نوع مدال

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-
دیکشنری
-
coal face: در انگلیسی بریتانیایی این اصطلاح به ...
١ هفته پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
handful: ( محاوره ) بچه تخس - آتشپاره
٣ هفته پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
welter: توده - انبوه - ملغمه
١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
twinning arrangement: همکاری دوجانبه
١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
solidaridad network foundation: یک سازمان بین المللی غیرانتفاعی است ...
١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
asean countries: انجمن کشورهای جنوب شرق آسیا
١ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
compose: ( در مورد فکر، احساسات و غیره ) مها ...
٢ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
a matter of record: امر مسجل - امر مسلم - امر محتوم
٢ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
become restive: بیقرار شدن - بی تاب شدن - بی صبر شد ...
٢ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
make sth innocuous: ( سخنرانی ) تعدیل کردن - زهرِ . . . ...
٢ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
put sth over: تفهیم کردن - منتقل کردن
٢ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
brand sth on sb`s memory: چیزی را در خاطر کسی حک کردن - چیزی ...
٢ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
break a man: آدمی را به خاک سیاه نشاندن - به اعت ...
٢ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
crush sth up: آرد کردن - پودر کردن - کوبیدن
٢ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-
دیکشنری
-
a brand from the burning: نجات یافته از آتش گناه - توبه کار
٢ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
settle sb`s hash: روی کسی را کم کردن - دخل کسی را آور ...
٢ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
don`t keep hassling me: دست از سرم بردار - اینقدر مزاحمم نش ...
٢ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
be in full cry: داد و قال کردن - جار و جنجال راه ان ...
٢ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
be in a fret: عصبانی بودن
٢ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
a game of chance: بازی حوادث
٢ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
chamber of horrors: تونل وحشت - دخمه
٢ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
flutter about: این طرف و آن طرف پریدن
٢ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
flutter away: پر زدن و رفتن
٢ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
ask a blessing: دعا کردن - برکت طلبیدن
٢ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
fall into bad habits: عادت های بدی پیدا کردن
٢ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
hog the road: وسط جاده را گرفتن
٢ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
be a hard row to hoe: کار حضرت فیل بودن - کمرشکن بودن
٢ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
play a hoax on sb: کسی را دست انداختن - به کسی کلک زدن
٢ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
make a hit with sb: روی کسی تاثیر خوبی گذاشتن
٢ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
be hazy about sth: در مورد چیزی اطمینان نداشتن
٢ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
play havoc among: خراب کردن - صدمه زدن به
٢ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
giving the cold shoulder: Ignore someone
٢ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
like taking candy from a baby: Easy to do Passing the exam was li ...
٢ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
worth your salt: Worth one's pay His teacher was wo ...
٢ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
everything from soup to nuts: A wide variety of items She carrie ...
٢ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
eat high on the hog: To live very well and prosper They ...
٢ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
fat is in the fire: Big problem or trouble ahead When ...
٢ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
stick to your ribs: Something filling and nutritious H ...
٢ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
greatest thing since sliced bread: Something that is excellent She th ...
٢ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
not know beans about: Unfamiliar or ignorant I admit tha ...
٢ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
not worth a hill of beans: Not valuable His idea was not wort ...
٢ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
to be the teacher’s pet: To be the teacher’s pet means: to b ...
٢ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
to read between the lines: To read between the lines meaning: ...
٢ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
to have mixed feelings: To have mixed feelings meaning: whe ...
٢ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
to hold your horses: To hold your horses meaning: to tel ...
٢ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
it’s in the bag: It’s in the bag meaning: when you a ...
٢ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
to have ants in someone’s pants: To have ants in your pants meaning: ...
٢ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
to stir up a hornet’s nest: To stir up a hornet’s nest meaning: ...
٢ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-
دیکشنری
-
test ban: پیمان منع آزمایش های هسته ای
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
she went away without so much as a thank you: رفت و یک تشکر خشک و خالی هم نکرد
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
the thrills and spills: هیجانات - حوادث هیجان انگیز
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
a show of hands: ( در رای گیری ) بلند کردن دست
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
in some such places: در یک چنین جاهایی
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
unmindful of: بی توجه به - بی اعتنا به - غافل از
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
be to sb`s taste: مورد علاقۀ کسی بودن - باب طبع کسی ب ...
٣ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-
دیکشنری
-
textual criticism: نقد متون
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
be thrilled to bits: حسابی ذوق زده شدن - حسابی کیف کردن
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
on show: در معرض نمایش - در معرض دید همگان
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
drive at full throttle: تخت گاز رفتن
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
a boy fresh from school: پسری که مدرسه را تازه تمام کرده
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
make a fresh start: از نو شروع کردن - دست به کوشش تازه ...
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
throw a fresh light on a subject: نور تازه ای بر مسئله ای انداختن - ج ...
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
be fresh out of sth: چیزی را تازه تمام کردن
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
fret oneself to death: دق مرگ شدن - از ناراحتی دق کردن
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
a friend at court: دوست متنفذ
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
a man fresh from the country: مردی که تازه از ده آمده
٣ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-
دیکشنری
-
fresh paint: رنگی که هنوز خشک نشده - رنگ تر
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
the gospel of soap and water: اصل پاکیزگی
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
gum up the works: همه کارها را خراب کردن همه کارها را ...
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
give sb gyp: حق کسی را کف دستش گذاشتن
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
hack sth about: ( نوشته - مقاله ) زدن از - دستکاری ...
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
fat lady sings: The end of something مثال: It’s no ...
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
fucking well: حتما
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
get religion: مومن شدن - عابدشدن
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
get one`s monkey up: آن روی سگ کسی بالا آمدن
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
get over a loss: از زیر بار ضرری کمر راست کردن
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
oh ye of little faith: Pointing out one's lack of faith; p ...
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
stronger faith with a clear night sky: Meaning that outer space is a sourc ...
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
willful ignorance: A bad faith decision to avoid becom ...
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
you can hang your hat on that: It's something to put faith in, to ...
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
enough to make the angels weep: Something so distressing that it ca ...
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
pick one`s way: ( هزاره ) بهترین مسیر را انتخاب کرد ...
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
pick a winner: ( هزاره ) ( به طعنه ) گلی به سر خود ...
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
pick sb`s brains: ( محاوره ) از کسی کمک فکری گرفتن - ...
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
pick sb`s pocket: جیب کسی را زدن
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
pick one`s nose: انگشت توی دماغ خود کردن
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
the pick of the crop: محصول سرِ بار - چین اول
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
pick one`s teeth: دندان خود را خلال کردن
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
pick a hole: سوراخ کردن
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
pick holes in sth: از چیزی عیب گرفتن - از چیزی عیب و ا ...
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
give sb a pick a back: کسی را کول کردن - کسی را روی شانه ب ...
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
pick on a point: روی نکته ای دست گذاشتن
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
pick sth over: ( سبزیجات، حبوبات و غیره ) پاک رکدن ...
٣ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-
دیکشنری
-
tread on air: روی پا بند نبودن، از شادی در پوست خ ...
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
tread on sb`s corns: پا روی دم کسی گذاشتن - باعث دلخوری ...
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
tread on sb`s toes: باعث دلخوری کسی شدن، پا روی دم کسی ...
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
tread on sth: پا روی چیزی گذاشتن - چیزی را لگد کر ...
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
tread on sb`s heels: کسی را تعقیب کردن، دنبال کسی افتادن ...
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
tread on a path: پا در راهی گذاشتن، راهی را دنبال کر ...
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
tread on a fine line: راه محتاطانه ای را در پیش گرفتن - ب ...
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
tread sth down: لگد کردن، با پا له کردن، راه رفتن ر ...
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
tread on sb: حق کسی را نادیده گرفتن - حقوق کسی ر ...
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
treat sb like dirt: با کسی مثل سگ رفتار کردن - با کسی ب ...
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
you look pretty run down: خیلی درب و داغون به نظر می رسی
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
he is a rum character: آدم بخصوصی است ( هزاره )
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
rub shoulders with sb: ( هزاره ) با کسی دمخور بودن
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
ruby lips: ( هزاره ) لب لعل
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
give sb a rousing reception: ( هزاره ) از کسی استقبال گرمی کردن
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
keep one`s own counsel: ( هزاره ) تودار بودن
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
rural dean: سرکشیش روستا
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
rush sth out: با عجله سرهم کردن - با عجله تهیه کر ...
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
rush sth through sth: ( قانون، لایحه و غیره ) با عجله گذر ...
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
running total: ( حسابداری ) ستون مانده - مانده
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
a running sore: زخم باز - زخم چرکی
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
give sb a run down on sth: در بارۀ چیزی گزارش جامعی به کسی داد ...
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
tall as a tree: Being exceptionally tall or large م ...
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
plant the seed: To initiate an idea or plan مثال: T ...
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
knotty problem: A complex or difficult issue مثال: ...
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
cut like a knife: To cause emotional pain or hurt dee ...
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
burning bridges: Irreparably damaging a relationship ...
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
under one’s skin: Annoying or bothering someone مثال: ...
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
grind one’s gears: To cause irritation or frustration ...
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
eat one’s heart out: To feel intense jealousy or longing ...
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
under the watchful eye of: Under the careful protection, care, ...
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
the acorn doesn’t fall far from the tree: emphasizing familial traits passed ...
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
get on one’s nerves: To irritate or annoy someone مثال: ...
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
root of the problem: The underlying cause of an issue مث ...
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
water off a duck’s back: Unaffected by criticism or negative ...
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
stir the hornet’s nest: To provoke trouble or create a chao ...
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
more than one way to skin a cat: There are many different ways to ac ...
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
drive someone round the bend: To irritate or annoy someone to the ...
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
forest for the trees: Focusing too much on small details ...
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
clean up your act: To improve one’s behavior or perfor ...
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
clean as a hound’s tooth: Extremely clean, with no trace of d ...
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
clean as a pin: Neat and tidy, with no disarray or ...
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
clean out of house and home: To take or use up everything, leavi ...
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
clean the slate: To start fresh and forget past mist ...
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
clean as a sheet: Completely clean and spotless, like ...
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
clean the deck: To remove obstacles or clutter from ...
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
clean as a daisy: To be in excellent health or condit ...
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
clean as a button: Neat and orderly, with no visible i ...
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
clean as a mirror: Reflecting light and images perfect ...
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
clean as a fish: To be completely clean, especially ...
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
clean the kitchen sink: To clean every nook and cranny of a ...
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
clean as a baby’s bottom: To be incredibly clean and smooth, ...
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
clean as a spring lamb: To be innocent and free from wrongd ...
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
everything’s coming up roses: Meaning: Everything is going well o ...
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
underneath the rose: Meaning: Secretly or in private In ...
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
to come up smelling like roses: Meaning: To emerge from a situation ...
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
to have a nose like a bloodhound: Meaning: To have a keen sense of sm ...
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
to come out smelling like a rose: Meaning: To emerge from a difficult ...
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
to throw someone under the bus: Meaning: To betray or sacrifice som ...
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
to feel like a wallflower: Meaning: To feel unnoticed or unimp ...
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
to be in the pink: Meaning: To be in good health or co ...
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
to be in full bloom: Meaning: To be at the peak of devel ...
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
to catch someone red handed: Meaning: To catch someone in the ac ...
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
to have a nose for trouble: Meaning: To be able to sense when s ...
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
to have a thorn in one’s side: Meaning: To have a persistent annoy ...
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
to have a rosy outlook: Meaning: To be optimistic about the ...
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
on one`s hind legs: ( به شوخی ) روی دو پای خود
٤ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
feel empty inside: احساس بیهودگی کردن - احساس پوچی کرد ...
٤ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
with his hackles up: عصبانی - خشمگین - برآشفته - آمادۀ ج ...
٤ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
as by law enacted: بر طبق قانون - طبق نص صریح قانون
٤ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
tear one`s hair: شیون کردن - بی تابی کردن
٤ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
carry a division: اکثریت آرا را به دست آوردن
٤ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
call for a division: تقاضای رای گیری کردن
٤ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
help sb along: در راه رفتن کمک کردن ( به )
٤ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
help sb across: در عبور از خیابان کمک کردن به کسی
٤ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
not if i can help it: اگر به اختیار من باشد قبول نمی کنم ...
٤ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
it can`t be helped: کاریش نمیشود کرد
٤ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
the love of gain: حرص مال دنیا - دنیا پرستی
٤ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-
دیکشنری
-
gag rule: دستور سکوت ( به مطبوعات )
٤ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
a pen dipped in gall: قلمی زهرآگین
٤ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
get sb`s hackles up: کسی را عصبانی کردن - خون کسی را به ...
٤ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
fill sb`s shoes: جای کسی را گرفتن
٤ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
off all the gall: وقاحت هم اندازه ای دارد!
٤ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
a bill of indictment: ادعانامه - کیفرخواست
٤ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
fill the job well: خوب از عهدۀ کار برآمدن
٤ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
be over the hill: دیگر جوان نبودن
٤ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
be a diamond in the rough: To have hidden qualities or potenti ...
٤ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
be the salt of the earth: To be a person of great integrity a ...
٤ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
make an example of: Punish one person to discourage oth ...
٤ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
make a fool of yourself: Embarrass yourself by saying or doi ...
٤ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
do a number: Perform a live act مثال: Harry did ...
٤ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
be all heart: To act with genuine kindness and si ...
٤ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
have a heart as big as a house: To possess an exceptionally generou ...
٤ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
sweet as pie: To be exceptionally kind and pleasa ...
٤ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
open one’s heart: To share one’s true feelings or emo ...
٤ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
put oneself in someone else’s shoes: To understand and empathize with an ...
٤ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
be a breath of fresh air: To bring a refreshing and positive ...
٤ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
be a soft touch: To be easily moved or influenced by ...
٤ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
be a ray of sunshine: To bring warmth and positivity into ...
٤ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
a good samaritan: A person who selflessly helps other ...
٤ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
melt someone’s heart: To evoke deep emotions of warmth an ...
٤ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
a shoulder to lean on: Meaning: To provide emotional suppo ...
٤ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
the milk of human kindness: Meaning: An expression emphasizing ...
٤ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
spread the love: To share positivity and kindness مث ...
٤ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
the kindness of strangers: Acts of kindness from people unknow ...
٤ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
take someone under one’s wing: To mentor or protect someone مثال: ...
٤ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
reduce sb to obedience: کسی را مطیع کردن
٤ ماه پیش