تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

شیرین همانند عسل - اسم دخترانه ترکمنها در ایران

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٢

زبان سخنگو و چرب : دهان زهدم ارچه خشک خانی است لسان رطبم آب زندگانی است .

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٢

دش'akdaš, 'ekdeš معنی ۱. دورگه، دو تخمه، دونژاده؛ انسان یا حیوان که از دو نژاد باشد: ◻︎ نگاری اکدش است این نقش دمساز / پدر هندو و مادر ترک طنّاز ( نظ ...

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

پیوستن، تن در دادن، راه یافتن، دست یافتن، رسیدن، نائل شدن، نزدیک شدن، رضایت دادن، موافقت کردن

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

تفکر کردن، اندیشیدن

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

آنچه آدمی را به فکر فروبرد. خیال انگیز : بدین مشتی خیال فکرت انگیز بساط بوسه را کردم شکرریز.

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٤

سروی که از دوردست انبوه باغ در نظر آید و خودنمایی کند،

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

بالغbāloq پیالۀ شراب از جنس شاخ گاو، کرگدن، یا استخوان فیل: با چنگ سغدیانه و با بالغ و کتاب آمد به خان چاکر خود خواجه با صواب

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

آنکه دولت و بخت کامل و مساعد دارد. بدولت برآمده

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
١

سخاوتمند ستایش شده . نام و کنیه ى نهمین امام معصوم شیعیان

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
١

گجت ( Gadget ) به وسایل کوچک مکانیکی و یا الکترونیکی گفته میشود که اغلب اندازه ای کوچک دارند و دارای کاربرد زیاد و خاص در زندگی هستند. به عبارت دیگر ...

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

انتظار'entezār معنی ۱. چشم به راه بودن؛ چیزی را چشم داشتن؛ منتظر چیزی بودن. ۲. چشمداشت. مترادف ۱. آرزو، امید، توقع، چشمداشت ۲. شکیب، شکیبایی، صبر ...

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

عبارتست از آنکه صورت زهدش منجر به احوال معنوی نباشد و برخی گفته اند زهدی که بی عشق و محبت باشد.

پیشنهاد
٠

کنایه از گم شدن و ناپدید گردیدن است : از که مشرق چو طاووسی برآید بامداد در که مغرب شبانگه خویشتن عنقا کند

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

که سخنی چون عنقا دارد. بمجاز فصیح : خاقانی است بلبل عنقاسخن ولی عنقاست کبک هم صفت اوش چون نهی .

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

کنایه از زمین و ظلمت شب باشد. کنایه از زمین است : شباهنگام این عنقای فرتوت شکم پر کرد از این یکدانه یاقوت .

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مهر ورزیدن، مهربانی کردن، نیکویی کردن، بخشیدن، دستگیری کردن، یاری دادن،

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

تفضلtafazzol معنی ۱. افزون شدن. ۲. برتری یافتن. ۳. نکویی کردن. ۴. لطف و مهربانی. مترادف ۱. عنایت، فیض، لطف، مرحمت ۲. برتری، تفوق، رجحان، فزونی، ...

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
١

حشوhašv معنی ۱. قسمت زائد در هرچیزی. ۲. ( ادبی ) بخش میانی هر مصراع. ۳. کلام یا جملۀ زائدی که در میان سخن واقع شود و از حیث معنی احتیاج به آن نباشد ...

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

زیارتگاه، جای تفرج و گشایش دل ، جای برآورده شدن خواسته ها صوفی صومعه ٔ عالم قدسم لیکن حالیا دیر مغان است حوالتگاهم

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

محل برآورده شدن حاجت ها و خواسته ها،

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

گردشگاه، تفرجگاه، زیارتگاه، مقام تفرج گرداگرد شهر، صوفی صومعه ٔ عالم قدسم لیکن حالیا دیر مغان است حوالتگاهم .

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
١

قلمqalam معنی ۱. هر وسیله ای که با آن بنویسند؛ خامه؛ کِلک. ۲. ( اسم مصدر، اسم ) [مجاز] نویسندگی. ۳. [مجاز] شیوۀ نوشتن؛ سبک. ۴. ( زیست شناسی ) [مجا ...

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

بخشش همگانی، لطف عالم گیر ، نظر کردن همه را به یک چشم

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

۱. بنایی که بر بالای آرامگاه ائمه و بزرگان ساخته می شود. ۲. [قدیمی] ناحیه. ۳. [قدیمی] خانه. ۴. [قدیمی] خانقاه؛ صومعه. مترادف ۱. زیارتگاه، مدفن، ...

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

نگه داشتن افراد مشکوک به بیماری در مکانی خاص

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

به هم آوردن، مقارن کردن، به تو خرم کنم ایوان شه را قران سازم به هم خورشید و مه را.

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

به ابرو ، به یک اشاره به چشمی چشم این غمگین گشاییم ؟ به ابرو ییش از ابرو چین گشاییم

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

سباک، گداخته گر، طلاساز، جوهری، جواهر فروش

پیشنهاد
٠

مشکل گشایی و چاره گری کردن

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

باج و خراج، ساو، اتاوه، جزیه

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

گزیت، ساو،

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

جمله دعایی است به معنی خداوند تو را سیراب کند. بیا ساقی بده رَطْل گرانم سَقاکَ اللّهُ مِن کَأسٍ دِهاقِ

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

همدم، همصحبت، همراز، همخانه

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

آرد جو سبوس دار، منم روی از جهان در گوشه کرده کفی پستِ جوین ره توشه کرده

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

رزاق، روزی رسان، روزی بخش، روزی پاش

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

۱. روزه گرفتن، صوم، پرهیز، ۲. روزه گشودن، افطار کردن

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

تیزگوی. نیک سخن . باریک اندیش. دانای معانی

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

دارای جذبه و شور

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

شیوه و روش آیین نو آوردن ، چه طرز آرم که ارز آرد زبان را؟ چه برگیرم که در گیرد جهان را؟

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

شکستن، بریدن، قطع کردن، جدا کردن بدین شمشیر هر کاو کار کم کرد قلم شمشیر شد دستش قلم کرد

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

خانه دولت و سعادت و اقبال، دولت منزل، دولتخانه، سرای سلطنتی، قصر ، بارگاه، کوشک

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

نوازنده ٔ دهل . دهل زن در آوردند مرغان دهل ساز سحرگه پنج نوبت را به آواز.

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

گفتن سخنان پوچ و توخالی آن باد که این دهل زبانی باشد تهی و تهی میانی .

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

۱. سوخته لب، تشنه، عطشان، ۲. جایع ، گرسنه، ناشتا، ناهار،

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
١

کوچ و سفر ، ترک وطن، رحلت

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

خودی، رازدار، همدم، همدل، آشنا، یکدل، یکجهت، راز نگهدار

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

خودی، رازدار، همدم، همدل، آشنا ، مونس، یار، رفیق یکدل

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

کنایه از خط نورسته شکسته قیمت یاقوت را به عنبر لب نهاده کرسی خط بر فراز عرش عظیم

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
١

عنبر خالص و خام، عنبر بی لوس و ناک