پیشنهادهای Sm (١,٦٠٦)
هرباسپ، سیاره، مرا باور ز ارزش هاست برتر روان گوی ست این ها و نه اختر
سیاره، هرپاسب، روان گوی
سیاره، روان گوی،
فربودی، فربود دین
نیستار، نستاف
گاو نر
سپردن، واگذاری، تفویض
خانه ی سنتی ترکمن که اسکلت آن با چوب و بسیار هنرمندانه ساخته می شود
"یاپراق" در زبان ترکمنی به معنی "برگ"است. "یاپراق" علاوه بر این که به معنای برگ آمده وسیله ای زینتی از جنس نقره نیز است که به شکل برگ بوده و در قدیم ...
نوعی گیاه است هم خانواده سیر دارای طبع گرم است . این گیاه را خشک کرده ودر خمیر نان میریزند لازم به ذکر است این گیاه بومی بوی بسیار تندی دارد.
گریستن بر مرده و ذکر نیکی های او
جنگ ساختگی Sham quarrel
پاداش
رمزینه
پشتیبانی
نو نهاد
آزگار، اسپور
توند
بیراهه نوردی
خرد پذیر، سخته و سنجیده
پساب، گنداب رو، فاضلاب
نوعی خیمۀ ترکان، به شکلی که اکنون همانند آن را کلاه فرنگی گویند و در خراسان قدیم کلاه درویش می گفته اند. درغیب جهان بیکران دیدم آلاجق خود بدان جهان ...
حذف واو از مشتقات مصدر توانستن تانستن توانستن هرکه بتواند نگه دارد خرد من نتانستم مرا باری ببرد
خم. در گویش دری و هم در تاجیکی اکنون هم چند واژۀ پایان یابنده با "م" را به همین صورت تلفظ می کنند؛ مانند سنب ( سم ) ، دنب ( دم ) مستان سبوشکستند بر ...
مثل است؛ کنایه از این که بشتاب و درنگ مکن. همانند آنکه اگر جام آبی در دست داری منوش و بر زمین نه و بیا. گل بر سر داشتن مربوط به رسم قدیم است که به جا ...
وضو، دست نماز جمال یار شد قبلۀ نمازم زاشک رشک او شد آبدستم
اعلام حرکت کردن، اعلام آماده باش برای حرکت کردن سپاه بزد مهره در جام بر پشت پیل ازو برشد آواز تا چند میل
زرد آمیخته به لکه های سرخ با نگرستن در این دو بیت فردوسی سرخ و سپید خواندن رخش نادرست مینماید همی رخش خوانیم بورابرش است به خو آتشی و به رنگ آتش است ...
زرنگ ، سیله
تابگاه، ایوان
ستاغ
آرایش و شکوه
هرزه گساری
هرزه گسار
کاغه
اسراف ، زیاده روی، ریخت و پاش، هرزه گساری
گرست،
( گرست ) هم واژه زیبایی است
افدیدن/شگفتیدن، تعجب کردن افدستا/شگفت ستایش که ویژه خداوند است
پارسی هدف و نشانه تیر=تموک
ستاک این واژه نازک است به ریخت و چمی دگرسته در عربی
دگرسته
خشک آمار،
خشک آمار هم واژه زیباست
فگار /تروما فگاردن / تروماتیزه کردن فگارده /ترماتیزه فگارنده /ترماتیزر فگارشناسی /تروما شناسی
سپیدکاری، نامکامی،
مترسک
حاجت /آیفت حاجت خواستن /آیفتن