پیشنهادهای گیتی (٤٧٠)
پیوسته
I want to get off here. می خوام اینجا پیاده شم
تمام شدن چیزی و ته کشیدنش We are running out of milk شیرمون داره تموم می شه
You have the guts تو جیگرشو داری
منقبض کردن فک، He sets his jaw, when he's troubled. وقتی دلواپسه فکش رو منقبض می کنه
بچه مثبتِ حرف گوش کنِ دست ازپاخطانکنِ رواعصاب
معنای صریح آن آتش گرفتن، دچار آتش سوزی شدن است. اصطلح زبانی نیز هست به معنای: عالی بودن، موفقیت، درخشیدن
ضربه ی جانانه
Good hit ضربه ی جانانه
بدون فکر چیزی رو قبول کردن
مویی که بافته شده
دوک نخ ریسی دستی
پیرپسر
And even more شاید هم بیشتر شاید خیلی بیشتر شاید فراتر از آن
چه خبره؟
دوام آوردن کسی، سرپا نگه داشتن کسی A cup of tea in the morning keeps me going صبح ها یه فنجون چای منو سرپا نگه می داره
احتمالی
آواز دهل شنیدن از دور خوش است
عتیقه شدن، مال عهد بوق بودن، عهد بوقی شدن
مال عهد بوق بودن، مال دوران شاه وزوزک بودن، مال عهد دقیانوس بودن، عتیقه بودن
طوفان نوح
Job با حرف بزرگ J به معنی ایوب پیامبر است
To frequent وقتی کسی یا چیری مرتب و مکرر به جایی رفت وآمد می کندیا تردد دارد مثال؛ I have been told that she frequents this movie theater بهم گفته ن ...
تو فقط حال کن و خوش باش، خیالی نیست
برای برنج شفته هم بکار می ره
Fluffy rice برنج دون
دومی
هرطور راحتی هرکاری دوست داری بکن
چاره ای نداشتم جز اینکه. . .
به نفعته
به م برخورد
تعارف نداشتن
خب بدیهی ست که . . .
به حرفم می رسی این خط و اینم نشون
به عمل کار برآبد به سخندانی نیست
بیا زدوبند کنیم
آدم پخته، همه فن حریف
معلومه، تابلوئه
بی عیب ونقص
غیرقابل . . . بودن Your acts defy belief کارهاتون باورکردنی نیسن
دارندگی
جانماز آب کشی
بتدریج، سرانجام
مردم دار
دست به آچاره