پیشنهاد‌های فانکو آدینات (٢,٣٩٥)

بازدید
٤,٦٩٩
تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٥

هتاکی: هتاک واژه ای عربی است که پسوند پارسی ی به آن افزوده شده است؛ همتای پارسی به ترتیب کمی سیلاب، اینهاست: ایزواری izvāri ( مانوی: izvārih ) پرده ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٥

هتک حرمت: همتای پارسی این دو واژه ی عربی، به ترتیب کمی سیلاب، اینهاست: دشروی doŝravi ( پهلوی: duŝravih ) آبروریزی ( دری )

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٤

هتک: همتای پارسی این واژه ی عربی، به ترتیب کمی سیلاب، اینهاست: رسپ rosp ( پهلوی ) ایزوار izvār ( مانوی ) رسواسازی ( دری )

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٤

coccinella

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٥

کفشدوزک

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٥

فقدان: همتای پارسی این واژه ی عربی، اینهاست: نبود ( دری ) نَس ( اوستایی ) ویراه ( سنسکریت: viraha )

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٦

دوز ( کلک، نیرنگ ) : این واژه در اوستایی دوِژه dveža بوده که رفته رفته دوژ و سپس دوز شده است.

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٤

شهاب: این واژه ی عربی اگر چه در آن زبان شِهاب خوانده می شود، در پارسی شَهاب گفته می شود. همتای پارسی اینهاست: سیکا ( پارسی باستان: ثیکا şikā ) سیگد ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٥

مکاشفه: کار یا کارهایی که می تواند از راه های گوناگون ( شنیداری، دیداری و یا معنوی ) انجام داده شود و با آن خدا یا الوهیت خود را بر انسان می نمایاند ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٤

آراز: این نام در سنسکریت فعل است و آراده ārādh خوانده می شود به معنی خرسند ـ خشنود کردن. dh در سنسکریت، در دیگر زبان های آریایی[ذ، ز خوانده می شود؛ ز ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٥

تبرک: چیزی یا کسی را با واژه ها یا برخی رفتارها به گونه ای ویژه مورد توجه کردن که شایسته ی احترام همگان باشد و مردم آن را مورد حمایت ویژه ی خدا بدانن ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٥

سوء هاضمه: ( حاصل مصدر مرکب ) . همتای پارسی این ترکیب عربی، اینهاست: آخویراک āxvirāk ( سغدی ) اینتلا intelā ( کردی ) بدگواری، رودل ( دری ) .

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٥

عبرت: آنچه برای کسی یا مردمی رخ داده که می تواند نمونه ای هشدار دهنده باشد و شنونده یا بییننده را به خوبی تحت تاثیر قرار دهد تا از آن بیاموزند. ( h ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٦

عدول: همتای پارسی این واژه ی عربی، اینهاست: کوتاه آمدن ( دری ) لادان ( کردی )

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٥

متن اصلی بازنگری شده

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٥

گذاشتن: چرا این واژه با ذ نوشته می شود؟ برای این که ذ از واج های اوستایی است که در پارسی دری مانده است و عربی نیست؛ مانند خواهر که در پهلوی xvāhar بو ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٥

ماتینا، ماتینار: این نام در سنسکریت مَتینار و به معنی دارای اندیشه ی گرانبها می باشد. ( فرهنگ سنسکریت - انگلیسی مونیر ویلیامز چاپ 1964 ص. 776 ستون دو ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٥

سپاس: واژه ای گفتاری یا نوشتاری که با آن ارزشمندی کاری ( مادی یا معنوی ) را که کسی انجام داده، نشان می دهیم و بر مهربانی انجام دهنده گواهی می دهیم و ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٣

شهوانی: شهوت واژه ای عربی است که ت آن برداشته شده و پسوند پارسی آنی که صفت نسبی می سازد ( مانند مستانی ) به آن افزوده شده است. همتای پارسی اینهاست: آ ...

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٥

سوء استفاده: همتای پارسی این دو واژه ی عربی، این است: بد زیام bad - zyām ( دری ـ سغدی )

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٥

شارح: همتای پارسی این واژه ی عربی، این است: زنداک zandāk ( پهلوی )

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٥

هوا و هوس: همتای پارسی این دو واژه ی عربی، این است: ریژوکام rižo - kām ( دری )

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٥

ضامن: این واژه عربی است و ریشه ی پارسی ندارد. زیرا زا در اوستایی به این معنی هاست: 1ـ باعث باران شدن، ابرها را بارور کردن، بارانیدن، ریختن. 2ـ فروگذا ...

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٧

تقاص: همتای پارسی این واژه ی عربی، اینهاست: تاوان ( دری ) تزیش toziŝ ( مانوی: toziŝn )

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٥

واسطه: همتای پارسی این واژه ی عربی، اینهاست: ریبار ribār ( خراسانی ) میانجی ( دری ) میانچیک myāncik ( سغدی: miżāncik )

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٦

ادا اطوار: همتای پارسی این دو واژه ی عربی، این است: غومبل qumbel ( مازنی )

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٥

دروغ تاریخی در باره ی سیزده بدر: گزارش تاریخی نادرستی در باره سیزده بدر در برخی خبرگزاری ها پخش شده که مدعی هستند از کتاب استر برداشت کرده اند. این ...

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٥

نشات: همتای پارسی این واژه ی عربی، این است: نیژن nižen ( سغدی )

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٥

الوهیت: همتای پارسی این واژه ی عربی، این است: بیانیگ bayānig ( مانوی )

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٥

مخدر: همتای پارسی این واژه ی عربی، اینهاست: سست کننده ( دری ) فشناک feŝnāk ( سغدی؛ در فرهنگ سغدی - فارسی بدالزمان قریب، واژه ی فشنیک به معنی سست آمد ...

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٥

مقوی: همتای پارسی این واژه ی عربی، اینهاست: نیروبخش، نیروزا، توانبخش ( دری ) پرویژن parvižen ( سغدی: parvežne )

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٥

شینا: این نام در فرهنگ بزرگ کردی - فارسی هه ژار به معنی توانا می باشد.

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٥

خرمگس؛ در گویش مازنی به آن سپل sapel گویند.

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٥

مفاد: همتای پارسی این واژه ی عربی، اینهاست: مگژ magž ( مانوی ) ژندس žandas ( سنسکریت: چهندس chandas )

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٤

محدوده: این واژه در عربی از حد ساخته شده که آن هم از اوستایی هیته hita ساخته شده است؛ همتای پارسی اینهاست: هیتامیچ ( اوستایی: hita با پسوند سغدی میچ ...

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٤

جهنم: همتای پارسی این واژه ی عربی، اینهاست: دوزخ ( دری ) آیب āyeb ( مانوی ) آبیچ ābic ( سغدی: �beyci )

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٣

عنفوان: همتای پارسی این واژه ی عربی، این است: گونل gunal ( کردی )

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٣

شعله ور: شعله واژه ای عربی است که پسوند پارسی ور به آن افزوده شده است؛ همتای پارسی این است: آلاوین ālāvin ( دری )

پیشنهاد
٣

تعزیرات حکومتی: همتای پارسی این دو واژه ی عربی، این است: ازامان راینی ozāmāne - rāyeni ( سغدی - پهلوی با پسوند ی )

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٥

تعزیرات: همتای پارسی این واژه ی عربی، این است: ازامان ozāmān ( سغدی )

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٣

تعزیر: همتای پارسی این واژه ی عربی، این است: ازام ozām ( سغدی )

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٣

اکتساب: همتای پارسی این واژه ی عربی، اینهاست: ابیرت abyart ( سغدی ) استن estan ( پهلوی: stan )

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
١

مشعل: همتای پارسی این واژه ی عربی، اینهاست: مزره mazre، جرغند jarqand ، جروند jarvand ( دری ) پلته pelte ( مازنی ) زمتیر zamtir ( سغدی: ذمتیر żamti ...

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٣

غیر qayr ( در عربی ) qeyr ( در فارسی ) . این واژه در سنسکریت گَیره gayra می باشد که به عربی راه یافته و غَیر شده است. ( فرهنگ سنسکریت - انگلیسی مونیر ...

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٣

نهی: این واژه در مانوی نیهنز nihenz بوده است و عربی نیست؛ زیرا در آن زبان صرف نشده است. نگاه کنید به سایت https://tasrif. reverso. net یا در گوگل تصر ...

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٣

When I was driving away, I saw Debra outside Ty's window وقتی داشتم با ماشین دور می شدم، دبرا رو از پنجره اتق تای دیدم. She got shot as we were driv ...

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٦

دور از چشم، بیرون از میدان دید

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٣

before they could get within range for pistol shooting پیش از آن که چندان به ما نزدیک شوند که بتوانند با ششلول به ما تیراندازی کنند If you're within ...

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٣

( حاصل مصدر ) بی خانمانی

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٢

مستقل: همتای پارسی این واژه ی عربی، اینهاست: وشکار veŝkār ( سغدی ) نالیک nālik ( پشتو: nāliki ) ناوابسته ( دری )