پیشنهادهای شقایق (٩٨٤)
◇ این اصطلاح در مقابل life is a gift [زندگی هدیه است] برای طعنه و تمسخر آن و کسانی که به زیبایی های زندگی باور دارند، ساخته شده است. Ex. Life's a ...
نقطه مخالف ِ . . .
ترجمه محاوره ای👇 موقعیت ناجوریه!
چند سال چندین سال
قابلمه آبگوشت Ex. The stewpot hanging from three poles over the fire. قابلمه آبگوشتی که از سه پایه روی آتش آویزان است.
Three poles over the fire سه پایه روی آتش Ex. The stewpot hanging from three poles over the fire. قابلمه آبگوشتی که از سه پایه روی آتش آویزان است.
کار خوبی نیست [برای کارهایی مثل مواد فروشی و . . . از صفت ugly استفاده می شود]
ترجمه محاوره ای👇 [باهاش] مدارا کن
به طبقه ی بالا رفتن
مدت طولانی ای بعد Ex. A long time after, Tom said they must go softly and listen for running water. مدت طولانی ای بعد، تام گفت که آنها باید به آرام ...
چراغ های بیرونی روشنایی های بیرون از خانه یا پنجره و . . .
علوم بسیار پیشرفته
یک سری اعمال
برقراری نظم و ترتیب
طبقات اجتماعی
تفویض قدرت
تفویض ِ . . . Ex. Assigning power تفویض قدرت
تهیه Ex. Methods of obtaining food روش هایی برای تهیه غذا
بعد از مدتی Ex. After some time, the lady started getting better. بعد از مدتی اوضاع خانم رو به بهبود رفت.
هرجای دیگری Ex. Wherever else he wanted to go. . . هر جای دیگری که می خواست برود. . .
گاه برای روان تر شدن، حرف اضافه " in " را به صورت " کسره اضافه " ترجمه می کنیم و به اسم بعد از آن " ی " اضافه می کنیم👇 Ex. The change in personali ...
[ترجمه رسمی] مشهود است
به شکلی نادرست از چیزی استفاده کردن
☆ Arrive in somewhere به جایی رسیدن Ex. The sea was too rough and the passengers were told that they could arrive in Hong Kong at least twenty hour ...
☆ the story of . . . سرگذشت ِ . . . Ex. The story of the sons of Jacob سرگذشت پسران یعقوب
سرگذشت ِ . . . Ex. The story of the sons of Jacob سرگذشت پسران یعقوب
با آرامش بیشتر Ex. In order to avoid stress, people should try to relax more easily. به منظور اجتناب از فشار و استرس، مردم باید سعی کنند با آرامش ب ...
استرس و فشار کاری
اصول آموزشی
وسایل کمک آموزشی لوازم کمک درسی
تفکر نقادانه
ایجاد شرایطی که . . .
هیچ اتفاقی برایش نیافتاد
که به نظر می رسید Ex. Huck waited for what seemed a very long time, but nothing happened. هاک، مدت زمانی که بسیار طولانی به نظر می رسید، منتظر ماند ...
☆ For a very long time مدت زمان بسیار طولانی Ex. Huck waited for what seemed a very long time, but nothing happened. هاک، مدت زمانی که بسیار طولانی ...
در دسترس مردم قرار گرفتن
جزوات
[در موقعیت هتل، رستوران و. . . ] صدا زدن/کردن Ex. He rang for the waiter. مرد پیشخدمت را صدا زد.
قسم به جان شما! به جان تو قسم می خورم! به جان خودت!
به کسی خیره شدن
کاربرد در ساختار زیر👇 ☆ Look at someone steadily به کسی خیره شدن
رستوران دار
یه چیزایی Ex. Go and buy some things! برو برای خودت یه چیزایی بخر!
موجودات زشت و بدترکیب
هنوز ☆ There is also hope! هنوز امیدی هست!
هنوز امیدی هست!
کاربرد واقعی
جدا از . . . بودن Ex. Beauty, even in the broader sense, is independent of usefulness. زیبایی، حتی در مفهوم گسترده تر آن، جدا از مفید بودن است.
در مفهوم گسترده تر Ex. Beauty, even in the broader sense, is independent of usefulness. زیبایی، حتی در مفهوم گسترده تر آن، جدا از مفید بودن است.
مفید بودن Ex. Beauty, even in the broader sense, is independent of usefulness. زیبایی، حتی در مفهوم گسترده تر آن، جدا از مفید بودن است.