پیشنهادهای Sm (١,٦٣٦)
یکباره، یکدفعه، یهویی به شتاب، فوری، بی جهت، بیدلیل، بیخبر، بیجا، بی اندیشه،
در زبان تبری یعنی نور خانه
در گویش محلی همدانی " سرچه " به گنجشک گفته می شد.
آغاز گاه
شاه یار،
بوشهری ) انبار، انباری. در زبان هندی نیز به همین معنی کاربرد دارد.
خوش سیما ، زیبا، خوش گل
استومند، تناور،
عقیم کننده، ناامید کننده، محرومیت زا
سخن و داستان بیمهری و دلسردی
از نومیدی دم زدن، سخن از بی مهری و دلسردی گفتن،
اسم مصدر و به معنای درخشش و نورافشانی آفتابِ در حال طلوع است. البته معنای مصدری و حاصل آن را نیز می توان اراده کرد. به هر حال، واژه �اشراق� به معنا ...
تهرنگ در معماری اصطلاحی است که در مبحث گنبد به پلان اطلاق می شود. تهرنگ یا پلان به معنی طرحی اولیه از گنبد است.
قمر در عقرب پدیدهٔ نجومی عبور کره ماه از زمینه صورت فلکی عقرب ( کژدم ) یا از امتداد برج فلکی عقرب است که هر ماه قمری یک بار رخ می دهد و معمولاً دو تا ...
منتظر، چشم به راه
بد آیین، زشت خوی، بد نهاد، ستیزه جوی، بد سرشت ، پس آیین ضحاک وارونه خوی چنان بد که چون می بدش آرزوی
سرگروه، سردسته، سریار
۱، سنگ ۲، بغل، زیر شانه
( خراسان رضوی ) چُقُک؛ گنجشک.
دانش حقوق، دادشناسی، دانشی که به بررسی حق و حقوق اشخاص ( حقیقی و حقوقی ) و نحوۀ ساماندهی و احقاق این حقوق می پردازد، رشته ای دانشگاهی که بایسته های د ...
نزدیکترین خویشاوند
شامگاه، شبگیر
سوفند، فلاخن، وسیله پرتاب سنگ
اتیان سوگند دراحکام قضایی به معنی قسم خوردن وسوگندیادکردن است
تشخیص پزشکی
زاغ،
سیال، روان، مایع
نیک چهر، نیک رو، زیبا
دیوانه، کانا، کم خرد
بزغاله
کتری
راستگو،
فرا هم آوردن ، گرد آوردن، روی هم انباشتن،
نکوهش، سرزنش، نفرین به هر نیک و بد شاه آزاد مرد به فرزند بر نازده باد سرد
دارنده ده هزار اسب جهانجوی را نام ضحّاک بود دلیر و سبکسار و ناپاک بود کجا بیور اسپش همی خواندند چنین نام بر پهلوی راندند کجا بیور از پهلوانی شمار ...
سامانه های حمل و نقل و جابجایی کالا و مدیریت بر زنجیره تامین، اعم از حمل و نقل، تامین و جابجایی و توزیع کالا
ترابری
چاقو، کارد
نشان دار
تلنگر
کهن نما
تحمل کردن
شیار ، خنار
شیار، شخم ،
رهند، گزیر
چاره، علاج، راه حل،
رازدار
شیرازی ) جِنگ؛ شدید، تند ( صفت آفتاب ) : �شیرازِ میگن نازه بَرِی آفتاب جنگش�. صمیمی، رازدار، یکدل ( صفت رفاقت و رفیق ) . ( اسم ) صدای موسیقی: �جنگ جن ...
دوست بسیار صمیمی و رازدار، یار یکدل
بیقرار ، ناآرام، عاصی،