پیشنهاد‌های فانکو آدینات (٢,٦٣٢)

بازدید
٦,٣٠١
پیشنهاد
١

موقوف الاجرا: همتای پارسی این ترکیب عربی، این است: دایات نیژداد dāyāte - niždād ( اوستایی ـ مانوی: nijdād )

تاریخ
٢ روز پیش
پیشنهاد
٢

سگوند: این واژه در سنسکریت صکون śakvan و مونث آن صکوری śakvarey به معنی زورمند، نیرومند، توانا، پرتوان، توانمند، تَهَم ( قوی ) می باشد؛ و از فعل صک ( ...

تاریخ
٣ روز پیش
پیشنهاد
٢

اهدایی ( صفت نسبی ) : اهدا واژه ای عربی است که پسوندپارسی یی به آن افزوده شده است؛ همتای پارسی این است: داپتی dāpati ( سغدی: ذاپت ż�pat با پسوند ی )

تاریخ
٣ روز پیش
پیشنهاد
٢

ولخرجی lavish: ول واژه ای پارسی و خرج عربی است که پسوند پارسی ی به آن افزوده شده است؛ همتای پارسی این است: ویبندی vibandi ( سنسکریت: vibandh با پسوند ...

تاریخ
٣ روز پیش
پیشنهاد
٢

ولخرج: ول واژه ی پارسی و خرج عربی است؛ همتای پارسی این است: ویایین vyāyin ( سنسکریت: vyayin )

تاریخ
٤ روز پیش
پیشنهاد
٢

قاتل حرفه ای: قاتل و حرفه دو واژه ی عربی است؛ همتای پارسی این است: اتیویسس ativisas ( سنسکریت: اتیوَیصَسَه ativayśasa )

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٢

صادرات: همتای پارسی این واژه ی عربی، این است: فاشامان ( سغدی )

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٢

صادر: همتای پارسی این واژه ی عربی، این است: فاشام ( سغدی )

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٢

طنز: همتای پارسی این واژه ی عربی، اینهاست: هناک henāk ( لکی: henak ) خنده دار ( دری )

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٢

لجاجت: همتای پارسی این واژه ی عربی، به ترتیب کمی بخش ( سیلاب ) ، اینهاست: استگ esteg ( خراسانی ) سرسختی، یکدندگی، ستیهش setiheŝ ( دری )

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٢

لثه: همتای پارسی این واژه ی عربی، اینهاست: اروک aruk، اریک arik، ( خراسانی ) الاش alāŝ ( خراسانی: �lāŝa )

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٢

1 - فرض ( گمان ) : همتای پارسی این واژه ی عربی، اینهاست: گمان، پندار ( دری ) هنگار hangār ( مانوی ) . 2 - فرض ( واجب ) : این واژه در پهلوی frez بود ...

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٢

If you are the injured mate, do not scream at your spouse or use abusive language گر همسرتان به شما خیانت کرده است، بر سرش فریاد نکشید یا با گفته های ...

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٢

ذهن: این واژه همچنین در زبان اوستایی: زَئِنَنگه zaenangh و در سغدی ذیان گفته می شده است و در پهلوی zen شده است.

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
١

ارتباطات: همتای پارسی این واژه ی عربی، این است: گرانشان gerānŝān ( سغدی: grānŝ با پسوند جمع آن )

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
١

ارتباط: همتای پارسی این واژه ی عربی، اینهاست: آبست ābast ( سغدی ) گرانش gerānŝ ( سغدی: grānŝ )

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
١

طفره: همتای پارسی این واژه ی عربی، اینهاست: وهان vahān ( پهلوی ) پچاییگ pacāig ( بلوچی: paccāig ) ترتگ tartag ( بلوچی: tratag )

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٢

یوتام: این نام در سنسکریت اوتتمه uttama و به معنی برترین، بالاترین، رهبر، فرمانده، پیشوا، پیشرو، رئیس می باشد. ( فرهنگ سنسکریت - انگلیسی مونیر ویلی ...

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٢

یوتاب: این نام در سنسکریت اوتتاپه uttāpa و به معنی پرشور، پر هیجان، پر محبت می باشد؛ و از نگاه ریشه شناختی از سه بخش ساخته شده است: اوت: اوج، بالا؛ ت ...

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٤

مواخذه: همتای پارسی این واژه ی عربی، اینهاست: بازخواست ( دری ) انفراس anferās ( سغدی: anferāse ) پترنه paterne ( سغدی ) پدفورس padfurs ( پارتی ) .

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٣

اظهار علاقه: همتای پارسی این دو واژه ی عربی، این است: لیدوان زیویش lidvāne - ziviŝ ( کردی با اوستایی: zeviŝ )

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٤

The novel was criticized for its lustfulness آن رمان به خاطر شهوانیت بیش از حد مورد انتقاد قرار گرفت.

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٢

As true as I live, he's dying for you; breaking his heart at your fickleness: not figuratively, but actually هم اکنون در آرزوی دیدار شماست؛ و از بی و ...

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٤

Arthur rose and moved forward mechanically, with a strange unsteadiness, swaying and stumbling like a drunkard آرتور از جا برخاست و بی اراده مانند یک ...

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٤

رم rom: این نام در سنسکریت رمه roma به معنی جای گیرا و شهر رم می باشد. ( فرهنگ سنسکریت - انگلیسی مونیر ویلیامز چاپ 1872 ص 855 ستون سوم )

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٤

رم rom: این نام در سنسکریت رمه roma به معنی جای گیرا و شهر رم می باشد. ( فرهنگ سنسکریت - انگلیسی مونیر ویلیامز چاپ 1872 ص 855 ستون سوم )

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٢

مشرف moŝref؛ همتای پارسی این واژه ی عربی، این است: سیار syār ( کردی ) مشرف moŝarraf: همتای پارسی این است: اسکاتم eskātam ( سغدی )

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٢

اعمال نفوذ: همتای پارسی این دو واژه ی عربی، این است: هنزف تیدان hanzaf - e tidān ( مانوی ـ کردی )

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٢

به واژه ای گفته می شود که هم خانواده با زبان یک کشور نباشد. مانند عربی، عبری، ترکی، چینی و. . . که با زبان پارسی هم خانواده نیستند؛ ولی زبان های اروپ ...

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٢

باقی مانده: باقی واژه ای عربی و مانده پارسی است؛ همتای پارسی این ترکیب عربی - پارسی، اینهاست: پَرچانیک ( پهلوی ) پیمانده paymānde ( خراسانی: paymānd ...

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
١

به واسطه ی. ( قید ) ؛ همتای پارسی این عبارت پارسی - عربی، این است: به ریبار be - ribāre ( خراسانی )

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
١

اعتقادی: اعتقاد واژه ای عربی است که پسوند پارسی ی به آن افزوده شده است. همتای پارسی این است: ورناکیایی varnākyāi ( سغدی با پسوند یی )

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
١

قیمتی: قیمت واژه ای عربی است که پسوند پارسی ی به آن افزوده شده است؛ همتای پارسی اینهاست: پر ارزش، گرانبها، بَهامند ( دری ) اژان ežān ( سغدی ) اژاند ...

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٢

احساساتی: کسی که بسیار زود از پیشامدها، سخنان، نوشته ها یا دیدن چیزی اثر می پذیرد و واکنش نشان می دهد و تحملش در برابر رخدادهای ناگوار اندک است و بسی ...

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٢

احساساتی: احساسات واژه ای عربی است که پسوند پارسی ی به آن افزوده شده است؛ همتای پارسی اینهاست: فاج ( سنسکریت: bhāj ) چتاونت cetāvant ( سنسکریت ) سه ...

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
١

متناوب: همتای پارسی این واژه ی عربی، اینهاست: یکی پس از دیگری، داوشانه dāveŝāne ( دری ) پشت سر هم، پیاپی ( دری )

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
١

ذخایر ( جمع ذخیره ) : همتای پارسی این واژه ی عربی، اینهاست: ستنجان setanjān ( دری ) اسفشان esfaŝān ( سغدی: ثفخش şfaxŝt با پسوند جمع آن ) اسفیژان es ...

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
١

محض خاطر: همتای پارسی این دو واژه ی عربی، این است: ویسین visine ( گیلکی ) .

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٢

staring into the water به آب خیره می شدند. stare heavily at Peggotty, who was opposite و خیره به گاتی نگاه می کرد که در برابر او بود. she said slow ...

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٢

The spire is the highest shape of the cathedral مناره بلندترین شکل کلیسای جامع است The Form of the Good is the highest shape of all صفت خیر عالی ترین ...

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
١

احتراز: همتای پارسی این واژه ی عربی، اینهاست: پرهیز، دوری ( دری ) پهریز pahriz ( پهلوی ) پریگا parigā ( سنسکریت )

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
١

حذر hazar: همتای پارسی این واژه ی عربی، اینهاست: پرهیز، دوری ( دری ) اتی atey، تیَج tyaj، پریگا parigā ( سنسکریت )

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٢

کفایت مذاکرات: همتای پارسی این دو واژه ی عربی، این است: ارم روانبیژان arme - revānbižān ( پهلوی ـ کردی ) ارم: کفایت ( پهلوی )

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٢

مانیتا: این نام در سنسکریت با همین گویش به معنی خودباوری، اعتماد به نفس می باشد. ( فرهنگ سنسکریت - فرانسه، ژرارد اوئه Gerard Huet )

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٣

The other, a very stout, buxom woman with a purplish red, blotchy face, excessively smartly dressed with a brooch on her bosom as big as a saucer, wa ...

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٣

nstead, humans have close contact with alpacas در عوض، انسانها ارتباط نزدیکی با آلکاپاها دارند. It may also be spread through close contact with an ...

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
١

ارتعاشات: همتای پارسی این واژه ی عربی، اینهاست: هارادان ( کردی ) وینوهگان vinuhagān ( پارتی: vinohagān ) .

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٢

ارتعاش: همتای پارسی این واژه ی عربی، اینهاست: هاراد hārād ( کردی: harādyāy ) وینوهگ vinuhag ( پارتی: vinohag )

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
١

متوسط: همتای پارسی این واژه ی عربی، اینهاست: میانه ( دری ) نیمگ nimag ( پهلوی: nemag )

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
١

ولع: همتای پارسی این واژه ی عربی، این است: رِژدی ( کردی )