نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
loud as a horn: To be as loud as a horn implies a s ...
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
loud as a wail: Loud as a wail conveys a mournful, ...
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
loud as thunder: Comparing something to thunder sugg ...
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
loud as a trumpet: Loud as a trumpet conveys a bold an ...
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
loud as a tumult: To be as loud as a tumult suggests ...
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
loud as a roar: A roar is a deep, resonant, and pow ...
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
loud as a cannon: This idiom describes a sound that i ...
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
loud as a bell: Loud as a bell signifies a clear, r ...
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
loud as a siren: Comparing something to a siren impl ...
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
loud as a peal of laughter: Describing something as loud as a p ...
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
loud as a bomb: To be as loud as a bomb implies a s ...
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
loud as a drum: Loud as a drum suggests a rhythmic ...
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
loud as a jet engine: This idiom indicates a loud, powerf ...
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
loud as a symphony: Comparing something to a symphony i ...
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
loud as a freight train: Loud as a freight train signifies a ...
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
loud as a gunshot: To be as loud as a gunshot suggests ...
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
loud as a crowd: Describing something as loud as a c ...
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
loud as a waterfall: Loud as a waterfall conveys a power ...
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
loud as a howl: To be as loud as a howl suggests a ...
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
loud as a crash: Describing something as loud as a c ...
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
loud as a stampede: Loud as a stampede conveys a thunde ...
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
loud as a crescendo: Comparing something to a crescendo ...
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
loud as an explosion: To be as loud as an explosion sugge ...
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
loud as a fanfare: loud as a fanfare indicates a trium ...
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
loud as a clatter: Describing something as loud as a c ...
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
loud as a thud: Loud as a thud conveys a dull, heav ...
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
loud as a shout: To be as loud as a shout indicates ...
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
to milk a cash cow: Exploiting a consistently profitabl ...
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
to have a bottomless pit: Having an insatiable desire for mor ...
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
to bite the hand that feeds you: Harming those who support or provid ...
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
to be on a shopping spree: Engaging in a series of extravagant ...
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
to have a one track mind: Being excessively focused on a sing ...
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
to go for the jugular: To attack or confront a problem wit ...
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
to squeeze blood from a stone: Attempting to extract something of ...
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
to have a tiger by the tail: To be in a challenging or risky sit ...
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
to have a green thumb: Having a natural talent or skill fo ...
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
to be a gold digger: A person who pursues a relationship ...
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
to throw money down the drain: Wasting money on something unproduc ...
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
to be as greedy as a pig: Exhibiting extreme greed and avaric ...
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
to be all about the benjamins: Being focused on accumulating wealt ...
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
throw one’s hat in the ring: To express interest or involvement ...
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
stand in someone’s corner: To support or defend someone in a c ...
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
be a bedrock: To be a solid and unchanging founda ...
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
shore someone up: To provide support or reinforcement ...
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
provide a safety net: To offer protection or support in c ...
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
to have fingers in many pies: Being involved in multiple activiti ...
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
to kill the goose that lays the golden eggs: To destroy a reliable source of inc ...
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
the midas touch: The ability to turn everything one ...
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
a wolf in sheep’s clothing: Someone who disguises their true, m ...
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
to feather one’s nest: Accumulating wealth for personal co ...
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
to line one’s pockets: Illicitly enriching oneself, typica ...
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
have the face to do sth: روی انجام کاری را داشتن
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
put a new face on sth: چهرۀ تازه به چیزی دادن
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
give one`s eye teeth for sth: تمام زندگی خود را برای داشتن چیزی د ...
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
hung on by the eyelids: به مویی بندبودن
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
an exposed hillside: دامنۀ لخت تپه
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
exposed parts: قطعات بی حفاظ
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
be in a very exposed position: در موقعیت حساسی قرار داشتن
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
come to an explanation: به تفاهم رسیدن
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
don`t fail me: مرا تنها نگذار! روی تو حساب می کنم!
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
his heart failed him: دلش را نداشت - شهامتش را نداشت
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
his promises failed to materialize: وعده هایش جامۀ عمل نپوشید
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
i fail to understand: هر چه فکر می کنم نمی فهمم. نمی توان ...
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
don`t fail to come: حتما بیایید - مبادا نیایید
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
failing this: وگرنه - والّا - چنانچه این امر تحقق ...
٣ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-
دیکشنری
-
accessory before the fact: شریک جرم پیش از ارتکاب
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
to take a turn for the worse: when a person’s illness or injury b ...
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
to take a turn for the better: when one starts to feel better or t ...
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
to have a frog in one’s throat: Not being able to speak clearly due ...
٣ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-
دیکشنری
-
land of the living: a funny way to say someone is still ...
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
to pull through: To survive a life - threatening eve ...
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
to be as fit as a fiddle: to be strong and healthy مثال: My ...
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
a shiver runs down someone’s spine: A shudder felt in one’s back due to ...
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
to be back on one’s feet: To be healthy again after a period ...
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
to bring someone to: to help a person regain consciousne ...
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
to break out in a cold sweat: To suddenly begin to perspire, due ...
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
to go under the knife: To have a medical operation such as ...
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
to nurse someone back to health: to help someone recover from being ...
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
to be sick as a dog: To be very sick مثال: Sorry, I have ...
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
to be sick and tired: to be annoyed with something or som ...
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
to black out: To lose consciousness مثال: He blac ...
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
to be sick to one’s stomach: to feel nauseated or to want to thr ...
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
to be in shape: to be in good physical form or cond ...
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
to be out of shape: To not be in good physical form or ...
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
to be on borrowed time: Somone who is living longer than an ...
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
to be on the mend: To be healthy after a time of sickn ...
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
to pass out: To lose consciousness; to faint مثا ...
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
to come down with something: To start feeling ill; usually we us ...
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
to feel fresh as a daisy: To feel really good with a lot of e ...
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
to be on one’s last leg: to be near death. It can also mean ...
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
to be weak at the knees: to feel like you are going to faint ...
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
jaundiced view of sth: به چیزی با بدبینی نگاه کردن
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
jabber out one`s prayers: تندتند دعاخواندن
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
feel isolated: خود را تنها احساس کردن - خود را منز ...
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
in inverted commas: به اصطلاح
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
inure oneself to: عادت کردن به - خو گرفتن به
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
intrude oneself on: خود را به . . . تحمیل کردن - بدون د ...
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
hump sth up: خم کردن - قوز دادن
٣ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-
دیکشنری
-
john the baptist: یحیی تعمید دهنده
٣ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-
دیکشنری
-
jog trot: حرکت آهسته - حرکت کند
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
get along at a jog: یواش یواش رفتن - یورتمه رفتن
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
jockey sb into doing sth: با دوز و کلک کسی را وادار به کاری ک ...
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
jockey sb out of a job: با دوز و کلک باعث اخراج کسی شدن
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
when the humour takes me: وقتی حالش را پیدا کردم
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
we are over the hump now: قسمت مشکلش را پشت سر گذاشته ایم
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
be out of the jaws of death: از خطر مرگ جستن - جان به در بردن
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
hug the shore: نزدیک ساحل حرکت کردن
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
none of your jaw: فضولی موقوف - دهنتو ببند
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
may just: احتمالا
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
be just somebody: قالب تن کسی بودن
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
give sb no inkling of sth: در مورد چیزی به کسی نم پس ندادن
٣ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-
دیکشنری
-
do oneself justice: تمام نیروی خود را به کار انداختن - ...
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
indulgence in: میدان دادن به - تسلیم شدن به
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
jump a train: قاچاقی سوار قطارشدن
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
be implicit in sth: در . . . تلویحا ذکر شده بودن
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
jump at something: ( پیشنهاد و غیره ) با اشتیاق پذیرفت ...
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
be impenetrable to sth: تسلیم نشدن در مقابل . . . - مقاومت ...
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
the jumps: تیک عصبی - پرش عصبی
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
hurtle along: با شتاب رفتن - با سرعت پیش رفتن
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
make sb jump out of his skin: کسی را از ترس زهره ترک کردن
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
hurtle down: با سرعت زیاد فروریختن
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
sit on one`s hunkers: چمباتمه زدن
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
in a jovial mood: سر حال - خوش اخلاق
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
interlard one`s speech with foreign words: در سخنان خود کلمات بیگانه آوردن
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
be interned in: در جایی تحت نظر بودن
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
be insolent to sb: به کسی بی حرمتی کردن - به کسی اهانت ...
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
talk insanely: حرف های احمقانه زدن
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
act insanely: کارهای احمقانه کردن - مثل دیوانه ها ...
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
just feel it: دستش بزن
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
one`s inmost being: کنه وجود کسی - عمق وجود کسی
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
to have sticky fingers: Thief مثال: The cashier had a stick ...
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
life and limb: Referring to the risk of bodily har ...
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
has bigger fish to fry: Has more important work to do مثال: ...
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
play devil’s advocate: To argue, just for the sake of it H ...
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
like a cakewalk: So easy task مثال: Everyone took ho ...
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
knit one’s brows: Someone who pulls their eyebrows to ...
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
life and soul: To be the most lively and entertain ...
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
that’s life: Used to express acceptance of a sit ...
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
life’s not all beer and skittles: Life is not always pleasurable and ...
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
the prime of life: The time in life when one is at the ...
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
lead a charmed life: To have a life where one experience ...
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
life in your years: The quality and experiences of your ...
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
life’s a bitch: Life is full of difficulties and ch ...
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
life’s a breeze: Life is easy and carefree Example: ...
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
nailing jelly to a wall: An impossible task
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
nailing jelly to a tree: An impossible task
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
take a deep dive: Explore something extensively
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
knock someone’s socks off: Amaze someone
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
lion’s den: Any dangerous or frightening place
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
i wouldn’t put it past: I think it’s quite possible that [t ...
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
keep someone at arm’s length: Avoid close interaction or cooperat ...
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
living in cloud cuckooland: Having unrealistic or foolish belie ...
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
keeping one’s nose to the grindstone: Working hard on something repetitiv ...
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
kill the goose that laid the golden egg: To destroy a source of ongoing prof ...
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
kink in one’s neck: A cramp in one’s neck that causes p ...
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
living on borrowed time: Following an illness or near - deat ...
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
let the genie out of the bottle: Reveal something hitherto suppresse ...
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
light a fire under someone: Inspire someone to work very hard
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
let one’s hair down: To relax and enjoy themselves
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
home truths: Honest, often painful criticism
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
if it had been a snake it would have bitten me: It was very obvious, but I missed i ...
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
in someone’s wheelhouse: In someone’s strongest area of comp ...
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
in the limelight in the spotlight: Receiving large amounts of publicit ...
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
it’s a wash: A positive and a negative developme ...
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
it’s no skin off my nose: The outcome will not affect me pers ...
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
it’s not over till the fat lady sings: Do not give up too soon; things may ...
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
i’ve had it up to here: My patience is almost exhausted
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
have your thumb up your ass: Have nothing to do
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
hold one’s liquor: Be able to drink a large amount wit ...
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
hold one’s peace: Be silent
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
have a tough row to hoe: Be faced with a task that is diffic ...
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
hands are tied: You are prevented from doing someth ...
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
have an ace up one’s sleeve: To have a hidden advantage
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
hanging by a thread: In great danger of elimination or f ...
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
have head in the clouds: Not know what is happening around y ...
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
have foot in mouth disease: To embarrass oneself through a sill ...
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
have hand of aces: To be in a very strong position in ...
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
have a chip on one’s shoulder: To harbor resentment; to have an an ...
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
have it out with someone: To have an argument with someone in ...
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
have one too many: Drink too much alcohol
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
have one’s cake and eat it too: To want two incompatible things ( u ...
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
have something in the bag: Be certain to win
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
have your nose in the air: Have a snobbish or disdainful attit ...
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
have a dog in the hunt: To support a certain person in a co ...
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
give someone a run for their money: Compete effectively with the leader ...
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
give someone a holler: Contact someone
٣ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-
دیکشنری
-
give lip service: to Talk about supporting something ...
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
have a lot riding on: Be depending on the successful outc ...
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
get one’s ducks in a row: Have everything organized; get ones ...
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
grind one’s teeth: Be very annoyed or angry about some ...
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
get one’s hands dirty: To do the unpleasant parts of a job
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
get someone’s goat: To irritate someone deeply
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
get the sack be sacked: To be fired
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
get the third degree: To be questioned in great detail ab ...
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
get with the program: Figure out what everyone else alrea ...
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
farther down the road: Later, at some unspecified time
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
feather in one’s cap: An achievement for which one is rec ...
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
feather one’s nest: Use one’s influence or power improp ...
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
fell off a truck: Probably stolen or illicitly obtain ...
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
fell off the back of a lorry: Probably stolen or illicitly obtain ...
٣ ماه پیش