تاریخ
٢١ ساعت پیش
پیشنهاد
٠

رانندگی کردن به سمت خانه Ex. Well, I was driving home, and I kept on going. خب، من در حال رانندگی به سمت خانه بودم و به راهم ادامه دادم.

تاریخ
١ روز پیش
پیشنهاد
٠

نمی خواستم این طور بشود!

تاریخ
١ روز پیش
پیشنهاد
٠

نسیم ملایم

تاریخ
١ روز پیش
پیشنهاد
٠

به کاربرد این عبارت در اصطلاح زیر توجه کنید. ( برای بیان نتیجه ای غیر منتظره ) Look at me now ببین حالا من به کجا رسیده ام

تاریخ
٢ روز پیش
پیشنهاد
٠

اما چه فرقی می کند؟

تاریخ
٢ روز پیش
پیشنهاد
٠

Ex. They just gave us our grades and sent us on our way. آنها فقط به ما مدرک دادند و فرستادند دنبال کارمان.

تاریخ
٢ روز پیش
پیشنهاد
٠

آلوده

تاریخ
٢ روز پیش
پیشنهاد
٠

بی فایده بودن Ex. College was a breeze. دانشگاه بی فایده بود.

تاریخ
٢ روز پیش
پیشنهاد
٠

مثال برای ترجمه "چنین" Ex. Don't carry in stuff like this! لطفا چنین چیزهایی را همراه خود نیاورید!

تاریخ
٢ روز پیش
پیشنهاد
٠

چیزی را با خود آوردن چیزی را همراه خود آوردن چیزی را با خود حمل کردن Ex. Don't carry in stuff like this! لطفا چنین چیزهایی را همراه خود نیاورید!

تاریخ
٢ روز پیش
پیشنهاد
٠

داشتم می گفتم

تاریخ
٢ روز پیش
پیشنهاد
٠

دستور از بالا آمده

تاریخ
٢ روز پیش
پیشنهاد
٠

یک رشته مروارید

تاریخ
٢ روز پیش
پیشنهاد
٠

برای اجناس گاه به معنی" قاچاقی" است.

تاریخ
٢ روز پیش
پیشنهاد
٠

خدای بزرگ

تاریخ
٢ روز پیش
پیشنهاد
٠

باد شبانه

تاریخ
٢ روز پیش
پیشنهاد
٠

این درست نیست!

تاریخ
٢ روز پیش
پیشنهاد
٠

زمین پوشیده از چمن یا به اختصار " زمین چمن"

تاریخ
٢ روز پیش
پیشنهاد
٠

مسابقه دو دادن Ex. Our first - grade class raced during recess. شاگردان کلاس اول مدرسه ی ما زنگ های تفریح مسابقه دو می دادند.

پیشنهاد
٠

تا آخر دنیا تا ابد Ex. Looking into the boy's eyes, the girl said, " I wish we could be lovers until the end of the world. " دختر به چشم های پسر جوا ...

تاریخ
٣ روز پیش
پیشنهاد
٠

عشق جوانی

تاریخ
٣ روز پیش
پیشنهاد
٠

بر آورده کردن آرزو " Ex. For freeing me, " said the genie, "I will grant you each a wish. " غول چراغ جادو گفت: اگر آزادم کنید یک آرزوی هر کدام از شم ...

تاریخ
٣ روز پیش
پیشنهاد
٠

خوش برخورد

تاریخ
٣ روز پیش
پیشنهاد
٠

یک سال ِ تمام Ex. As a child, she dreamed of wolves. They chased her each night for one year. وقتی بچه بود گرگ ها را در رویا می دید. آنها یک سال تم ...

تاریخ
٣ روز پیش
پیشنهاد
٠

محکم گذاشتن محکم جا دادن Ex. He slammed home the blade. محکم تیغه ی چاقو را در غلافش گذاشت.

تاریخ
٣ روز پیش
پیشنهاد
٠

در ارتباط با چاقو، شمشیر و . . . منظور از "home" همان"غلاف" است. Ex. He slammed home the blade. محکم تیغه ی چاقو را در غلافش گذاشت.

تاریخ
٣ روز پیش
پیشنهاد
٠

بلند شدن صدای ترمز ماشین

تاریخ
٣ روز پیش
پیشنهاد
٠

کوچک اندام و ظریف ریزنقش

تاریخ
٤ روز پیش
پیشنهاد
٠

Ex. That Earth deserved no better than Galactic extermination. زمین سزاوار چیزی جز نابودی کهکشانی نبود.

تاریخ
٤ روز پیش
پیشنهاد
٠

اهمیت دادن Ex. The things they held of import. چیزهایی که به آن اهمیت می دادند.

تاریخ
٤ روز پیش
پیشنهاد
٠

به آسانی می توان دریافت که . . .

تاریخ
٤ روز پیش
پیشنهاد
٠

شاید امیدی باشد!

تاریخ
٤ روز پیش
پیشنهاد
٠

شهامت کاری را پیدا کردن Ex. Last night was the first time I had the nerve to stand up and say. "No!" دیشب برای اولین بار شهامت پیدا کردم تا بلند شوم ...

تاریخ
٤ روز پیش
پیشنهاد
٠

دنبال کسی یا چیزی گشتن Ex. Recently, I checked around. تازگی ها دنبال آنها گشتم.

تاریخ
٤ روز پیش
پیشنهاد
٠

من آمدم! Honey, I'm home! I bought a new guitar. عزیزم من آمدم! یک گیتار جدید گرفتم.

تاریخ
٤ روز پیش
پیشنهاد
٠

آرزوی ِ . . . Ex. Everything but desire to be held همه چیز جز آرزوی در آغوش کشیده شدن

تاریخ
٤ روز پیش
پیشنهاد
٠

سالهاست که . . . Ex. He hasn't touched me in years. سالهاست که مرا نوازش نکرده است.

تاریخ
٥ روز پیش
پیشنهاد
٠

آثار تزریق کبودی و جای زخم ناشی از تزریق ( خصوصا تزریق مواد مخدر و هروئین )

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

پاک کردن Ex. She polished her glasses. زن شیشه های عینکش را پاک کرد.

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
١

دقیق Ex. "Eight stab wounds, eight corpses, zero clues, " sighed the inspector, " He's neat, efficient. " کارآگاه آهی کشید و گفت: " هشت ضربه چاقو، ه ...

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

☆ Work magic شعبده بازی کردن Ex. Carmine the Magnificent was indeed magnificent as he worked his magic. کارمین شگفت انگیز در وقت شعبده بازی جادوگری ...

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

آینده Ex. Subsequent generations نسلهای آینده

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
١

چه وحشتناک! A road kill? Gross! جسد؟ چه وحشتناک!

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

شایعه شده که . . .

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

باید جالب باشه!

پیشنهاد
٠

بودنت بهم آرامش میده

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

محتاج چیزی بودن Ex. My soul needs your existence. روحم به بودنت محتاج ِ

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
١

زود بالا آمدن ( سبزه، گیاه و . . . ) Ex. Weeds grow fast but they don't have roots. علف هرز زود بالا میاد اما ریشه نداره!

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

ارزان تر شدن

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

تنها چیزی که . . .