پیشنهادهای گیتی (١٠٧)
راهم را کشیدم و رفتم
راهم را کشیدم و رفتم
اعتراف کن، اقرار کن
خیلی سریع اول کار، اول شروع چیزی
He is a careful person اون آدم دقیقی/محتاطی است. He is being careful. داره مو رو از ماست می کشه/ دقت می کنه. ( اکنون، نه همیشه )
You are very nasty خیلی بدجنسی ( اکنون و همیشه ) You are being nasty داری بدجنسی می کنی ( اکنون نه همیشه )
She is being sick او بالا می آورد She is sick او مریض است
پشت وانت، the bed of the truck کپه ای از چیزی a bed of something مانند: a bed if rice.
Sho نیز لفظ محاوره ی sure است که بین سیاهان آمریکا در قرن ۱۹ رواج داشته. به گمانم معادل آن می تواند این باشد: رو چِشَم
You're ready to leave or start می تونی بری، می تونی شروع کنی
جَنَم
در نجوم: انخفاض افق در اقتصاد: کسادی، رکود در روانشناسی: افسردگی در کالبد شناسی: فرورفتگی در هواشناسی: فروبار
رنگ پریده
هیجان زده
I'm named after my grandma برگرفته از به اقتباس از نام من را از نام مادربزدگم برگرفته اند
بند و بساط، خِرت و پِرت
بند و بساط
صلاح نیست You don't want to let it go on صلاح نیست که این وضع ادامه پیدا کند
, more than other thing, especially, surprisingly مخصوصا، مهمتر از همه، بیشتر از همه
تباهی
On probation روی هوا بودن، حالت تعلیق داشتن، وضعیت ناپایدار داشتن
Taking credit for someone else's achievement کار یا موفقیت کسی را به نفع خود تمام کردن اعتبار کس دبگری را دزدیدن
To do something badly or cheaply سَمبَل کردن
The final source of irritation for someone to finally lose patience به سیم آخر زدن، کارد به استخوان رسیدن
هیچ مقدار
خشک و تر را با هم سوزاندن. خوبی ها و بدی ها را به حساب هم گذاشتن
سنگ صبور
حساب کردن ?Can you ring it up for me میشه برام حساب کنی؟
در لحظه
هرچه بگویم کم گفته ام. مثلا: I cannot overstate the importance of your role here. اینجا هرچه در باره ی اهمیت نقش تو بگم کم گفتم.
راس ساعت At 5 o'clock راس ساعت ۵
علنی کردن، فاش کردن
علنی شده، فاش شده
جسارت نباشه
مشنگ
آشناپنداری، قبلا دیده شده، در اثر بروز اشتباه در فرایند حافظه ی انسان رخ می دهد و مغز تجربه ی فعلی شما را با خاطراتتان اشتباه می گیرد و هیچ ربطی به ...
Immediately
یه چیزی یه جایی مد بودن
در رابطه بودن We are a thing ما توی رابطه هستیم
علاقه ی شدید داشتن به چیزی
علاقه ی شدید به کسی داشتن
نسخه ی بدل
جدایی عاطفی، قطع رابطه ی عاطفی
چشم دوختن به کسی یا چیزی، چشم برنداشتن از کسی یا چیزی، چهارچشمی مراقب کسی یا چیزی بودن.
مراقب بودن، پاییدن، پیگیر بودن
دنباله رو بودن
تودار بودن، در لاک خود بودن
آب به آسیاب ریختن، دامن زدن، تشدید کردن