پیشنهادهای گیتی (٣٨٦)
از ترکیب let alone در جمله برای بیان مفهومِ �… چه رسد به ( اینکه ) � یا �. . . جای خود دارد� یا �. . . پیشکش� استفاده می کنیم. ☚ بخش اول جمله ( یعن ...
برای نشان دادن برتریِ عددیِ چیزی نسبت به چیز دیگر - علاوه بر استفاده از more و than در ساختارِ معمولِ تفضیلی - می توانیم از فعل outnumber هم استفاده ...
کلمه ی have را در حالت فعلی می شناسیم ولی شاید ندانیم که این کلمه حالت اسمی هم دارد و به صورت the haves یعنی ثروتمندان، پول دارها، اغنیا، داراها یا ح ...
کلمه ی have را در حالت فعلی می شناسیم ولی شاید ندانیم که این کلمه حالت اسمی هم دارد و به صورت the haves یعنی ثروتمندان، پول دارها، اغنیا، داراها یا ح ...
کلمه ی have را در حالت فعلی می شناسیم ولی شاید ندانیم که این کلمه حالت اسمی هم دارد و به صورت the haves یعنی ثروتمندان، پول دارها، اغنیا، داراها یا ح ...
کلمه ی have را در حالت فعلی می شناسیم ولی شاید ندانیم که این کلمه حالت اسمی هم دارد و به صورت the haves یعنی ثروتمندان، پول دارها، اغنیا، داراها یا ح ...
در مواردی، زمانی که فعل to be در کنار فاعلِ پوچ واژه به کار می رود، هنگام ترجمه، به صورت "بودن" و مشتقات آن به فارسی برگردانده نمی شود بلکه لازم است ...
در مواردی، زمانی که فعل to be در کنار فاعلِ پوچ واژه به کار می رود، هنگام ترجمه، به صورت "بودن" و مشتقات آن به فارسی برگردانده نمی شود بلکه لازم است ...
در مواردی، زمانی که فعل to be در کنار فاعلِ پوچ واژه به کار می رود، هنگام ترجمه، به صورت "بودن" و مشتقات آن به فارسی برگردانده نمی شود بلکه لازم است ...
🔳 کلمه ی /haunt� /hɒːnt در حالت فعلی حداقل دو معنی دارد: ◼️به معنیِ جن زده شدن یا روح زده شدن یک مکان است، یعنی علی الادعا ارواح یا اجنه در آن مکان ...
جن زده شدن یا روح زده شدن یک مکان
سر صحنه ی فیلم، در لوکیشن They first met on the set of the Star . Wars. آن ها اولین بار یکدیگر را سر صحنه ی فیلم جنگ ستارگان ملاقات کردند
هنگامی که برگشت، وقتی برگشت، به محض اینکه برگشت
خود را جمع وجور کردن، بر اعصاب خود مسلط شدن، بر احساسات خود مسلط شدن
?What did you find where چی رو کجا پیدا کردی؟
پیوسته
I want to get off here. می خوام اینجا پیاده شم
تمام شدن چیزی و ته کشیدنش We are running out of milk شیرمون داره تموم می شه
You have the guts تو جیگرشو داری
منقبض کردن فک، He sets his jaw, when he's troubled. وقتی دلواپسه فکش رو منقبض می کنه
بچه مثبتِ حرف گوش کنِ دست ازپاخطانکنِ رواعصاب
معنای صریح آن آتش گرفتن، دچار آتش سوزی شدن است. اصطلح زبانی نیز هست به معنای: عالی بودن، موفقیت، درخشیدن
ضربه ی جانانه
Good hit ضربه ی جانانه
بدون فکر چیزی رو قبول کردن
مویی که بافته شده
دوک نخ ریسی دستی
پیرپسر
And even more شاید هم بیشتر شاید خیلی بیشتر شاید فراتر از آن
چه خبره؟
دوام آوردن کسی، سرپا نگه داشتن کسی A cup of tea in the morning keeps me going صبح ها یه فنجون چای منو سرپا نگه می داره
احتمالی
آواز دهل شنیدن از دور خوش است
عتیقه شدن، مال عهد بوق بودن، عهد بوقی شدن
مال عهد بوق بودن، مال دوران شاه وزوزک بودن، مال عهد دقیانوس بودن، عتیقه بودن
طوفان نوح
Job با حرف بزرگ J به معنی ایوب پیامبر است
To frequent وقتی کسی یا چیری مرتب و مکرر به جایی رفت وآمد می کندیا تردد دارد مثال؛ I have been told that she frequents this movie theater بهم گفته ن ...
تو فقط حال کن و خوش باش، خیالی نیست
برای برنج شفته هم بکار می ره
Fluffy rice برنج دون
دومی
هرطور راحتی هرکاری دوست داری بکن
چاره ای نداشتم جز اینکه. . .
به نفعته
به م برخورد
تعارف نداشتن