پیشنهادهای یویو (٩٨٧)
اتحاد استراتژیک، توافقی بین دو یا چند شرکت برای اشتراک منافع و منابع به منظور دستیابی به اهداف مشترک
تقسیم بازار، دسته بندی مشتریان بر اساس ویژگی های مشترک مانند سن، جنسیت، وضعیت اقتصادی و علایق
Cross - Cultural Communication: ارتباطات فرهنگی، مهارت ارتباطی که افراد برای ارتباط موثر با افراد از فرهنگ ها و زبان های مختلف نیاز دارند
زنجیره تأمین، فرآیند تولید و توزیع محصولات از تامین مواد اولیه تا تحویل به مشتریان
B2B: کسب و کار، فرایند خرید و فروش محصولات یا خدمات بین شرکت ها
جریان نقدینگی، مقدار پولی است که واردات و خروجات یک شرکت در طول یک دوره زمانی ( معمولاً یک ماه یا یک سال ) را نشان می دهد.
نقطه تسویه، زمانی است که درآمد و هزینه ها برابر می شوند و سود یا زیان صفر می شود.
( ROI ) : نرخ بازگشت سرمایه، یک معیار مالی است که نشان دهنده سود یا ضرری است که یک سرمایه گذاری به نسبت سرمایه اولیه به دست می آورد
Point of view دیدگاه یا نقطه نظر
VPN: Virtual Private Network شبکه خصوصی مجازی
BRT: Bus Rapid Transit سامانه اتوبوس تندرو
Automated teller machine دستگاه خودپرداز
USB: Universal serial bus گذرگاه سریال عمومی
Portable document format فرمت سند قابل حمل
Wireless fidelity مشابه Hi_Fi
Global positioning system سیستم موقعیت یابی جهانی
Short message service سرویس پیام کوتاه، پیامک
FTP اینترنت اِف تی پی، پروتکل انتقال فایل
NSF یا �بنیاد ملی خواب� سازمانی ناسودبر در آمریکا است که با هدف آموزش عمومی در زمینهٔ خواب و اختلالات خواب تأسیس شده است. اقدامات این سازمان شامل راه ...
۱. عروسک پارچه ای، عروسک ۲. حیوانِ پوست آکنده ( حیوان مرده ای که پوست او را پر کرده اند. )
سر کشیدن I'm going to chug down this glass of water.
سرکشیدن He guzzled the glass of doogh. لیوان دوغ را سر کشید.
با جرعه کوچک نوشیدن I sip some water جرعه ای آب نوشیدم
نوسانات روحی تغییرات ناگهانی خلق Dieters often suffer from violent mood swings. افراد تحت رژیم اغلب دستخوش نوسانات روحی شدید می شوند.
به شنا رفتن
هم زمان کردن هم زمان شدن
۱. چیزی را از فکر خود بیرون کردن ۲. [احساسات و مانند آن] بیرون ریختن و راحت شدن ۳. دق دلی خود را درآوردن I had a really good shout at him this mornin ...
تیک پیدا کردن، پرش عصبی پیدا کردن He developed a nasty tic in his left eye when he was nervous. وقتی عصبی میشد چشم چپش بدجوری تیک پیدا می کرد. چشمش ...
صورت جمع tibia پرش عصبی، تیک ( =زنِش غیر ادراری عضلات به ویژه عضلات صورت )
کارها را چرخاندن/گرداندن اداره کردن
چیزی را مرتب در ذهن مرور کردن دربارهٔ چیزی مدام فکر کردن
کسی را به عنوان . . . معرفی کردن کسی را به عنوان. . . نشان دادن The press tries to represent him as an environmentalist. مطبوعات سعی می کنند او را ...
اصطلاح "air - chilled" در صنعت گوشت به فرآیندی اشاره دارد که در آن طیور پس از ذبح، بدون استفاده از آب و تنها با جریان هوای سرد خنک می شوند. در فارسی، ...
[مرغ و تخم مرغ] رسمی، محلی، خانگی
۱. تکه، قطعه، قلنبه ۲. قسمت عمده ۳. [زبان شناسی] عبارت
صد بار گز کن یکبار پاره
این ضرب المثل به معنای �گز نکرده پاره کردن� است.
۱. در منشأ، در سرچشمه ۲. [کسر مالیات] قبل از پرداخت
در عسرت، در تنگدستی His father is died when he was ten, leaving the family in straitened circumstances.
شیشه آبپاش بطری اسپری
روغن اسانسی
باید بسوزی و بسازی.
رهرو آن است که آهسته و پیوسته رود
چه بسا
کوفتی، لعنتی
نشان دادن اینکه کسی برایتان مهم است با ایجاد محدودیت های سخت برای او.
گزارشِ پیشرفتِ کار
عالیه، هوراااااا If we properly prepare for this meeting, we will win the business. ” Boom! اگر درست و حسابی برای این جلسه آماده شویم، تجارت را می بر ...