پیشنهاد‌های فانکو آدینات (٢,٠٧٧)

بازدید
٢,٧٧٠
تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

زارا: این نام در سنسکریت ذارا dhārā و به معنی آب روان است. ( فرهنگ سنسکریت - فرانسه ژرارد اوئه )

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

مثال: همتای پارسی این واژه ی عربی، اینهاست: آزند āzend ( مانوی ) ازند azand ( سغدی ) نمونه ( دری )

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

مفقود: همتای پارسی این واژه ی عربی، اینهاست: ناپدید ( دری ) نابرت nābert ( سغدی ) نشته naŝa ( اوستایی ) نسوین nasvin ( نَس: فقدان؛ اوستایی با پسون ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

ضمیر ( درون ) : همتای پارسی این واژه ی عربی، اینهاست: هیناب hināb ( کردی: henāv ) چتاس cetās ( سنسکریت ) ضمیر ( جانشین نام در دستور زبان ) : همتای ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

رکسانا: این نام در سنسکریت روکشنا rūkŝaṇā و به معنی نازک - باریک - سبکبار کننده، ژاماوِه [سغدی] ( ظرافت ) بخش است.

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

ظالمون: همتای پارسی این واژه ی عربی که جمع ظالم است، اینهاست: ستمگران، بیدادگران ( دری ) پزداگان pazdāgān ( پهلوی و پارتی )

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

ظالمین: همتای پارسی این واژه ی عربی که جمع ظالم است، اینهاست: ستمگران، بیدادگران ( دری ) پزداگان pazdāgān ( پهلوی و پارتی )

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

ظالمانه: ظالم واژه ای عربی است که پسوند پارسی آنه به آن افزوده شده است؛ همتای پارسی اینهاست: ستمگرانه، بیدادگرانه ( دری ) پزداگانه pazdāgāne ( پارتی ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

ظالم: همتای پارسی این واژه ی عربی، اینهاست: ستمگر، بیدادگر ( دری ) پزداگ pazdāg ( پارتی و پهلوی )

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

عیسی مسیح: در زبان آرامی به مسیح مِشیاخ و در عبری ماشیاخ خوانده می شده و به معنی مالیدن بوده است. به این معنی که در آیین یهود، بر سر کسی که می خواست ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

عیسی: در پارتی و مانوی و پهلوی ییشع yeyshoa گفته می شد و واژه ی آریامان در مانوی لقب عیسی مسیح بوده است؛ همچنین واژه ی ایسپیختان ispixtān ( درخششش، د ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

ویدا: این نام در سنسکریت ویده vida به معنی دانش است. ( فرهنگ سنسکریت - انگلیسی مونیر ویلیامز، چاپ 1964 ص. 963 ستون سوم ) در اوستایی vidā با همین گ ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

صداقت: همتای پارسی این واژه ی عربی، اینهاست: یک رویی yekrui، راستی، یکدلی ( دری ) اریته arita ( اوستایی: areta ) رزواریف razvārif ( پارتی: razvarif ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

مابازاء: همتای پارسی این ترکیب عربی، این است: جیاتیت jyātit ( کردی: jyāti با پسوند پهلوی ایت )

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

غرامت: همتای پارسی این واژه ی عربی، این است: نیشکرت niŝkert ( سنسکریت: niŝkreti )

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

استحصال: همتای پارسی این واژه ی عربی، اینهاست: افشوم afŝum ( سغدی ) اسوا esvā ( سغدی: esxvāy )

پیشنهاد
١

نقل قول مستقیم: نقل قول مستقیم. آن است که جمله ای را از کتابی همان گونه که هست، بی اینکه چیزی بر آن افزوده یا از آن کاسته شود یا توضیحی در باره ی آن ...

پیشنهاد
١

نقل قول غیر مستقیم: آن است که پژوهشگر، مطلب یا مطالب منبعی را در پژوهش با زبان خود بنویسد نه آن گونه که در آن کتاب یا مقاله آمده است؛ در واقع، نه با ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

نقل قول: همتای پارسی این واژه ی عربی، این است: بیشامروت biŝāmrut ( اوستایی: biŝāmruta )

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

منابع و ماخذ: منابع به کتاب ها، مقاله ها، پایان نامه ها و گفتارهایی گفته می شود که پژوهشگر یا نویسنده مطالبی از آنها را به صورت نقل قول غیر مستقیم آو ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

وصیت: همتای پارسی این واژه ی عربی، این است: اسپاریش espāriŝ ( پهلوی: spāriŝn )

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

نیابت: همتای پارسی این واژه ی عربی، این است: آفوسیش āfusiŝ ( سنسکریت: ābhūs با پسوند اسم مصدر ساز پهلوی ایش )

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

وقاحت: همتای پارسی این واژه ی عربی، اینهاست: بی شرمی ( دری ) خامچاکی xāmcāki ( خراسانی )

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

تاثیر گذار: تاثیر واژه ای عربی و گذار پارسی است و روی هم مترادف موثر می باشد. همتای پارسی این است: کارساز ( دری ) نوژنده nužande ( خراسانی )

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

تاثیر پذیر: تاثیر واژه ای عربی و پذیر پارسی است و روی هم مترادف متاثر می باشد. همتای پارسی این است: نرماوند narmāvand ( سغدی )

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

موثر: همتای پارسی این واژه ی عربی، اینهاست: کارساز، کارگر ( دری ) نوژنده nužande ( خراسانی )

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

متاثر: همتای پارسی این واژه ی عربی، این است: نرماوند narmāvand ( سغدی )

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

تاثیرات ( جمع تاثیر ) : همتای پارسی این واژه ی عربی، اینهاست: باندوران bāndurān ( کردی ) سوتارل sutārel ( سوتار از پهلوی sutārih با پسوند جمع لکی اِ ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

تاثیر: همتای پارسی این واژه ی عربی، اینهاست: سوتار sutār ( پهلوی: sutārih ) باندور bāndur ( کردی ) اغیز aqiz ( پشتو )

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٢

مخاط: همتای پارسی این واژه ی عربی، این است: پرخان parxān ( خراسانی: parxāna )

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٢

تعویق: همتای پارسی این واژه ی عربی، این است: ویژتا vižtā ( سغدی )

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

آهن: این واژه در سنسکریت فعل است به معنی زدن، کوبیدن، کوفتن، کشتن، از پا در آوردن. ( āhanmi می زنم، āhansi می زنی، āhanti می زند ) ؛ در اوستایی: اینگ ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

دقت: همتای پارسی این واژه ی عربی، این است: آدر ādar ( سنسکریت: ādara )

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

ثابت قدم: همتای پارسی این دو واژه ی عربی، اینهاست: استوار، پابرجا، رَزین ( دری ) آستنیک āstanik ( سغدی ) آروواد āruvād، اوستار avestār ( پهلوی )

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

ستیلا: این نام عربی نیست؛ و در سنسکریت: سَتِیله sateyla و به این معنی هاست: 1ـ نخود فرنگی ( pisum arvence ) . 2ـ نی، خیزران. 3ـ باد، نفس، دم. اگر به ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

نارمینا: این نام در سنسکریت نارمینی nārminey به معنی سر زنده، سرحال، شاداب، با نشاط و نیز نام یک شهرک بوده است. ( فرهنگ سنسکریت - انگلیسی مونیر ویلیا ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

ناردین: این نام در سنسکریت نردین nardin ( خروشان، خروشنده، پر خروش ) بوده است. ( فرهنگ سنسکریت - انگلیسی مونیر ویلیامز چاپ 1964 ص. 530 ستون یکم )

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

یورش: این واژه در پهلوی با دو نوشتار آمده است: 1 - اُوریشت ovriŝt ( زخمی کننده، حمله کننده با سلاح. 2ـ نام گناهی که با انگیزه ی زخمی کردن انجام داده ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

معاشرت: همتای پارسی این واژه ی عربی، اینهاست: آسو �sev ( سنسکریت ) هاوریت hāverit ( کردی: hāveriyati ) نیشوانا niŝvānā ( سنسکریت: niŝevana ) سمسر ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٢

مخزن: همتای پارسی این واژه ی عربی، این است: تونَک tunak ( دری )

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

ذی حیات: همتای پارسی این دو واژه ی عربی، این است: بوناور bunāvar ( کردی: bunavar )

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

هست و است: هست یعنی وجود دارد. است فعل ربط است. گرچه از گذشته تا کنون این دو واژه را به جای یکدیگر به کار برده و می برند، بهتر است در نوشتن فصیح، هر ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

مسدود: همتای پارسی این واژه ی عربی، اینهاست: بسته baste ( دری ) پرژید paržid ( مانوی: parzid ) گیریان giryān ( کردی ) .

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

کرسی: همتای پارسی این واژه ی عربی، این است: پارتو pārtu ( سغدی: partu )

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

استمنا: همتای پارسی این واژه ی عربی، این است: سوکراویس sukrāvis ( سنسکریت: sukravisreŝti )

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

استمراری:استمرار واژه ای عربی است که پسوند پارسی ی به آن افزوده شده است. همتای پارسی این است: آنویایی ānvyāi ( سنسکریت: anvaya با پسوند یی )

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

استمرار: همتای پارسی این واژه ی عربی، این است: آنویا ānvyā ( سنسکریت: anvaya )

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

حاصل: همتای پارسی این واژه ی عربی، اینهاست: آکام ākām ( کردی ) آیام āyām ( سغدی ) شایه ŝāye، دستاورد ( دری ) ویمند vimand، هنزام hanzām ( مانوی ) ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

رونیکا: اگر سری به سایت دیکشنری http://traduction. sensagent. com بزنید که 39 زبان را پشتیبانی می کند، و بهترین سایت دیکشنری است، خواهید دید که رونیک ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

رونا runā: این نام در سنسکریت با همین گویش به معنی برخاسته از شکوه، بر آمده از عظمت و نیز نام یک رودخانه می باشد. ( فرهنگ سنسکریت - انگلیسی مونیر ویل ...