پیشنهادهای Sm (١,٦٠٦)
کتری
راستگو،
فرا هم آوردن ، گرد آوردن، روی هم انباشتن،
نکوهش، سرزنش، نفرین به هر نیک و بد شاه آزاد مرد به فرزند بر نازده باد سرد
دارنده ده هزار اسب جهانجوی را نام ضحّاک بود دلیر و سبکسار و ناپاک بود کجا بیور اسپش همی خواندند چنین نام بر پهلوی راندند کجا بیور از پهلوانی شمار ...
سامانه های حمل و نقل و جابجایی کالا و مدیریت بر زنجیره تامین، اعم از حمل و نقل، تامین و جابجایی و توزیع کالا
ترابری
چاقو، کارد
نشان دار
تلنگر
کهن نما
تحمل کردن
شیار ، خنار
شیار، شخم ،
رهند، گزیر
چاره، علاج، راه حل،
رازدار
شیرازی ) جِنگ؛ شدید، تند ( صفت آفتاب ) : �شیرازِ میگن نازه بَرِی آفتاب جنگش�. صمیمی، رازدار، یکدل ( صفت رفاقت و رفیق ) . ( اسم ) صدای موسیقی: �جنگ جن ...
دوست بسیار صمیمی و رازدار، یار یکدل
بیقرار ، ناآرام، عاصی،
در این هنگام، در این زمان،
روز قیامت، محشر، رستاخیز، روز حساب
رستاخیز، قیامت، محشر،
افزون بر، هم، همچنین، همرسا،
گروه گروه
فرتابی، یان،
فرهش، فرتابی، الهام
الهام، فرهش،
سهل ، ساده، روان، شیوا، رسا، راست،
کژیابی، بدیابی، کژشناسی، بدشناسی. کژ پنداری، دریافت نادرست، دژ اگاهی
[ هََ ت ِ ف َ ] ( ص مرکب ) دیرفهم، کندذهن، ابله. این ترکیب در میان فارسی زبانان افغانستان بسیار کاربرد دارد.
سرود برگردان. ضد صدا. قطعه ای که بخشی از گروه کر در پاسخ گروه دیگر می خوانند
هماس، انباز، همباز، هم سود، ، هم بهر
بهره دار، هماس، هم سود
پدر زن،
خسوره ز تیمار خوش و پند خسوره دلم شد آتش آگین چون تنوره
هم اموز، همدرس، هم مدرسه
همکلاس، هم درس، هم رتبه، هم مدرسه، هم صنف
رستگار ، رها و آزاد از هر قید و بند و تعلقی
رازیگر" به معنای معمار / آرشیتکت. این واژه در قدیم به صورت "راز نگهدار" بوده است. معمارانی که برای پادشاهان قصر می ساختند، معمولا یک یا دو راه فرار م ...
سپاسدار، سپاسگذار، نمک شناس، شکر گذار، قدردان،
ناسپاس، ناشکر، حق ناشناس،
بدگوی، عیب گذار،
پنام. [ پ َ ] ( اِ ) در اوستا پئیتی دان و در پهلوی پدام و پندام و پنوم گویند. در آبان یشت ، کرده 29 آن عبارت است از جامه ای که در زیر زره پوشند. در ف ...
درع، زره، وشینه، خفتان
کبوتر، حمام
سُبارگ ، نهار
غروب، هنگام شب
خنجر زن، خنجرکش، شمشیرزن، دلیر، شجاع، جنگی،
سواره نظام، چابک سوار، سوار جنگی، به برسام فرمود تا ده هزار نبرده سواران خنجرگزار