پیشنهادهای فانکو آدینات (٢,٢٣٤)
عدول: همتای پارسی این واژه ی عربی، اینهاست: کوتاه آمدن ( دری ) لادان ( کردی )
متن اصلی بازنگری شده
گذاشتن: چرا این واژه با ذ نوشته می شود؟ برای این که ذ از واج های اوستایی است که در پارسی دری مانده است و عربی نیست؛ مانند خواهر که در پهلوی xvāhar بو ...
ماتینا، ماتینار: این نام در سنسکریت مَتینار و به معنی دارای اندیشه ی گرانبها می باشد. ( فرهنگ سنسکریت - انگلیسی مونیر ویلیامز چاپ 1964 ص. 776 ستون دو ...
سپاس: واژه ای گفتاری یا نوشتاری که با آن ارزشمندی کاری ( مادی یا معنوی ) را که کسی انجام داده، نشان می دهیم و بر مهربانی انجام دهنده گواهی می دهیم و ...
شهوانی: شهوت واژه ای عربی است که ت آن برداشته شده و پسوند پارسی آنی که صفت نسبی می سازد ( مانند مستانی ) به آن افزوده شده است. همتای پارسی اینهاست: آ ...
سوء استفاده: همتای پارسی این دو واژه ی عربی، این است: بد زیام bad - zyām ( دری ـ سغدی )
شارح: همتای پارسی این واژه ی عربی، این است: زنداک zandāk ( پهلوی )
هوا و هوس: همتای پارسی این دو واژه ی عربی، این است: ریژوکام rižo - kām ( دری )
ضامن: این واژه عربی است و ریشه ی پارسی ندارد. زیرا زا در اوستایی به این معنی هاست: 1ـ باعث باران شدن، ابرها را بارور کردن، بارانیدن، ریختن. 2ـ فروگذا ...
تقاص: همتای پارسی این واژه ی عربی، اینهاست: تاوان ( دری ) تزیش toziŝ ( مانوی: toziŝn )
واسطه: همتای پارسی این واژه ی عربی، اینهاست: ریبار ribār ( خراسانی ) میانجی ( دری ) میانچیک myāncik ( سغدی: miżāncik )
ادا اطوار: همتای پارسی این دو واژه ی عربی، این است: غومبل qumbel ( مازنی )
دروغ تاریخی در باره ی سیزده بدر: گزارش تاریخی نادرستی در باره سیزده بدر در برخی خبرگزاری ها پخش شده که مدعی هستند از از کتاب استر برداشت کرده اند. ا ...
نشات: همتای پارسی این واژه ی عربی، این است: نیژن nižen ( سغدی )
الوهیت: همتای پارسی این واژه ی عربی، این است: بیانیگ bayānig ( مانوی )
مخدر: همتای پارسی این واژه ی عربی، اینهاست: سست کننده ( دری ) فشناک feŝnāk ( سغدی؛ در فرهنگ سغدی - فارسی بدالزمان قریب، واژه ی فشنیک به معنی سست آمد ...
مقوی: همتای پارسی این واژه ی عربی، اینهاست: نیروبخش، نیروزا، توانبخش ( دری ) پرویژن parvižen ( سغدی: parvežne )
شینا: این نام در فرهنگ بزرگ کردی - فارسی هه ژار به معنی توانا می باشد.
خرمگس؛ در گویش مازنی به آن سپل sapel گویند.
مفاد: همتای پارسی این واژه ی عربی، اینهاست: مگژ magž ( مانوی ) ژندس žandas ( سنسکریت: چهندس chandas )
محدوده: این واژه در عربی از حد ساخته شده که آن هم از اوستایی هیته hita ساخته شده است؛ همتای پارسی اینهاست: هیتامیچ ( اوستایی: hita با پسوند سغدی میچ ...
جهنم: همتای پارسی این واژه ی عربی، اینهاست: دوزخ ( دری ) آیب āyeb ( مانوی ) آبیچ ābic ( سغدی: �beyci )
عنفوان: همتای پارسی این واژه ی عربی، این است: گونل gunal ( کردی )
شعله ور: شعله واژه ای عربی است که پسوند پارسی ور به آن افزوده شده است؛ همتای پارسی این است: آلاوین ālāvin ( دری )
تعزیرات حکومتی: همتای پارسی این دو واژه ی عربی، این است: ازامان راینی ozāmāne - rāyeni ( سغدی - پهلوی با پسوند ی )
تعزیرات: همتای پارسی این واژه ی عربی، این است: ازامان ozāmān ( سغدی )
تعزیر: همتای پارسی این واژه ی عربی، این است: ازام ozām ( سغدی )
اکتساب: همتای پارسی این واژه ی عربی، اینهاست: ابیرت abyart ( سغدی ) استن estan ( پهلوی: stan )
مشعل: همتای پارسی این واژه ی عربی، اینهاست: مزره mazre، جرغند jarqand ، جروند jarvand ( دری ) پلته pelte ( مازنی ) زمتیر zamtir ( سغدی: ذمتیر żamti ...
غیر qayr ( در عربی ) qeyr ( در فارسی ) . این واژه در سنسکریت گَیره gayra می باشد که به عربی راه یافته و غَیر شده است. ( فرهنگ سنسکریت - انگلیسی مونیر ...
نهی: این واژه در مانوی نیهنز nihenz بوده است و عربی نیست؛ زیرا در آن زبان صرف نشده است. نگاه کنید به سایت https://tasrif. reverso. net یا در گوگل تصر ...
When I was driving away, I saw Debra outside Ty's window وقتی داشتم با ماشین دور می شدم، دبرا رو از پنجره اتق تای دیدم. She got shot as we were driv ...
دور از چشم، بیرون از میدان دید
before they could get within range for pistol shooting پیش از آن که چندان به ما نزدیک شوند که بتوانند با ششلول به ما تیراندازی کنند If you're within ...
( حاصل مصدر ) بی خانمانی
مستقل: همتای پارسی این واژه ی عربی، اینهاست: وشکار veŝkār ( سغدی ) نالیک nālik ( پشتو: nāliki ) ناوابسته ( دری )
تشعشع: همتای پارسی این واژه ی عربی، اینهاست: تابش، فروزه، فروزش ( دری ) فَتیپ fatip ( سغدی )
سیمره seymare: این واژه در پهلوی seynmarre بوده است و از دو بخش ساخته شده است: سی که در زبان لری سگ است و مره یعنی می برد؛ رودخانه ای که سگ را هم که ...
عاری: همتای پارسی این واژه ی عربی، اینهاست: تهک tahak ( دری ) بهنی bahni ( سغدی ) تیسا tisā ( مازنی )
منتقد: همتای پارسی این واژه ی عربی، این است: شَساک ŝasāk ( شس؛ اوستایی: انتقاد با پسوند پهلوی آک )
وسایل: همتای پارسی این واژه ی عربی که جمع وسیله است، اینهاست: آبچران ābcarān ( سغدی ) واندان vāndān ( پشتو ) ابزارها ( دری )
وسیله: همتای پارسی این واژه ی عربی، اینهاست: ابزار، دست افزار، کارمایه ( دری ) آبچر ābcar ( سغدی ) واند vānd ( پشتو ) هوساین husāyen ( پشتو: husāy ...
He kept back only a few things from the common stoc تنها چیزهای بسیار معدود را کنار می گذاشت و در گنجینه ی مشترک شان وارد نمی کرد. Nothing but a hea ...
فرد عادی: همتای پارسی این دو واژه ی عربی، این است: رشنق raŝneq ( مازنی )
صاحب خانه؛ صاحب واژه ای عربی و خانه پارسی است؛ همتای پارسی این ترکیب عربی - پارسی، اینهاست: سالین sālin ( سنسکریت ) ( دو بخش ) مانبد mānbed ( مانوی ...
ساقط: همتای پارسی این واژه ی عربی، اینهاست: اوبج ubj ( اوستایی ) اوسپت ṳspat ( اوستایی ) نیانچ nyānc ( اوستایی: نی آئَنچ niāanc ) .
it's unavoidable since she's in charge of the king's health از آنجا که او مسئول سلامتی پادشاه است، این مورد اجتناب ناپذیر است. said Prince Andrew wi ...
عمق: همتای پارسی این واژه ی عربی، اینهاست: گفی gafy ( اوستایی: gafya ) ژرفا، گودی ( دری )
دعای خیر: دعا و خیر هر دو عربی است؛ همتای پارسی این است: پورامدی purāmdi ( سنسکریت: puramdhi )