پیشنهادهای رسول امینی (١١٥)
سیر ( Seyr ) یا سی ( Sey ) - در معنی دیدن، تماشا و نگاه. این واژگان با چرخش معنا به معنی سفر، گردش نیز بکار می روند. افعال سیر کردن ( Seyr kardan ) و ...
سیر کردن ( Seyr ) ، سی کردن ( Sey ) - در معنی دیدن و تماشا/نگاه کردن. این واژگان با چرخش معنا به معنی سفر کردن و گردش نیز بکار می روند. فکر میکنم م ...
سیر کردن ( Seyr ) ، سی کردن ( Sey ) - در معنی دیدن و تماشا/نگاه کردن. این واژگان با چرخش معنا به معنی سفر کردن و گردش نیز بکار می روند. فکر میکنم م ...
فرزان که ریشه واژۀ فرزانه است از این ترکیب ساخته شده است: فر زان فر یا فرا به معنی دور، بسیار، بسی، فراتر از اندیشه و تصور معنی میدهد در واژگانی چون ...
میتونه معنای محل "محل مهر، جا و مکان مهر" باشد. یا به عبارت دیگر "منبع و سرچشمۀ مهر"
درآ : بیرون بیا در به معنی بیرون بعنوان پیشفعل ( پیشوند فعل ها ) استفاده شده است.
مات شدن : زمانی که کاربرد بعنوان بی حرکت ماندن، خشک زدن دارد. البته در معنای واژگانی که به معنای یخ زدن هست این واژه انگلیسی.
همان� لانه� به معنی خانه است. . .
دگر کردن
مسند ( زبانشناسی )
Predicate Nominative زبانشناسی
تشدید افزا
ریخته کننده، ریخته شونده
همان قدر
در گویش خراسانی ( قاینات ) خُفّه یعنی سرفه خُفّه کردن یعنی سرفه کردن Khoffe
دستور زبان: جهت فعل
دو هجایی
تاثیر
پیشنهاد می کنم: گیتَوی {Gitavi} گیتی [و]ـی
از نظر، از دید، از لحاظ و غیره. The concept of perfectivity is by nature alien to the present
از گرسنگی {داشتم} می مُردم
گذر کردن، گذشتن، گُذَردن، راه رفتن
ارائه دادن، بخشیدن ( دهش یا دهنده بودن )
دوستان نوشتن صرف کردن. . . این اشتباه است. . . باید گفت: � صرف نکردن� ، بکار نبردن، دریغ کردن، مضایقه کردن
برو - بیا ( ماموریت، دستوربری )
پایین آورده lowering his head to his chest {به طور} سر بر سینه پایین آورده
کوشا کوشش
جیرینگ جرینگ کردن جیرینگ جرینگ کنان، جرنگان جرنگان
پرشی jumping horse اسب پرشی، اسب پرنده ( پرش کننده )
جوشان
بخاطر، به سبب، برای ( دلیل )
صرف، صرف واژگان
نباشد، ایکاش نباشد
دورتر
خیلی بیرون، بیرون تر، خارج تر
عمیقا، عمیق به درون، توتر ( بیشتر به تو )
حرف اضافه، حرف اضافه پیشین و پسین
حرف اضافه پسین ( مانند نقش نمای مفعول مستقیم - را )
حرف اضافه پیشین ( به، از، در، با، بین، تا، جلو، میان و … )
رو به رو، چشم تو چشم، دهن به دهن ( حرف اضافه، حرف اضافه مکان )
می توان معنای �از� را نیز برای آن {در هنگام ترجمه به پارسی} در نظر گرفت. مثلا: �ill with malaria� - بیمار ( ناخوش ) از مالاریا ::: ( بیمار به خاطر ...
هم سر یا همسر ( هم اندازه، به گویش خراسانی ) یا همانند ( بجای "مانند یا مثل" بکار رود؛ یعنی از دو واژه "مثل" و "مانند" استفاده نشود ) دقیقاٌ، همچون
آسی
روان ( آواشناسی - زبانشناسی )
واک دار ( زبانشناسی )
عروس ( به معنی زن پسر )
واژه گردانی ( زبانشناسی ) گروهی از کلمات که از نظر معنای ساختاری با معنای منظوری متفاوتند، مثل کلمه �نامرد�، این کلمه از نظر ساختاری یعنی �کسی که مر ...
واژه گردانی شده ( زبانشناسی - Lexicalization )
صدای کبوتر
دوان دوان آمدن ( فعل همراه اسم مصدر )