پیشنهادهای Sm (١,٦٠٦)
کنارنگ، مرزبان، خودسر، خود رای، دیکتاتور،
بزرگ ارزو، بسیار خواسته، متمتع، کامیاب، برخوردار، دولتمند، غنی، یکی پهلوان بود گسترده کام نژادش ز طرخان و بیژن بنام
بادبان کشتی، خیمه، چادر، شامیانه، شادروان،
بخت نامساعد و ناسازگار، بخت دیر پیوند و دیر آشتی به تاریخ شاهان نیاز آمدم به پیش اختر دیرساز آمدم
کیا، کنارنگ،
پاس دارنده جان، نگاهبان جان، جان پاس
پی ژوهی ، پیجویی
بیدار ، هوشیار، منجم، ستاره نگر ، ستاره شناس، راصد، پیشبین،
قصور و کوتاهی کردن پرهیز و کناره گیری کردن ، حاشیه رفتن، دوری کردن، از رقیبان می کند پهلو تهی جانب ما را رعایت می کند
دکمه لباس،
سامه، سوگند،
عهد و پیمان، میثاق، سوگند ، قسم
لور، لورک، درونه
کنایه از بی قراری و نا آرامی همه از درد طلب نعل در آتش دارند کوه چون ریگ روان پا برکاب است اینجا
رد گم کردن،
سرزنش ، طعنه، بیغار، ملامت، reproof
reproof، انتقاد، خرده گیری، سرزنش
گسترش، پراکندگی
لَوادِه ) نام یکی از پهلوانان سپاه کیخسرو پادشاه کیانی در شاهنامه ( چاپ مسکو ) ز تخم لواده چو هشتاد و پنج سواران رزم و نگهبان گنج
نوک اُردَکی یا اُرنی تُرَنگ یا پلاتی پوس ( به انگلیسی: Platypus ) ، جانوری است پستاندار از ردهٔ پستانداران، راستهٔ تک سوراخ سانان ( Monotremata ) و خ ...
مرغ پابزرگ ( به انگلیسی:Megapode ) گونه ای از پرندگان بومی استرالیا است. مرغ پابزرگ در راسته ماکیان سانان قرار دارد و به بوقلمون بسیار شبیه هستند ولی ...
اهِرنا:نام پهلوانی متکبر و خودپسند که خواستگار دختر سوم قیصر روم بود . گوی برمنش نام او اهرنا ز تخم بزرگان رویین تنا ( فردوسی )
تفریخ گاه،
شیلات ) محل تخم ریزی آبزیان؛ محلی مانند آزمایشگاه، در کارگاه پرورش آبزیان، که در حوضچه یا استخرهای مخصوص آن ماهی یا میگو و. . . از تخم خارج و تبدیل ب ...
کاتک:ت:صامت است. مرغی که هنوز تخم نگذاشته است. مرغی که برای الین بار تخم می گذارد
کانا، نادان، نا آزموده، مبتدی، خام
راهی، رهسپار
راهی، رهسپار، رهگرا، �شهنوازخان آمده که وی را رهگرای دیار عدم کرد �
بلبل ، عندلیب، هزاردستان هزار آوا همی بر گل سراید بسان عاشقان بر روی دلدار
سرخاب ، غازه، گلگونه
گل مژه، wart
گل مژه، اژخ، زگیل
unhappy، cheerless
joyless، cheerless،
ره نگاشت
نقشه راه
پینه، وصله، درپی، رقعه
اِمعان نَظَر؛ تدقیق، تعمق، توجه، دقت، ژرفنگری، غور. || ( لغت نامۀ دهخدا ) نگاه با زیرکی و فراست و غوررسی و عاقبت اندیشی. نیکو نگریستن و دوراندیشی و ت ...
از مصدر پاییدن، به چم زیر نگاه داشتن،
سرزنش کردن، جز این داشتم اومید و جز این داشتم الچخت ندانستم از او دور گواژه زندم بخت
شوخی، خوش طبعی، سرزنش، پیغاره، جهان جای به تلخی است ، تهی بهر و پر دخت جز این بود مرا طمع و جز این بودم الچخت جز این داشتم اومید و جز این داشتم ال ...
چشمداشت، خواسته
به مجاز، کم خرد، خرف، آن که عقلش را از دست دهد : مشعبد جهانی است فرتوت سر کند کار دیگر، نماید دگر.
واژه ای عربی است و باید بدین رخساره ( سلیطه ) نوشته شود زن زبان دراز و فتنه ای و بی حیا این شوی کش سلیطه هر روزی بنگر که چگونه روی بنگارد.
از اساس ، از بن، از میان از ته دل،
هوس، میل، خواهش ، وسوسه، آن را که چو ما سرشت باشد از گل بی خارشکی نباشد ای مهر گسل من همچو توام ز من چرائی تو خجل تو خارش تن داری و من خارش دل
انگ ، چفته. ( پهلوی ) سپزگی.
انگ، تهمت
مهیای سفر شدن، رخت بستن ای دل به سفر چرا نبندی مفرش کاندر حضرت عیش نمی باشد خوش چون آهن آب داده اندر آتش نرمی میکن دلا و سختی می کش
تلخی کردن، بد خلقی کردن، روی گرداندن، خشم گرفتن تندی کردن، گر عاشق دلسوخته بی تدبیر پیغام دهد که از توام نیست گزیر صفرا چه کنی رحم کن ای بدر منیر پ ...