پیشنهادهای یویو (٩٨٧)
1️⃣ از آنجایی که، بدان علت که، چون Example1: In that he did not come to work yesterday, he showed that he is not very interested. از آنجایی که دیرو ...
به وقتش وقتش که برسد
به کسی اعتماد کردن/ داشتن که چیزی را به او سپردند اعتماد کردن و چیزی را به کسی سپردن
افزون بر این
1️⃣به گفته یِ. . . ، به نظرِ Example: According to Ali, the deliberate practice exercises are useful. 🔸 به نظر علی، تمرین ورزی های آگاهانه سودمند ه ...
عقل مردم به چشمشان است.
به یاد داشتن، از یاد نبردن Example: Make sure to fill out the form before leaving. ❌ اطمینان حاصل کن که پیش از رفتن، فرم را پُر کنی. ✅ یادت نرود پی ...
اشتیاق چیزی را داشتن Example: I cannot wait to see him! ❌ نمی توانم منتظر دیدارش بشوم! ✅ از دیدنش به وجد آمده ام/ هیجان زده ام.
احیاناً Example: Do you happen to know that person? ❌ تصادفاً آن فرد را می شناسی؟ ✅ احیاناً آن فرد را می شناسی؟
هر قدر هم. . . Example: No matter how hard you try, you never seem to pass the exam. ❌ مهم نیست چقدر سخت تلاش کنی، انگار شانس قبولی در آن امتحان ند ...
گفته می شود Example: He's a farmer, in a manner of speaking. He doesn't actually do any work on the farm, but he owns it. گفته می شود که او کشاورز ...
بعدها معلوم شد/ بعدها این طور از آب درآمد Example: We thought he had been killed, but in the event, he turned up safe and sound a week later. مثال: ...
پا به پای کسی کار کردن
به دنیا نیامده ام که بمیرم
We can't do this by ourselves, به تنهایی نمی تونیم این کارو کنیم.
I don't like leaving my mom by herself. خوشم نمیاد مامانمو تنها بذارم.
به تنهایی I'm not going out there by myself. به تنهایی اون بیرون نمیرم.
تنها I just want be by myself. فقط می خواهم تنها باشم
محدوده بین خط دروازه و خط مرزی ( رگبی )
شوت مستقیم به دروازه
دروازه بانی حفظ دروازه
پنالتی گل شده
نمره دادن از ۰ تا ۱۰ به بازیکن به نسبت مهارت او ( چوگان )
دروازه بانی
دروازه بان
گل، دروازه
گل از راه دور ( بسکتبال ) گل ( فوتبال زنان ) رد کردن توپ از فراز دروازه با ضربه پا ( رگبی )
رد کردن توپ از فراز دروازه با پا ( رگبی )
رد کردن توپ از فراز دروازه با ضربه پا ( رگبی )
ضربه زدن بر فراز دروازه ( رگبی )
دوغ سنتی
برخلاف انتظار Oddly enough, he came on time. ❌ به قدر کافی عجیب، به موقع آمد. ✅ بر خلافِ انتظار، به موقع آمد.
There was room enough to park a car. ❌ به قدر کافی جا بود برای پارک کردن اتومبیل. ✅ آن قدر جا بود که بتوان اتومبیل را پارک کرد.
It is a common enough crisis. ❌ بحرانِ به قدر کافی رایجی است. ✅ بحرانِ کم وبیش رایجی است
I was not a good enough rider. ❌ سوارکارِ به قدر کافی خوبی نبودم. ✅ سوارکاری ام تعریفی نداشت.
She sings well enough, but. . . ❌ به قدر کافی خوب می خواند، اما. . . ✅ بد نمی خواند، اما. . .
بلند بالا We had a long enough list. ❌ فهرستِ به قدر کافی طولانی ای داریم. ✅ فهرستِ بلند بالایی داریم.
The chairman has resigned to make way for a younger man. 🔶رئیس استعفا کرده است تا راه را برای فردی جوان باز کند. The chairman has resigned to maki ...
We propose to leave early tomorrow morning. 🔸برنامه این است که فردا صبح زود عزیمت کنیم. We propose leaving early tomorrow morning. 🔹پیشنهاد می ک ...
We stopped to eat. 🔸 برای صرفِ غذا توقف کردیم. We stopped eating. 🔹 از غذا خوردن دست کشیدیم.
She was afraid to make him angry. 🔸می ترسید او را عصبانی کند. She was afraid of making him angry. 🔹متأسف بود از اینکه او را عصبانی کرده است.
خون پادشاهی
طرف مقابل
وارث مسلم
رودهایی که همیشه قابل کشتی رانی هستند
رودهایی که در فصل هایی از سال قابل کشتی رانی اند
ستارگانی که در زمان و مکان خاصی قابل رؤیت اند
ستارگانی که همیشه قابل رؤیت هستند