پیشنهادهای Sm (١,٦٠٦)
واژه جگر در پهلوی :یگر و در زبان روسی:ایکرا یکیست
پایشمند
خواست و جست
واژه خلالوش هم زیباست
چپیره / گروه انجمن چپیرش / ازدحام
خویسته، خویکار، اموختار
واقعه بد، بدامد،
تَم در پارسی به چم تاریک است برابر dim انگلیسی و در لری تیمان به چم ابر سیاه است در پارسی افغانستان تم به چم آب مروارید یا تاریکی چشم است
این واژه دگر شده نتاس در فارسی یا نیتاش، نتاشnitash در سانسکریت باید باشد
ویستا ( ویسْتَ vista ) اوستایی آگاه از ( ویس ) به چم آگاهی
دریدن ، فتاردن است و فتالدن که به عربی رفته و انفطرت به چم شکافت از آن ساخته شده
ویشا، visha ( اوستایی ) زهر toxin / ویشین toxic / ویشیک
وینارش، همنشان
درنگ و کندی، بطی، صلح و سازش،
ماهر، زیرک، زبردست
اثر، رد، نشان
اثر ، رد، پی ماند، نشان پا،
منتقد
برای ما که دیدیم میشه گفت بدتر از برده داری
مدینه ی فاضله، آرمان شهر ( در زبان های غربی utopia ) . مفهوم های مشابهی از این واژه در آرای فلاسفه یونان باستان ( افلاطون و ارسطو ) عرضه شده و در فل ...
آرم، لیبل، باریک نوشته
عبارت از انست که کسی بخاطر موجودیت وارث دیگری از گرفتن میراث محروم شود .
نمد
انتظار کشیدن، چشم به راه بودن
پاییدن راه، راهبان، منتظر، چشم به راه
دکتر میرجلال الدین کزازی در کتاب �بدیع؛ زیباشناسی سخن پارسی� ترکیب �بهانگی نیک� را به عنون معادل پارسی حسن تعلیل بیان کرده است.
( گیلکی ) به مه صبحگاهی گفته می شود که سپیده دم، سطح زمین را می پوشاند و بعد از طلوع آفتاب از بین می رود.
دورنوردی ( به انگلیسی: Teleportation ) یا تلپورت ( تلپورتیشن ) یا طی الارض ( مسلمانان ) مفهومی است که به جابه جایی ماده بین دو نقطه بدون پیمودن متداو ...
دورنوردی ( به انگلیسی: Teleportation ) یا تلپورت ( تلپورتیشن ) یا طی الارض ( مسلمانان ) مفهومی است که به جابه جایی ماده بین دو نقطه بدون پیمودن متداو ...
دورنوردی ( به انگلیسی: Teleportation ) یا تلپورت ( تلپورتیشن ) یا طی الارض ( مسلمانان ) مفهومی است که به جابه جایی ماده بین دو نقطه بدون پیمودن متداو ...
ژرفگاه، تالوِگ ( به آلمانی: Talweg یا Thalweg ) ، خَط ّالقَعر یا خط مُنَصِّف به خطی فرضی که از عمیق ترین قسمت قابل کشتیرانی رودخانه می گذرد و در تعیی ...
تالوِگ ( به آلمانی: Talweg یا Thalweg ) ژرفگاه، خَط ّالقَعر یا خط مُنَصِّف به خطی فرضی که از عمیق ترین قسمت قابل کشتیرانی رودخانه می گذرد و در تعیین ...
خط تالوگ ، در دانش جغرافیا، خطی است فرضی که از به هم پیوستن ژرف ترین نقاط بستر یک رودخانه یا دره به دست می آید.
بازی قایم باشک
آرام و آسوده
چون دمیدن گیرد. صبحی که مشام جان عشاق خوشبوی کند إِذا تَنَفَّس وَالصُّبْحِ إِذَا تَنَفَّسَ ﴿تکویر ۱۸﴾ سوگند به صبح چون دمیدن گیرد.
مترجم، دیکشنری، واژه نامه
حقیقت، در برابر مَجاز.
برزین
لاما، این شتر بومی کشور پرو است.
( بر وزن روزان ) هلال ماه ( اصطلاح منجمان در تقویم ها ) .
آتش کومَه: ( تالشی ) �آتش کومَه یا اٌتش کومَه�:آشپزخانه بیرون از خانه، کومه ای که در کنار خانه در آن آتش پخت و پز و تنور برپا کنند. بر اساس اینکه آتش ...
گوشه. "رأس زاویه" به پارسی می شود "سر گوشه" یا "تارَک گوشه". "ضلع زاویه" به پارسی می شود "بَر گوشه". "نقاله" به پارسی می شود "گوشه سنج". "زاویۀ حاد ...
سخن چین
همراه و همنشین، همسایه، مجاور، همدرس،
اسب نر با خصوصیات عالی و برتر که بتواند این خصوصیات عالی را به کره های خود منتقل کند.
تیار
تیار ، درست
مرغ همای