نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
after night comes the dawn: از پی هر گریه آخر خنده ای ست
١ سال پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
begin your web and god will send you the thread: از تو حرکت از خدا برکت
١ سال پیش
نوع مدال

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-
دیکشنری
-
fair words butter no parsnips: با حلوا حلوا گفتن دهن شیرین نمی شود
١ سال پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
union is strength: یک دست صدا ندارد
١ سال پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
he kills a man with cushion: با پنبه سر می برد
١ سال پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
he laughs in ones face and cuts his throat: با پنبه سر می برد
١ سال پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
between two stools one falls to the ground: با یک دست دو هندوانه نمی توان برداش ...
١ سال پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
cattle do not die from the cow’s cursing: به دعای گربه سیاهه بارون نمی آید
١ سال پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
mills will not grind if you give them not water: بی مایه فطیر است
١ سال پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
he robs his belly to cover his back: پز عالی جیب خالی
١ سال پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
you may end him but you may not mend him: توبه گرگ مرگ است
١ سال پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
one can’t make war with rose water: توی دعوا حلوا پخش نمی کنند
١ سال پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
better an ounce of discretion than a pound of care: جنگ اول به از صلح آخر
١ سال پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
don’t count your chickens before they are hatched: جوجه را اخر پاییز میشمارند
١ سال پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
a jar’s mouth may be stopped a man’s cannot: در دروازه را می توان بست، دهن مردم ...
١ سال پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
every rogue is at length outrogued: دست بالای دست بسیار است
١ سال پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
the darkest hour is just before the dawn: در ناامیدی بسی امید است
١ سال پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
coming events cast their shadows before: سالی که نکوست از بهارش پیداست
١ سال پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
the tailor’s wife goes the worse clad: کوزه گر از کوزه شکسته آب می خورد
١ سال پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
an ounce of prevention is a worth a pound of cure: علاج واقعه قبل از وقوع باید کرد
١ سال پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
he has a finger in every pie: نخود هر آش است
١ سال پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
he plays a lyre in vain to an ass: یاسین در گوش خر می خواند
١ سال پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
to skim through a book: تورق نمودن
١ سال پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
to cast sidelong glances: زیرچشمی نگاه کردن
١ سال پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
to study all sides of a question: همه جوانب کاری را سنجیدن
١ سال پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
put on show: وانمود کردن
١ سال پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
we all kept ribbing him: دستش می انداختیم
١ سال پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
to rest in god: به خدا توکل کردن
١ سال پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
the ravages of time: آسیب های زمانه
١ سال پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
like a drowned rat: مثل موش آب کشیده
١ سال پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
a chinese puzzle: مسئله بغرنج و پیچیده
١ سال پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
a put up affair: دسیسه - توطئه
١ سال پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
to push off: فلنگ را بستن
١ سال پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
mess around with: ور رفتن با
١ سال پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
to strike the lyre: قلمبه سلمبه حرف زدن
١ سال پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
he is like an escaped lunatic: زنجیر پاره کرده
١ سال پیش
نوع مدال

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-
دیکشنری
-
every little helps: کاچی به از هیچی
١ سال پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
do you see any green in my eye: فکر میکنی خر گیر آورده ای
١ سال پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
to keep the truth dark: مهر سکوت بر لب زدن
١ سال پیش
نوع مدال

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-
دیکشنری
-
keep aloof: دور نگه داشتن
١ سال پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
to keep on arguing: مدام مجادله کردن
١ سال پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
to be as keen as mustard: از جان و دل کار کردن
١ سال پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
to indulge in luxury: غرق تجملات شدن
١ سال پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
to have the stamp of individuality: علامت مشخصه داشتن - نشانه منحصر به ...
١ سال پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
agreeable to the taste: خوشمزه - باب دندان - دلپسند
١ سال پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
as free as air: سبک بال - مثل مرغ هوا آزاد
١ سال پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
to make airy predictions: خیال خام کردن - پیش بینی های الکی ک ...
١ سال پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
to be alive and kicking: سر و مر و گنده بودن
١ سال پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
it is all one: سر و ته یک کرباس
١ سال پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
to be all sweetness and light: چرب زبانی کردن
١ سال پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
by all that is holy: تو را به تمام مقدسات قسم
١ سال پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
to risk all to win all: به خطر انداختن همه هستی - یا هیچ یا ...
١ سال پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
be sure to allow for the shrinkage: احتیاط شرط عقل است
١ سال پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
the appetite grows on what it feeds: اشتها زیر دندان است
١ سال پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
you have only heard one side of the argument: تنها پیش قاضی رفته اید
١ سال پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
an artful dodger: آدم ناقلا و زرنگ
١ سال پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
the a to z: از سیر تا پیاز
١ سال پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
be in or fall in abeyance: معوق ماندن
١ سال پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
abide by sth: مراعات کردن
١ سال پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
be about sth: قصد کاری را داشتن
١ سال پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
i was just about to tell you: نوک زبانم بود
١ سال پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
there is not a being about: پرنده پر نمی زند
١ سال پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
his choice was an about face from original intention: از منظور اصلی اش عدول کرد
١ سال پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
to talk about this and that: آسمان و ریسمان به هم بافتن
١ سال پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
to be still above ground: هنوز سر پا بودن
١ سال پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
a shower of abuses: باران ناسزا
١ سال پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
to break out into abuse: فحش باران کردن
١ سال پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
an accident of birth: اشتباه طبیعت
١ سال پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
accommodate with sth: با چیزی کنار آمدن
١ سال پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
a man of no account: کسی که داخل آدم نیست - ناچیز - بی ا ...
١ سال پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
on no account walk home by yourself: تحت هیچ شرایطی تنهایی به خانه نرو
١ سال پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
to stand the acid test: از بوته آزمایش سربلند بیرون آمدن - ...
١ سال پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
to make much ado about nothing: هیاهوی بسیار از بهر هیچ به راه اندا ...
١ سال پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
to be all adrift: قاطی کردن
١ سال پیش
نوع مدال

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-
دیکشنری
-
spoils system: نظام غنایم
١ سال پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
he stinks of money: خر پول است. پولش از پارو بالا می رو ...
١ سال پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
stir yourself: بجنب دیگه - تکانی به خودت بده
١ سال پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
a token payment: پیش پرداخت
١ سال پیش
نوع مدال

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-
دیکشنری
-
die in harness: در حین کار مردن
١ سال پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
a lapse of attention: بی توجهی
١ سال پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
a lapse of the tongue: لکنت
١ سال پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
a lapse of the pen: لغزش قلم
١ سال پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
lap against: با صدا خوردن به
١ سال پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
a man of learning: آدم فاضل
١ سال پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
learnt behaviour: رفتار اکتسابی
١ سال پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
a leap in the dark: تیری در تاریکی - بی گدار به آب زدن
١ سال پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
give sb a new lease of life: حیات تازه ای به کسی دادن - روح تازه ...
١ سال پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
a link road: جادۀ ارتباطی
١ سال پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
a rail link: خط ارتباطی
١ سال پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
link arms: دست در دست هم انداختن
١ سال پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
linger over a meal: با غذا بازی کردن
١ سال پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
linger on a subject: روی موضوعی ماندن - روی موضوعی فکر ک ...
١ سال پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
linger on: این پا و آن پا کردن - این دست و آن ...
١ سال پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
give pay lip service to sth: حمایت ظاهری کردن از چیزی - دربارۀ چ ...
١ سال پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
be out of livery: لباس مخصوص به تن نداشتن - یونیفورم ...
١ سال پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
to look at him it: اگر از ظاهرش بخواهیم قضاوت کنیم
١ سال پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
make the time up: جبران مافات کردن
١ سال پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
make off with sth: برداشتن و فرار کردن
١ سال پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
make away with oneself: خودکشی کردن
١ سال پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
mislead sb into doing sth: کسی را گول زدن - کسی را از راه به د ...
١ سال پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
a mortal blow: ضربۀ مهلک - ضربۀ کوبنده
١ سال پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
mutter to oneself: با خود حرف زدن - زیر لب حرف زدن
١ سال پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
it is news to me: قبلا نشنیده ام. تازه دارم میشنوم - ...
١ سال پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
badly ordered: آشفته - نامنظم - در هم ریخته
١ سال پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
overleap oneself: لقمه بزرگتر از دهان خود برداشتن - ر ...
١ سال پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
a particle of: سر سوزنی - یک ذره
١ سال پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
a bad patch: روز گار بد - ایام ناخوش - روزگار سخ ...
١ سال پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
a sticky patch: روز گار بد - ایام ناخوش - روزگار سخ ...
١ سال پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
grab a pew: بفرما بشین
١ سال پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
in a petulant mood: با کج خلقی - با بی حوصلگی
١ سال پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
a public opinion poll: سنجش افکار عمومی
١ سال پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
be left at the post: از دیگران عقب ماندن - جا ماندن
١ سال پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
a pouring wet day: یک روز خیلی بارانی
١ سال پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
in the pouring day: زیر شرشر باران
١ سال پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
put sb to shame: باعث خجالت کسی شدن
١ سال پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
scare sb stiff: کسی را حسابی ترساندن
١ سال پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
delusions of grandeur: جنون عظمت
١ سال پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
be under delusion: دچار توهم بودن، اسیر پندار بودن
١ سال پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
a den of vice: لانۀ فساد
١ سال پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
an opium den: شیره کش خانه
١ سال پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
a gambling den: قمارخانه
١ سال پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
denuded of: عاری از
١ سال پیش
نوع مدال

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-
دیکشنری
-
the departed: متوفی - مرحوم - درگذشتگان - رفتگان
١ سال پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
speak talk of the devil: چه حلال زاده - عجب حلال زاده
١ سال پیش
نوع مدال

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-
دیکشنری
-
raise the devil: جار و جنجال راه انداختن
١ سال پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
die a martyr: شهیدشدن
١ سال پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
be poorly off: فقیربودن - نادار بودن - تهیدست بودن
١ سال پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
a beast of prey: حیوان درنده
١ سال پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
a pudding head: آدم کله پوک
١ سال پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
a pudding face: صورت چاقالو - صورت پت و پهن
١ سال پیش
نوع مدال

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-
دیکشنری
-
reach me down: لباس های کهنه - لباس های نیمدار
١ سال پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
be riddled with: مبتلا به . . . بودن، پر از . . . بو ...
١ سال پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
be in for a bumpy ride: با مشکلات روبرو بودن - دستخوش بحران ...
١ سال پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
face a rough ride: با مشکل مواجه شدن - با مشکل روبرو ش ...
١ سال پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
send sb packing: ( محاوره ) به کسی گفتن که برود پی ک ...
١ سال پیش
نوع مدال

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-
دیکشنری
-
sober minded: جدی - سنگین - متین
١ سال پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
a spent force: از کار افتاده
١ سال پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
be a spent force: دیگر کارایی نداشتن
١ سال پیش
نوع مدال

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-
دیکشنری
-
things that go bump in the night: صداهای وحشتناک - صداهای عجیب و غریب
١ سال پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
tip sb the wink: به کسی خبر دادن - به گوش کسی رساندن
١ سال پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
the young idea: بچه مدرسه ای ها
١ سال پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
up yonder: آن بالا
١ سال پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
thick with: پر از - مملو از - سرشار از - غرق در
١ سال پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
the top copy: نسخه اصلی - نسخه اول
١ سال پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
top and tail sth: سر و ته . . . را زدن
١ سال پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
road manners: فرهنگ رانندگی
١ سال پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
by no manner of means: به هیچ وجه من الوجوه - مطلقا - ابدا ...
١ سال پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
the nitty gritty of life: واقعیات زندگی
١ سال پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
mortify the flesh: ریاضت کشیدن
١ سال پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
a nest of vice: لانه فساد
١ سال پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
you nitwit: احمق جان - الاغ جان
١ سال پیش
نوع مدال

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-
دیکشنری
-
in mothballs: تو انبار مانده، انبارشده، انباری
١ سال پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
keep in mothballs: استاده نکردن از، قایم کردن، خواباند ...
١ سال پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
every mother s son: کلهم اجمعین - همه شان
١ سال پیش
نوع مدال

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-
دیکشنری
-
out and away: با فاصله زیاد
١ سال پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
part with sth: دل کندن از - از دست دادن
١ سال پیش
نوع مدال

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-
دیکشنری
-
outside opinion: عقیده عمومی
١ سال پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
be in a passion: خشمگین بودن - عصبانی بودن
١ سال پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
in my poor opinion: به عقل ناقص من - به عقل قاصر من - ب ...
١ سال پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
lead a rustic existence: مثل روستایی ها زندگی کردن
١ سال پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
in the scheme of things: با توجه به اوضاع جاری - در وضع حاضر ...
١ سال پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
ooze with sth: ( مجازی ) [ اعتماد، دشمنی و غیره] ا ...
١ سال پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
a redeeming feature: جنبه مثبت - حسن - مزیت - امتیاز
١ سال پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
settle for second best: به چیز کمتری رضایت دادن
١ سال پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
go soft on sth: با چیزی شل برخورد کردن - نسبت به چی ...
١ سال پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
what a swizz: چه کلکی - عجب حقه ای
١ سال پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
lying about in heaps: روی هم توده شده - روی هم انباشته شد ...
١ سال پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
all of a heap: ناگهان - یک دفعه - یکهو
١ سال پیش
نوع مدال

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-
دیکشنری
-
pot herbs: ( آشپزی ) گیاهان معطر
١ سال پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
hold sb up as sth: کسی را به عنوان نمونۀ چیزی معرفی کر ...
١ سال پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
interleave sth with: در میان چیزی جای دادن - در میان چیز ...
١ سال پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
kick sb upstairs: به کسی ارتقا دادن و او را از سر باز ...
١ سال پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
send sb to kingdom come: کسی را به آن دنیا فرستادن - خلاص کر ...
١ سال پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
have the midas touch: دست به هر چیز زدن طلا شدن
١ سال پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
raise the temperature: آتش چیزی را دامن زدن - باعث تشنج شد ...
١ سال پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
catch sb nodding: مچ کسی را گرفتن
١ سال پیش
نوع مدال

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-
دیکشنری
-
in fear and trembling: ترسان و لرزان
١ سال پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
be in fear of sth: نگران چیزی بودن
١ سال پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
have no fear: نترسید - وحشت نکنید
١ سال پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
an entrance fee: ورودیه - ورودی
١ سال پیش
نوع مدال

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-
دیکشنری
-
fiddle faddle: چه مزخرفاتی
١ سال پیش
نوع مدال

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-
دیکشنری
-
flower people: هیپی ها
١ سال پیش
نوع مدال

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-
دیکشنری
-
flower children: هیپی ها
١ سال پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
in the flower of: در اوجِ - در بحبوحۀ
١ سال پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
cause a flutter: ایجاد هیجان کردن - ایجاد جنب و جوش ...
١ سال پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
more fool you: حماقت کردی - چه کار احمقانه ای کردی
١ سال پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
no fooling: بی شوخی
١ سال پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
i was only fooling: داشتم شوخی می کردم
١ سال پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
fuss over sb: بیش از حد توجه کردن به - زیادی اهمی ...
١ سال پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
be in the lap of the gods: پا در هوا بودن - نامعلوم بودن - نام ...
١ سال پیش
نوع مدال

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-
دیکشنری
-
getatable: دم دست
١ سال پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
do a swap: عوض کردن، تاخت زدن
١ سال پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
use strong language: شدت لحن به خرج دادن ، سخن درشت گفتن
١ سال پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
i am not strong at math: ریاضی ام خیلی خوب نیست
١ سال پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
work with unsparing energy: با تمام قوا کار کردن
١ سال پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
be in a strop: عصبانی بودن - کفری بودن - کسی اوقات ...
١ سال پیش
نوع مدال

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-
دیکشنری
-
memsahib: ( در هند ) 1. زن اروپایی 2 ( در خطا ...
١ سال پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
zip across: پریدن و رفتن، برقی رفتن، مثل برق رف ...
١ سال پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
have a zest for life: پر از شور زندگی بودن
١ سال پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
zero rated: معاف از مالیات ارزش افزوده ( در مور ...
١ سال پیش