پیشنهادهای فانکو آدینات (٢,٠٧٧)
زارا: این نام در سنسکریت ذارا dhārā و به معنی آب روان است. ( فرهنگ سنسکریت - فرانسه ژرارد اوئه )
مثال: همتای پارسی این واژه ی عربی، اینهاست: آزند āzend ( مانوی ) ازند azand ( سغدی ) نمونه ( دری )
مفقود: همتای پارسی این واژه ی عربی، اینهاست: ناپدید ( دری ) نابرت nābert ( سغدی ) نشته naŝa ( اوستایی ) نسوین nasvin ( نَس: فقدان؛ اوستایی با پسون ...
ضمیر ( درون ) : همتای پارسی این واژه ی عربی، اینهاست: هیناب hināb ( کردی: henāv ) چتاس cetās ( سنسکریت ) ضمیر ( جانشین نام در دستور زبان ) : همتای ...
رکسانا: این نام در سنسکریت روکشنا rūkŝaṇā و به معنی نازک - باریک - سبکبار کننده، ژاماوِه [سغدی] ( ظرافت ) بخش است.
ظالمون: همتای پارسی این واژه ی عربی که جمع ظالم است، اینهاست: ستمگران، بیدادگران ( دری ) پزداگان pazdāgān ( پهلوی و پارتی )
ظالمین: همتای پارسی این واژه ی عربی که جمع ظالم است، اینهاست: ستمگران، بیدادگران ( دری ) پزداگان pazdāgān ( پهلوی و پارتی )
ظالمانه: ظالم واژه ای عربی است که پسوند پارسی آنه به آن افزوده شده است؛ همتای پارسی اینهاست: ستمگرانه، بیدادگرانه ( دری ) پزداگانه pazdāgāne ( پارتی ...
ظالم: همتای پارسی این واژه ی عربی، اینهاست: ستمگر، بیدادگر ( دری ) پزداگ pazdāg ( پارتی و پهلوی )
عیسی مسیح: در زبان آرامی به مسیح مِشیاخ و در عبری ماشیاخ خوانده می شده و به معنی مالیدن بوده است. به این معنی که در آیین یهود، بر سر کسی که می خواست ...
عیسی: در پارتی و مانوی و پهلوی ییشع yeyshoa گفته می شد و واژه ی آریامان در مانوی لقب عیسی مسیح بوده است؛ همچنین واژه ی ایسپیختان ispixtān ( درخششش، د ...
ویدا: این نام در سنسکریت ویده vida به معنی دانش است. ( فرهنگ سنسکریت - انگلیسی مونیر ویلیامز، چاپ 1964 ص. 963 ستون سوم ) در اوستایی vidā با همین گ ...
صداقت: همتای پارسی این واژه ی عربی، اینهاست: یک رویی yekrui، راستی، یکدلی ( دری ) اریته arita ( اوستایی: areta ) رزواریف razvārif ( پارتی: razvarif ...
مابازاء: همتای پارسی این ترکیب عربی، این است: جیاتیت jyātit ( کردی: jyāti با پسوند پهلوی ایت )
غرامت: همتای پارسی این واژه ی عربی، این است: نیشکرت niŝkert ( سنسکریت: niŝkreti )
استحصال: همتای پارسی این واژه ی عربی، اینهاست: افشوم afŝum ( سغدی ) اسوا esvā ( سغدی: esxvāy )
نقل قول مستقیم: نقل قول مستقیم. آن است که جمله ای را از کتابی همان گونه که هست، بی اینکه چیزی بر آن افزوده یا از آن کاسته شود یا توضیحی در باره ی آن ...
نقل قول غیر مستقیم: آن است که پژوهشگر، مطلب یا مطالب منبعی را در پژوهش با زبان خود بنویسد نه آن گونه که در آن کتاب یا مقاله آمده است؛ در واقع، نه با ...
نقل قول: همتای پارسی این واژه ی عربی، این است: بیشامروت biŝāmrut ( اوستایی: biŝāmruta )
منابع و ماخذ: منابع به کتاب ها، مقاله ها، پایان نامه ها و گفتارهایی گفته می شود که پژوهشگر یا نویسنده مطالبی از آنها را به صورت نقل قول غیر مستقیم آو ...
وصیت: همتای پارسی این واژه ی عربی، این است: اسپاریش espāriŝ ( پهلوی: spāriŝn )
نیابت: همتای پارسی این واژه ی عربی، این است: آفوسیش āfusiŝ ( سنسکریت: ābhūs با پسوند اسم مصدر ساز پهلوی ایش )
وقاحت: همتای پارسی این واژه ی عربی، اینهاست: بی شرمی ( دری ) خامچاکی xāmcāki ( خراسانی )
تاثیر گذار: تاثیر واژه ای عربی و گذار پارسی است و روی هم مترادف موثر می باشد. همتای پارسی این است: کارساز ( دری ) نوژنده nužande ( خراسانی )
تاثیر پذیر: تاثیر واژه ای عربی و پذیر پارسی است و روی هم مترادف متاثر می باشد. همتای پارسی این است: نرماوند narmāvand ( سغدی )
موثر: همتای پارسی این واژه ی عربی، اینهاست: کارساز، کارگر ( دری ) نوژنده nužande ( خراسانی )
متاثر: همتای پارسی این واژه ی عربی، این است: نرماوند narmāvand ( سغدی )
تاثیرات ( جمع تاثیر ) : همتای پارسی این واژه ی عربی، اینهاست: باندوران bāndurān ( کردی ) سوتارل sutārel ( سوتار از پهلوی sutārih با پسوند جمع لکی اِ ...
تاثیر: همتای پارسی این واژه ی عربی، اینهاست: سوتار sutār ( پهلوی: sutārih ) باندور bāndur ( کردی ) اغیز aqiz ( پشتو )
مخاط: همتای پارسی این واژه ی عربی، این است: پرخان parxān ( خراسانی: parxāna )
تعویق: همتای پارسی این واژه ی عربی، این است: ویژتا vižtā ( سغدی )
آهن: این واژه در سنسکریت فعل است به معنی زدن، کوبیدن، کوفتن، کشتن، از پا در آوردن. ( āhanmi می زنم، āhansi می زنی، āhanti می زند ) ؛ در اوستایی: اینگ ...
دقت: همتای پارسی این واژه ی عربی، این است: آدر ādar ( سنسکریت: ādara )
ثابت قدم: همتای پارسی این دو واژه ی عربی، اینهاست: استوار، پابرجا، رَزین ( دری ) آستنیک āstanik ( سغدی ) آروواد āruvād، اوستار avestār ( پهلوی )
ستیلا: این نام عربی نیست؛ و در سنسکریت: سَتِیله sateyla و به این معنی هاست: 1ـ نخود فرنگی ( pisum arvence ) . 2ـ نی، خیزران. 3ـ باد، نفس، دم. اگر به ...
نارمینا: این نام در سنسکریت نارمینی nārminey به معنی سر زنده، سرحال، شاداب، با نشاط و نیز نام یک شهرک بوده است. ( فرهنگ سنسکریت - انگلیسی مونیر ویلیا ...
ناردین: این نام در سنسکریت نردین nardin ( خروشان، خروشنده، پر خروش ) بوده است. ( فرهنگ سنسکریت - انگلیسی مونیر ویلیامز چاپ 1964 ص. 530 ستون یکم )
یورش: این واژه در پهلوی با دو نوشتار آمده است: 1 - اُوریشت ovriŝt ( زخمی کننده، حمله کننده با سلاح. 2ـ نام گناهی که با انگیزه ی زخمی کردن انجام داده ...
معاشرت: همتای پارسی این واژه ی عربی، اینهاست: آسو �sev ( سنسکریت ) هاوریت hāverit ( کردی: hāveriyati ) نیشوانا niŝvānā ( سنسکریت: niŝevana ) سمسر ...
مخزن: همتای پارسی این واژه ی عربی، این است: تونَک tunak ( دری )
ذی حیات: همتای پارسی این دو واژه ی عربی، این است: بوناور bunāvar ( کردی: bunavar )
هست و است: هست یعنی وجود دارد. است فعل ربط است. گرچه از گذشته تا کنون این دو واژه را به جای یکدیگر به کار برده و می برند، بهتر است در نوشتن فصیح، هر ...
مسدود: همتای پارسی این واژه ی عربی، اینهاست: بسته baste ( دری ) پرژید paržid ( مانوی: parzid ) گیریان giryān ( کردی ) .
کرسی: همتای پارسی این واژه ی عربی، این است: پارتو pārtu ( سغدی: partu )
استمنا: همتای پارسی این واژه ی عربی، این است: سوکراویس sukrāvis ( سنسکریت: sukravisreŝti )
استمراری:استمرار واژه ای عربی است که پسوند پارسی ی به آن افزوده شده است. همتای پارسی این است: آنویایی ānvyāi ( سنسکریت: anvaya با پسوند یی )
استمرار: همتای پارسی این واژه ی عربی، این است: آنویا ānvyā ( سنسکریت: anvaya )
حاصل: همتای پارسی این واژه ی عربی، اینهاست: آکام ākām ( کردی ) آیام āyām ( سغدی ) شایه ŝāye، دستاورد ( دری ) ویمند vimand، هنزام hanzām ( مانوی ) ...
رونیکا: اگر سری به سایت دیکشنری http://traduction. sensagent. com بزنید که 39 زبان را پشتیبانی می کند، و بهترین سایت دیکشنری است، خواهید دید که رونیک ...
رونا runā: این نام در سنسکریت با همین گویش به معنی برخاسته از شکوه، بر آمده از عظمت و نیز نام یک رودخانه می باشد. ( فرهنگ سنسکریت - انگلیسی مونیر ویل ...