تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد

نقطه پایانی / ته / آخر خط / انتها / سر - اسم This is the endpoint of the bus route نقطه پایانی ( در شبکه و API ) / آدرس دسترسی / اندپوینت - اسم We n ...

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد

فلزی / از جنس فلز / متالیک - صفت She wore a shiny metallic dress شبیه صدای فلز / زنگ دار ( مثل برخورد فلزات ) - صفت The robot had a harsh metallic v ...

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد

پرسه زدن / ول گشتن / بی هدف گشتن / پلکیدن - فعل Wild animals roam freely in the park گشت و گذار کردن / سفر کردن ( بدون مقصد مشخص ) - فعل They decide ...

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

هر جا که / هر کجا که - حرف ربط / قید Sit wherever you like اصلاً کجا / کجا ( با تأکید یا تعجب ) - قید Wherever did you find this old photo هر کجا / ...

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

خودشه / همینه ( لحظه حساس یا نهایی ) - عبارت Okay this is it the final round begins now همینه که هست / آخرشه / تمام شد ( پایان کار یا عدم وجود گزینه ...

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

فراداده ( داده هایی درباره داده های دیگه ) - اسم The image file contains useful metadata اطلاعات توصیفی ( اطلاعاتی که یه منبع اطلاعاتی رو توصیف میکن ...

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

تجربه ( مخفف experience ) - مخفف Minimum five years exp required for this job He needs more exp to level up هزینه، خرج ( مخفف expense ) - مخفف Pleas ...

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

عین هم، کاملاً شبیه، مو نمیزنه، یکسان - صفت The twins look identical همان، خودِ همان - صفت This is the identical pen I lost yesterday همسان، تک تخم ...

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

تمرکز کردن، حواس جمع کردن - فعل I cant concentrate with all that noise متمرکز کردن، جمع کردن ( نیرو، توجه، منابع و . . . ) - فعل We need to concentr ...

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

درخشان، براق، جرقه زن - صفت Her eyes were sparkling with happiness گازدار، جوشان ( مخصوصا برای نوشیدنی ) - صفت He ordered sparkling mineral water س ...

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

یا سنگ تموم بذار یا برو خونه - اصطلاح This is the championship game go hard or go home یا با تمام وجود تلاش کن یا بی خیال شو - اصطلاح You have one s ...

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

آواره - اسم He lived the life of a drifter for years سرگردان - اسم The town attracted many drifters looking for work ولگرد - اسم Police questioned ...

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

عجله کردن - اصطلاح Wait for instructions dont jump the gun زودتر از موعد عمل کردن - اصطلاح They jumped the gun and started the project without appro ...

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

تکنسین ارشد - اسم He is the master technician at the dealership استاد تکنسین - اسم Only a master technician can fix this complex issue

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

بی اشتهایی عصبی - اسم She received treatment for anorexia nervosa بی اشتهایی - اسم He suffered from anorexia due to his illness

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

مازوخیست / آزارخواه ( کسی که از درد کشیدن یا تحقیر شدن خودش لذت جنسی می بره ) - اسم A masochist may seek out dominant partners خودآزار / کسی که از س ...

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

( در اقتصاد و مالی ) اینقدر بزرگ که نمی تواند ورشکست شود ( اشاره به شرکت ها یا بانک هایی که به دلیل اهمیت سیستمی شان، دولت احساس می کند برای جلوگیری ...

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

عذاب شدید / رنج جانکاه ( درد شدید جسمی یا روحی ) - اسم He collapsed in agony after breaking his leg She suffered agonies of doubt before the decision ...

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

احمقانه / ابلهانه / مشنگ / سبک سر ( کسی که عقل سلیم نداره یا کار بی فکرانه می کنه ) - صفت That was a silly mistake to make خنده دار / لوده وار / بام ...

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
١

خون بها / دیه ( پولی که به خانواده مقتول پرداخت میشه تا از قصاص صرف نظر کنن یا به عنوان غرامت برای مرگ کسی ) - اسم The family accepted blood money in ...

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

همدست دزد / شریک دزد ( کسی که موقع دزدی با دزد همراهی می کنه یا کمکش می کنه، اصطلاح خیلی قدیمی و منسوخ دزدها ) - اسم The pickpocket worked with an Ad ...

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

آس پیک ( کارت آس با خال پیک در بازی ورق ) - اسم He drew the Ace of spades from the deck ( نماد ) مرگ / بدشانسی ( به خصوص در فرهنگ نظامی و عامه، این ...

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

گدایانی که وانمود به دیوانگی یا مریضی می کردن ( گروهی از گدایان در انگلیس قدیم که تظاهر می کردن از تیمارستان بِدلَم میان تا دلسوزی جلب کنن ) - اسم Ab ...

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

گدایی که خودش رو به دیوونگی یا مریضی میزنه ( اصطلاح خیلی قدیمی و منسوخ برای گدایانی که وانمود می کردن مریض یا دیوانه هستن تا دلسوزی جلب کنن ) - اسم T ...

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
١

آبرام ( اسم قدیمی ابراهیم پیامبر در ادیان ابراهیمی قبل از تغییر نامش ) - اسم خاص God made a covenant with Abram آبرام ( اسم کوچک مردانه، شکل قدیمی ی ...

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

خدمتکار شخصی ( زن ) / ندیمه ( زنی که خدمتکار شخصی یه خانم دیگه است، مخصوصا برای کمک به لباس پوشیدن و ظاهر، اصطلاح قدیمی ) - اسم The queen's waiting m ...

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
١

خدمتکار زن / ندیمه ( کلمه ای قدیمی برای زنی که خدمتکار شخصی یه خانم دیگه است ) - اسم The lady rang the bell for her abigail ابیگیل ( اسم کوچک زنانه ...

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

شوخ طبع / بذله گو ( کسی که دوست داره شوخی کنه و چیزای خنده دار بگه ) - صفت He has a jocular personality خنده دار / شوخی آمیز ( چیزی که با هدف شوخی ی ...

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
١

کتک کف دستی / نوعی تنبیه قدیمی ( زدن به کف دست، اصطلاح خیلی قدیمی و منسوخ ) - اسم The schoolmaster gave him abel wackets for misbehaving بسته / پاکت ...

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

فاحشه خانه / جنده خانه / خانه فساد ( مکانی که در اون برای رابطه جنسی با روسپی ها پول پرداخت میشه ) - اسم The police raided the illegal brothel last n ...

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

ارباب ( زن ) / خانمِ صاحب قدرت ( کسی که کنترل یا قدرت داره، کمی قدیمی ) - اسم She was mistress of the entire estate خانمِ خونه / کدبانو ( زن مسئول ی ...

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

رئیسه صومعه / مادر روحانیِ صومعه ( زن راهبه ای که مسئول و سرپرست یه صومعه یا دیر زنان هست ) - اسم The abbess guided the nuns in their daily prayers A ...

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

جاکش ( زن ) / مادامِ فاحشه خانه ( زنی که فاحشه خانه رو اداره می کنه یا برای فاحشه ها مشتری پیدا می کنه ) - اسم She was known as a notorious bawd in t ...

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
١

هاپ هاپ / واق واق ( صدای سگ ) - نام آوا The dog went bow wow at the stranger سگ ( کلمه بچگانه یا خودمونی برای سگ ) - اسم The little girl pointed at ...

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

آدمک / مانکن ( ماکتی شبیه انسان برای نمایش لباس یا تست ایمنی ) - اسم The store uses a dummy to display clothes Crash test dummies help improve car sa ...

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

همیشه تو یه حالت خاص / همیشه گرفتارِ ( بودن در یک وضعیت یا حالت به طور مداوم، اغلب منفی مثل دردسر، بدهی، عجله ) - عبارت قیدی He is always in trouble ...

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

محل تلاقی دو رود / بهم پیوستن رودها ( جایی که دو یا چند رودخانه به هم می رسند ) - اسم The city grew at the confluence of the two rivers تلاقی / بهم ...

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
١

احساس / عاطفه ( یه حس یا نظر که بیشتر بر پایه احساسات است تا دلیل و منطق ) - اسم His sentiment towards her changed over time نظر / دیدگاه ( یه عقیده ...

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

دکس ( شاخص سهام اصلی آلمان که شامل ۳۰ یا ۴۰ شرکت بزرگ در بورس فرانکفورت میشه ) - اسم ( مخفف Deutscher Aktienindex ) The Dax index fell sharply this ...

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

فوتسی ( شاخص سهام بورس لندن، معمولا اشاره به شاخص FTSE 100 داره که ۱۰۰ شرکت بزرگ بورس لندن رو شامل میشه ) - اسم ( مخفف Financial Times Stock Exchange ...

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

حق الزحمه افتخاری ( مبلغی که به خاطر انجام یه کار تخصصی پرداخت میشه، وقتی که معمولا براش دستمزد مشخصی وجود نداره یا طرف به طور داوطلبانه کار کرده ) - ...

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

مُشت ( مقدار چیزی که تو یه دست جا میشه ) - اسم He picked up a handful of sand تعداد کم / اندک ( مقدار یا تعداد کمی از افراد یا چیزها ) - اسم Only a ...

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

بنابراین / در نتیجه ( برای نشون دادن نتیجه یا پیامد یه چیزی ) - قید He studied hard therefore he passed the exam از این رو / به این دلیل ( برای بیان ...

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

کارآفرین ( کسی که کسب و کار خودش رو راه میندازه، مخصوصا با دیدن یه فرصت جدید و ریسک کردن ) - اسم He became a successful entrepreneur at a young age ...

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

انسانیت ( کیفیت یا ذات آدم بودن ) - اسم The film explores the meaning of humanness بشریت ( مجموعه ویژگی هایی که آدم ها رو از موجودات دیگه متمایز می ...

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

نرخ موفقیت ( میزان موفقیت در رسیدن به یک هدف یا نتیجه مطلوب ) - اسم The sales team achieved a high hit rate last quarter نرخ بازدید ( تعداد دفعاتی ک ...

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

آپوفنیا ( تمایل ذهن به پیدا کردن الگو یا ارتباط بین چیزهای اتفاقی و بی ربط ) - اسم Seeing meaningful patterns in random data can be a sign of apophen ...

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

بی ادب، گستاخ، بی نزاکت - صفت It is rude to interrupt someone when they are speaking ناگهانی، تکان دهنده، غیرمنتظره ( معمولاً به شکل ناخوشایند ) - ص ...

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

سرخوش، بسیار شاد، در اوج لذت و خوشی - صفت He was euphoric after receiving the good news نشئه آور، سرخوشی بخش - صفت The drug had a euphoric effect on ...