نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
be in high glee: از شادی در پوست نگنجیدن
٢ روز پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
stick in one`s gizzard: ( پیشنهاد و غیره ) برای کسی ثقیل بو ...
٢ روز پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
an act of grace: لطف - محبت
٢ روز پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
the graces: الهه های رحمت
٢ روز پیش
نوع مدال

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-
دیکشنری
-
days of grace: ضرب الاجل - مهلت
٢ روز پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
be in sb`s good graces: مشمول لطفا و عنایت کسی قرار گرفتن
٢ روز پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
be in sb`s bad graces: مورد بی مهری کسی قرار گرفتن
٢ روز پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
do sth with a bad grace: انجام دادن کاری با اکراه
٢ روز پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
do sth with a good grace: انجام دادن کاری با میل
٢ روز پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
gouge sb`s eyes out: چشم کسی را با انگشت درآوردن
٢ روز پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
don`t grab: هول نزن!
٢ روز پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
live a good life: زندگی شرافتمندانه ای داشتن
٢ روز پیش
نوع مدال

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-
دیکشنری
-
old glory: پرچم آمریکا ( در زبان محاوره )
٢ روز پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
a gleam of hope: بارقۀ امید - پرتو امید - نور امید
٢ روز پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
a gleam of humour: رگه ای از طنز
٢ روز پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
a gleam of intelligence: رگه ای از ذکاوت
٢ روز پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
seethe with: مملو بودن از - موج زدن از - پر بودن ...
٣ روز پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
see through sth: گول چیزی را نخوردن
٣ روز پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
predictable quarters: جاهای معلوم الحال
٣ روز پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
be cut off in one`s prime: جوان مرگ شدن
٣ روز پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
prey on sb`s mind: ذهن کسی را به خود مشغول کردن
٣ روز پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
a prickly feeling: احساس سوزن سوزن شدن
٣ روز پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
be presumptuous in doing sth: در کاری پا از حد خود فراتر نهادن
٣ روز پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
out of puff: از نفس افتاده
٣ روز پیش
نوع مدال

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-
دیکشنری
-
pst: ساعت استاندارد غرب آمریکا
٣ روز پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
a primeval forest: جنگل بکر
٣ روز پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
pot up: در گلدان قلمه زدن
٣ روز پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
pot at: تیر انداختن به - شکار کردن
٣ روز پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
win a seat in: انتخاب شدن در - عضویت پیداکردن در
٣ روز پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
reduce sb to a pulp: پدر کسی را درآوردن
٣ روز پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
be puffed up with pride: مغرور بودن
٣ روز پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
puff sb up with pride: هندوانه زیر بغل کسی گذاشتن - مجیز ک ...
٣ روز پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
tight security: اقدامات امنیتی شدید
٣ روز پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
prim and precise: مشکل پسند
٣ روز پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
prance out: بیرون پریدن
٣ روز پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
be secretive about sth: چیزی را مخفی نگه داشتن
٣ روز پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
pass the buck to sb: کاسه کوزه ها را سر دیگری شکستن
٥ روز پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
the buck stops here: دیگر نمیشود گناه را به گردن دیگران ...
٥ روز پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
breathe one`s last: به رحمت خدا پیوستن
٥ روز پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
buy one`s way: با رشوه راه خود را باز کردن
٥ روز پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
be melting: ( محاوره ) خیلی داغ بودن - از گرما ...
٥ روز پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
business is looking up: کارها رو به راه است
٥ روز پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
melt into tears: از شدت تاثر به گریه افتادن - زار زا ...
٥ روز پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
hear heart melted with pity: دلش کباب شد
٥ روز پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
hide one`s light under a bushel: شکسته نفسی کردن - فروتنی کردن
٥ روز پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
the best of the bunch: گل سر سبد
٥ روز پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
butt into: با سر وارد شدن
٥ روز پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
go a bundle on sb: به کسی خیلی علاقه داشتن
٥ روز پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
buy a pup: سر کسی کلاه رفتن
٥ روز پیش
نوع مدال

کسب هر ١٠,٠٠٠ امتیاز

-
همه
٥ روز پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
this plan can not be hurried: در انجام این طرح نمی توان عجله کرد
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
hurry sb out: با عجله خارج کردن - هول هولکی بیرون ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
hurry sb in: با عجله تو آوردن
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
hurry home: با عجله برگشتن
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
hurry out: با عجله بیرون رفتن
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
hunt for sth: دنبال چیزی گشتن
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
hunt sth for: ( مجازی ) جایی را به دنبال . . . گش ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
hunt sb down: تعقیب کردن - دنبال کردن - دستگیر کر ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
humbly born: معمولی - از خانواده معمولی
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
the question of the hour: موضوع روز
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
one`s other half: شریک زندگی
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
reckon without one`s host: سر خود عمل کردن - مشکلات کار را ندی ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
be under house arrest: در خانه خود تحت نظر بودن
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
in over one`s head: توی دردسر افتادن
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
need one`s head examined: عقل کسی پاره سنگ ورداشتن
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
over one`s head: بالاتر از حد فهم کسی
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
get it into one`s head that: تو کلۀ کسی فر رفتن که
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
have one`s head in the clouds: تو عالم هپروت بودن
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
hold sb`s hand: به کسی دلداری دادن - به کسی کمک کرد ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
be into hot water: تو دردسر افتادن
١ هفته پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
trappings: کبکبه - دبدبه - دنگ و فنگ
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
a blot on one`s escutcheon: لکه ای بر دامن شخص - مایۀ بدنامی
٢ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
escape one`s grasp: از چنگ کسی در رفتن
٢ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
nothing escapes him: هیچ چیز از نظر او پنهان نمی ماند
٢ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
escape one`s lips: از دهان کسی در رفتن
٢ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
be on an errand: دنبال فرمان بودن
٢ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
an errand of mercy: امر خیر
٢ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
an errand boy: پادو - شاگرد
٢ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
go on fool`s errand: پی نخود سیاه رفتن
٢ هفته پیش
نوع مدال

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-
دیکشنری
-
erenow: سابق بر این
٢ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
an equal battle: جنگ بی سرانجام
٢ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
a look of entreaty: نگاه ملتمسانه - نگاه تضرع آمیز
٢ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
entreat sth of sb: چیزی را از کسی تقاضا کردن
٢ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
be entrenched: سنگر گرفتن
٢ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
entice sb away from sb: میان دو کس جدایی انداختن
٢ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
entice sb away from a place: کسی را از جایی فراری دادن - از راه ...
٢ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
entice sb from sth: کسی را از کاری بازداشتن
٢ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
entice sb into doing sth: کسی را به فساد کشاندن
٢ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
every man to his trade: هر کسی کار خودش بار خودش آتیش به ان ...
٢ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
every man jack ot them: همه بدون استثنا
٢ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
every single one: هر یک بدون استثنا
٢ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
well did you ever: عجب! به حق چیزهای نشنیده!
٢ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
the other evening: چند شب پیش - اخیرا
٢ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
even sth up: صاف کردن - تخت کردن - یکدست کردن - ...
٢ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
make even: تراز کردن - هموار کردن
٢ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
make sth even with the ground: چیزی را با خاک یکسان کردن
٢ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
that makes us even: حالا بی حساب
٢ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
the three estates of the realm: طبقات سه گانه کشور
٢ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
the third estate: بورژوازی
٢ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
feel estranged from: احساس بیگانگی کردن با
٢ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
an outside estimate: یک برآورد نامعقول
٢ هفته پیش
نوع مدال

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-
دیکشنری
-
budding poet: شاعر جوان - شاعر نوپا
٢ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
nip sth in the bud: در نطفه خفه کردن
٢ هفته پیش
نوع مدال

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-
دیکشنری
-
oligopsony: محدودسازی انحصاری تقاضا - انحصار چن ...
٢ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
other shoe syndrome: عارضۀ فردا نوبت کیست
٢ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
orientation programme: برنامۀ آموزش توجیهی
٢ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
organization development: بالندگی سازمانی - بهبود و توسعه ساز ...
٢ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
place utility: مطلوبیت مکانی
٢ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
planned gap: شکاف برنامه ای
٢ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
plain bond: سند قرضه سفید
٢ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
plural executive: کمیتۀ اجرایی
٢ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
planned maintenance: تعمیر و نگهداری برنامه ای - نگهداشت ...
٢ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
potential market saturation: حداکثر خریداران بالقوه
٢ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
employee orientation: برنامه توجیه کارکنان
٢ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
employee`s contributory negligence: اثر قصور کارگر در سوانح کاری
٢ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
emotional buying motives: انگیزه های احساسی خرید
٢ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
lump labor: مجموعه نیروی کاری
٢ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
loss control representative: نماینده کنترل خسارت
٢ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
lumpiness of resources: یکپارچگی منابع
٢ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
oligopoly price: قیمت انحصار گروهی
٢ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
a dude ranch: مزرعه توریستی
٣ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
comic verse: شعر فکاهی
٣ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
be coining money: پول حسابی درآوردن
٣ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
pay sb back in the same coin: با کسی معامله به مثل کردن
٣ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
carry sb back: به یاد گذشته انداختن
٣ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
carry one`s point: حرف خود را به کرسی نشاندن
٣ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
offer a carrot to sb: تطمیع کردن - از راه به در بردن ( با ...
٣ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
bridle one`s tongue: جلوی زبان خود را گرفتن
٣ هفته پیش
نوع مدال

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-
دیکشنری
-
bridle path: راه مال رو - راه باریکه
٣ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
brier rose: گل نسترن
٣ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
vote aye: رای مثبت دادن - رای موافق دادن
٣ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
a rude awakening: یک اطلاع تکان دهنده
٣ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
duff sb up: له و لورده کردن - آش و لاش کردن - د ...
٣ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
come home to sb: به کسی ثابت شدن - برای کسی مسلم شدن
٣ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
go away with sth: چیزی را برداشتن و رفتن - چیزی را بر ...
٣ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
go behind sb`s back: پشت سر کسی حرف زدن - بدون اطلاع کسی ...
٣ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
go about one`s business: در کار دیگران مداخله نکردن
٣ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
fuss about: این ور و آن ور رفتن - بالا و پایین ...
٣ هفته پیش
نوع مدال

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-
دیکشنری
-
make a fuss of: زیادی توجه کردن به - وسواس خرج دادن ...
٣ هفته پیش
نوع مدال

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-
دیکشنری
-
free handed: بخشنده
٣ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
lower oneself in sb`s esteem: خود را نزد کسی خوار کردن
٣ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
hold sb in great esteem: به کسی احترام نهادن
٣ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
idle about: بیکار گشتن - ول گشتن
٣ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
a man of ideas: آدم صاحب فکر - آدم مبتکر
٣ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
the idea of such a thing: چه فکرهایی! چه تصوراتی!
٣ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
the honest truth: حقیقت محض
٣ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
a discreet perfume: عطر ملایم
٣ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
march away: قدم رو دورشدن - با گام های منظم دور ...
٣ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
a forced march: راه پیمایی اجباری
٣ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
be dough in sb`s hand: مثل موم در دست کسی بودن
٣ هفته پیش
نوع مدال

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-
دیکشنری
-
double dyed: تمام عیار - حسابی - کامل
٣ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
in one`s dotage: در زمان کهولت - در دوران پیری
٣ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
ease sb out of sth: غیرمستقیم وادار به استعفاکردن
٣ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
ease out the screw: پیچ را شل کردن
٣ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
in easy stages: خوش خوشک
٣ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
lead an easy life: زندگی بی دغدغه ای داشتن - زندگی راح ...
٣ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
at an easy pace: بدون شتاب
٣ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
be on easy terms with sb: با کسی روابط صمیمانه داشتن
٣ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
by easy payments: با شرایط آسان
٣ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
the universe of discourse: عالم مقال
٣ هفته پیش
نوع مدال

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-
دیکشنری
-
eat one`s heart out: خودخوری کردن - در خود ریختن - خون د ...
٣ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
the defunct: مرحوم - متوفی
٣ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
make sb eat his words: کسی را وادار به پس گرفتن حرف خود کر ...
٣ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
cut a sorry figure: ظاهر غمزده داشتن - قیافۀ ماتم زده ب ...
٣ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
marshal sb into sth: به بیرون هدایت کردن
٣ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
marry sb off: به خانه بخت فرستادن
٣ هفته پیش
نوع مدال

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-
دیکشنری
-
marriage lines: قبالۀ ازدواج
٣ هفته پیش
نوع مدال

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-
دیکشنری
-
marsh gas: گاز مرداب - متان
٣ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
march through: پیاده پیمودن
٣ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
ease sb of: کسی را آزادکردن از ( غصه، درد و غیر ...
٣ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
a party animal: someone who likes to attend parties ...
٤ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
winter blues: refers to feelings of sadness or de ...
٤ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
bundle up and brave the elements: to dress warmly and face harsh weat ...
٤ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
bright future ahead: A promising or hopeful future مثال: ...
٤ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
keep one’s chin up: To remain cheerful and hopeful in a ...
٤ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
better days ahead: The future will be better than the ...
٤ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
winter wonderland: a picturesque and enchanting winter ...
٤ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
winter is long in the tooth: refers to the perception that winte ...
٤ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
icy reception: an unfriendly or unwelcoming recept ...
٤ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
end on a positive note: To end on a positive note means to ...
٤ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
hold onto hope: To keep believing something good wi ...
٤ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
pin one’s hopes on: To rely on something for a positive ...
٤ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
hoping against hope: To continue to hope even when thing ...
٤ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
wish upon a star: To hope for something very much مثا ...
٤ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
loud as a clang: Comparing something to a clang sugg ...
٤ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
loud as a bellow: Loud as a bellow conveys a deep, re ...
٤ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
loud as a hubbub: Describing something as loud as a h ...
٤ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
loud as a horn: To be as loud as a horn implies a s ...
٤ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
loud as a wail: Loud as a wail conveys a mournful, ...
٤ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
loud as thunder: Comparing something to thunder sugg ...
٤ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
loud as a trumpet: Loud as a trumpet conveys a bold an ...
٤ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
loud as a tumult: To be as loud as a tumult suggests ...
٤ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
loud as a roar: A roar is a deep, resonant, and pow ...
٤ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
loud as a cannon: This idiom describes a sound that i ...
٤ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
loud as a bell: Loud as a bell signifies a clear, r ...
٤ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
loud as a siren: Comparing something to a siren impl ...
٤ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
loud as a peal of laughter: Describing something as loud as a p ...
٤ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
loud as a bomb: To be as loud as a bomb implies a s ...
٤ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
loud as a drum: Loud as a drum suggests a rhythmic ...
٤ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
loud as a jet engine: This idiom indicates a loud, powerf ...
٤ هفته پیش