن

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

to indulge in luxury: غرق تجملات شدن

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

to have the stamp of individuality: علامت مشخصه داشتن - نشانه منحصر به ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

agreeable to the taste: خوشمزه - باب دندان - دلپسند

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

as free as air: سبک بال - مثل مرغ هوا آزاد

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

to make airy predictions: خیال خام کردن - پیش بینی های الکی ک ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

to be alive and kicking: سر و مر و گنده بودن

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

it is all one: سر و ته یک کرباس

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

to be all sweetness and light: چرب زبانی کردن

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

by all that is holy: تو را به تمام مقدسات قسم

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

to risk all to win all: به خطر انداختن همه هستی - یا هیچ یا ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

be sure to allow for the shrinkage: احتیاط شرط عقل است

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

the appetite grows on what it feeds: اشتها زیر دندان است

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

you have only heard one side of the argument: تنها پیش قاضی رفته اید

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

an artful dodger: آدم ناقلا و زرنگ

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

the a to z: از سیر تا پیاز

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

be in or fall in abeyance: معوق ماندن

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

abide by sth: مراعات کردن

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

be about sth: قصد کاری را داشتن

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i was just about to tell you: نوک زبانم بود

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

there is not a being about: پرنده پر نمی زند

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

his choice was an about face from original intention: از منظور اصلی اش عدول کرد

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

to talk about this and that: آسمان و ریسمان به هم بافتن

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

to be still above ground: هنوز سر پا بودن

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

a shower of abuses: باران ناسزا

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

to break out into abuse: فحش باران کردن

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

an accident of birth: اشتباه طبیعت

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

accommodate with sth: با چیزی کنار آمدن

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

a man of no account: کسی که داخل آدم نیست - ناچیز - بی ا ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

on no account walk home by yourself: تحت هیچ شرایطی تنهایی به خانه نرو

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

to stand the acid test: از بوته آزمایش سربلند بیرون آمدن - ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

to make much ado about nothing: هیاهوی بسیار از بهر هیچ به راه اندا ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

to be all adrift: قاطی کردن

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

spoils system: نظام غنایم

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

he stinks of money: خر پول است. پولش از پارو بالا می رو ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

stir yourself: بجنب دیگه - تکانی به خودت بده

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

a token payment: پیش پرداخت

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

die in harness: در حین کار مردن

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

a lapse of attention: بی توجهی

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

a lapse of the tongue: لکنت

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

a lapse of the pen: لغزش قلم

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

lap against: با صدا خوردن به

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

a man of learning: آدم فاضل

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

learnt behaviour: رفتار اکتسابی

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

a leap in the dark: تیری در تاریکی - بی گدار به آب زدن

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

give sb a new lease of life: حیات تازه ای به کسی دادن - روح تازه ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

a link road: جادۀ ارتباطی

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

a rail link: خط ارتباطی

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

link arms: دست در دست هم انداختن

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

linger over a meal: با غذا بازی کردن

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

linger on a subject: روی موضوعی ماندن - روی موضوعی فکر ک ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

linger on: این پا و آن پا کردن - این دست و آن ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

give pay lip service to sth: حمایت ظاهری کردن از چیزی - دربارۀ چ ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

be out of livery: لباس مخصوص به تن نداشتن - یونیفورم ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

to look at him it: اگر از ظاهرش بخواهیم قضاوت کنیم

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

make the time up: جبران مافات کردن

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

make off with sth: برداشتن و فرار کردن

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

make away with oneself: خودکشی کردن

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

mislead sb into doing sth: کسی را گول زدن - کسی را از راه به د ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

a mortal blow: ضربۀ مهلک - ضربۀ کوبنده

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

mutter to oneself: با خود حرف زدن - زیر لب حرف زدن

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

it is news to me: قبلا نشنیده ام. تازه دارم میشنوم - ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

badly ordered: آشفته - نامنظم - در هم ریخته

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

overleap oneself: لقمه بزرگتر از دهان خود برداشتن - ر ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

a particle of: سر سوزنی - یک ذره

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

a bad patch: روز گار بد - ایام ناخوش - روزگار سخ ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

a sticky patch: روز گار بد - ایام ناخوش - روزگار سخ ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

grab a pew: بفرما بشین

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

in a petulant mood: با کج خلقی - با بی حوصلگی

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

a public opinion poll: سنجش افکار عمومی

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

be left at the post: از دیگران عقب ماندن - جا ماندن

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

a pouring wet day: یک روز خیلی بارانی

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

in the pouring day: زیر شرشر باران

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

put sb to shame: باعث خجالت کسی شدن

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

scare sb stiff: کسی را حسابی ترساندن

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

delusions of grandeur: جنون عظمت

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

be under delusion: دچار توهم بودن، اسیر پندار بودن

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

a den of vice: لانۀ فساد

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

an opium den: شیره کش خانه

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

a gambling den: قمارخانه

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

denuded of: عاری از

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

the departed: متوفی - مرحوم - درگذشتگان - رفتگان

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

speak talk of the devil: چه حلال زاده - عجب حلال زاده

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

raise the devil: جار و جنجال راه انداختن

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

die a martyr: شهیدشدن

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

be poorly off: فقیربودن - نادار بودن - تهیدست بودن

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

a beast of prey: حیوان درنده

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

a pudding head: آدم کله پوک

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

a pudding face: صورت چاقالو - صورت پت و پهن

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

reach me down: لباس های کهنه - لباس های نیمدار

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

be riddled with: مبتلا به . . . بودن، پر از . . . بو ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

be in for a bumpy ride: با مشکلات روبرو بودن - دستخوش بحران ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

face a rough ride: با مشکل مواجه شدن - با مشکل روبرو ش ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

send sb packing: ( محاوره ) به کسی گفتن که برود پی ک ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

sober minded: جدی - سنگین - متین

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

a spent force: از کار افتاده

١ سال پیش

مدال‌های مریم سالک زمانی