پیشنهادهای محمد بنینانی (١٢٧)
در زبان کوردی واژە ڕووت ( روت ) بە معنی برهنە بکار می رود.
بر کرسی نشاندن
بزرگ شدن، ورم کردن
شکرا جزیلا یعنی بسیار سپاسگزارم
کسی می داند در اینجا آهنگ به چه معناست؟
واژه شوق و اشتیاق همریشه با این واژه هستند
در زبان کوردی گڕگرتن و گڕان و گڕ تێ بەردان و . . . هست به معنی شعلەور شدن و مشتعل کردن
یکی از معانی آن، کوتاه شدەای ( آفرین باد ) است.
سرو راه رونده، سروی کە خرامان می رود
تکبر
در زبان کوردی دەرۆزە بە همین معنی می آید. دەرۆزە: تکدی دەرۆزەکەر: متکدی
یکی از اقوام بزرگ کورد در اقلیم کوردستان.
گریختن، در قرآن مجید این فعل برای پیغمبر یونس ذکر شده است. اذ ابق الی الفلک المشحون
هرت کشیدن، کشیدن مایعات.
آتشبان
پی درپی هم افکندن کسان یا چیزهایی را.
مکیدن آب.
سزاوار، شایسته.
ریاضی دان
ژکیدن
پرده کشیدن.
رانندگی
عشوه آمدن
دمبک
کوردی می شود دەهۆڵ
مسرت، شادی کردن
بعضی وقت ها
جوان
نوزا
دودل بودن.
حمدها، نعمات الحمد لله علی جمیع المحامده
جوانمرد جوامێر کوردی
درخشیدن
درخشان، در زبان کوردی درەوشاوە گفتە می شود.
نمکگیر کردن
مزایده
ز ملح به معنی نمک آید.
دشمنان، جمع عدو. چون تیر قصد اعادی هدف آمد.
کۆچر: یک کلمه ی کوردی می باشد. نحوه ساخته شدن: ناو ( اسم ) پاشگری بکەرساز ( پسوند فاعلی ) . کلمات و مصطلحات مشتق شده کۆچەر، کۆچبەر، کۆچپێکردن، کۆچ ...
بیدبا، نویسنده کلیله و دمنه.
وکسی که دستهایش تشنج دارد، از این روی به ایشان ابن مقفع گفته شده.
پراکنده
کوزەها
به سوی متوجه کردن.
ایمانی بدون گذشتن از شک و تردید، تعصب
آدم کش
هستنده
هدایت
شوخی
شوخی
میل کردن، خواستن.
سی مرغ
سجستان، سیستان
درکشیدن،
شب را در جایی گذراندن، بیتوته.
بیتوته، شب را در جایی گذراندن.
آن که نیرومند است و بدنش محافظه شدەاست، مگر جای کوچکی که نقطه ضعف آن باشد. همچو آشیل در یونان و اسفندیار در ایران.
قرص ماه
پرگویی
پیاپی، متداول
حیران
free rider
واژه تصویب شده، واسنجی. کالیبراسیون ( به انگلیسی: Calibration ) مطابقت با استاندارد را تعیین می کند. کالیبراسیون اندازه گیری و تعیین صحت وسیله انداز ...
الیبراسیون ( به انگلیسی: Calibration ) مطابقت با استاندارد را تعیین می کند. کالیبراسیون اندازه گیری و تعیین صحت وسیله اندازه گیری در مطابقت با مرجع ت ...
با هم رفتن تمشیه، از مشی می آید.
در زبان کوردی بیرهێنانەوە گفتە می شود.
real
برهم زدن. مثال: آن حادثه خواب ما را برشورانید.
برهم زدن
خشکیدن.
در زبان کوردی به لغز و معما متل می گویند.
در زبان کوردی چەمچە.
در زبان کوردی بازن گفته می شود.
گل سرشور نوعی خاک سفید و خوشبو با طعمی خوب و کمی شور است.
در زبان کوردی مەڕ یعنی گوسفند.
در زبان کوردی دونگ گفتە می شود. دونگی مەڕ = دنبه گوسفند.
قلاب محکم
کف الخضیب
در زبان کوردی به معنی شهامت داشتن می آید.
در زبان کوردی به معنی شکنجه دادن می آید.
در زبان کوردی گاها با کلمه کوشک با هم می آید، کۆشک و تەلار.
قصر در زبان کوردی هنوز هم از کۆشک استفاده می شود.
املت
تخت آویز Hammock
فرومایه، پست، اراذل.
ابزار تریاک کشی vapor
کوزه سفالی کوچیک برای نگهداری پول.
در زبان کوردی به معنی کرباس میاد.
جفت شدن، زواج کردن.
activities
انباز، شریک.
official
قانون اساسی
در زبان کوردی شارستانەتی/ژیار.
علمی در زبان کوردی زانستی.
از عضد به معنی بازو می آید.
آب عمیق و غرق کننده.
کسانی که قسمتی از مذهب را گرفتەاند.
در زبان کوردی به معنی زنبور عسل می آید.
در زبان کوردی یعنی کنارگیر کردن.
در زبان کوردی به معنی قلب می آید، دل.
پاورقی، پانویس، رکابه. در زبان کوردی پەراوێز.
پەراوێز در زبان کوردی به معنی پاورقی می آید. همچنین فعل پەراوێزخستن یعنی کنارگیر کردن.
صدای به هم خوردن شمشیر.
در کوردی هنوز هم هەنگوین/هەنگڤین بکار می رود به معنی عسل. همچنین به زنبور عسل هەنگ گفتە می شود.
به معنی بیگانه شدن هم می آید.
در کوردی چاوبەستکردن.
جمع مخالف است.
همتای مخالف در زبان کوردی دژ ( dzh ) : دژەکۆیلە یعنی مخالف بردەداری
عواقب ناخواسته در کوردی: دەرەنجامە نەخوازراوەکان.
در زبان کوردی به معنی سپرایز، یه هویی. . . له نیشکاوێکدا ون بوو. یه هویی گم شد.
در زبان کوردی گەنج ( ganj ) به معنی جوان می آید. همچنین گەنجینە ( ganjina ) یعنی گَنج و طلا.
کسی می داند کُه با ضم ک چە معنی می دهد.
در زبان کوردی به معنی پاره کردن می آید. جڵوبەرگەکەم دڕاند: لباس را پارە کردم. همچنین مشتقات آن: دڕنده: درنده بدڕ: درنده دڕ: درنده هەڵدڕ هەڵدڕ: پارە ...
در زبان کوردی به معنی پاره می آید. لەتە سێو: پارەای سیب
در زبان کوردی کوێر ( kwer ) به معنی کور می آید. همچنین کەڤر ( kavr ) بە معنی صخره می آید.
دربخ بر وزن ( فعلل ) می باشد. به معنی: طاطا راسه و حنی ظهره. سرش را پایین انداخت و پشتش را خم کرد.
بر وزن فعلل ( باب فعل راعی مجرد ) در صرف برای اختصار می باشد. بە چم: جعلنی الله فداک. بر همین وزن: حسبل: حسبی الله. بسمل: بسم الله الرحمن الرحیم. ...
نبات المر، گیاه تلخ. کردی: گیاتاڵک
در زبان کوردی کەوشەن بە معنی مرز می آید.
فرط خوشحالی
سر زنده بانشاط، دل به نشاط، زنده دل، سرحال، سرخوش ، سرحلقه، سرخیل، سردسته، سلسله جنبان
در زبان کوردی می شود �سوان� �تیژکردنەوە�.
خودکامگی ( autocracy ) نوعی حکومت با قدرتِ مطلق در دست یک شخص. فرمانروای خودکامه دارای اقتداری مهارنشدنی و بی چون وچراست. حکومت تزارها بر روسیه نوعی ...
یعنی نفاق و دوروئی.
از ماده حجم بر وزن تفعیل می باشد. کوچیک کردن اندازە چیزی را می گویند. . . در زبان کوردی�بچوککردنەوە، چکۆڵەکردن�.
در زبان کردی ئێسک