پیشنهادهای توحيد (٣٧٨)
هوالعلیم - حکیم: کاردان ؛ کسی که عمل او همراه با علم است؛ عالِم و عامِل ؛ عامِلِ عالِم
هوالعلیم؛؛؛ لَولَا: اگر نه ؛ اگر نبود ؛ چرا که
هوالعلیم ارحم الراحمین: مهربان ترینِ بخشندگان
هوالعلیم اَمَّا: اما ؛ یا آنچه عمَّا : از آنچه اِمَّا : اگر؛ یا ؛ چون
هوالعلیم اطاله کلام: طولانی شدن سخن، صحبت به درازا کشیدن ، ( اگر حمل بر بی ادبی نباشدهمان پر حرفی است )
هوالعلیم عزیز : سرافراز ؛ همیشه پیروز ؛ دراوج اقتدار
هوالعلیم ستّی : بانو ؛ خانم ؛ بانوی من ؛ ( ظاهراً مخفف سیِّدَتی است )
هوالعلیم استکانوا: فروتنی کردند فما استَکانوا: سپس فروتنی نکردند
هوالعلیم فتبارک الله احسنُ الخالقین: آفرین بر خدای که بهترینِ آفرینندگان است
هوالعلیم اَ لَم تَرَ: آیا ندیده اید، آیا ندانسته اید، آیا دقّت نکرده اید
هوالعلیم لطیف : نازک، نرم ، ریزه کاری شده ، نکته سنج ، ریز نگر ؛از نام های باریتعالی است. هواللطیف: او ( خداوند ) دانای نکته سنج و توانای ریز نگر ...
هوالعلیم یَزال:زوال پذیر ؛ ناپیوسته ( لا یزال:همیشگی؛ پیوسته ؛همواره؛ زوال ناپذیر )
هوالعلیم خَلَف:جانشین صالح _ و_ خَلف:جانشین ناصالح_ خلف : پشت؛بعد
قَدَّمَت: پیشین ؛ قَدَّمَت یَداه: دست آورد پیشینش
هوالعلیم کِلا: آن دو ، هردو ؛مؤنث آن کلتا _کَلّا: هرگز _ کُلَّاً: به تمامی؛بطور کامل
هوالعلیم عطا : دهش؛ بخشش؛ ( عطا ، بخشش قبل از تمناست ) یعنی بدون اینکه کسی از ما چیزی بخواهد به او ببخشیم. در سوره کوثر خداوند میفرماید: انا اعطین ...
هوالعلیم قِس علی هذا: قیاس کن براین؛ مقایسه کن بااین
هوالعلیم حظر: بازداشتن؛ حرمت حذر: دور ی حضر : حاضر بودن، مقابل سفر
هوالعلیم کَم : اندک ؛ ناچیز ؛متضاد زیاد کَم: ( عربی ) : چقدر ؛ چند؛ ( اگر جمله سؤالی باشد ) کَم: ( عربی ) : چه بسا؛چه بسیار ( اگر جمله خبری باشد )
هوالعلیم بالاخره: سرانجام؛ در نهایت؛ دستِ آخر؛عاقبت؛پایان کار. . . .
هوالعلیم یومئذ: آن روز ؛درآن هنگام ؛ روزیکه
هوالعلیم ماملکت ایمانهم: بردگانشان؛ بندگان زر خریدشان ما: آنچه، ، ، ، ، ملکت: مالک شد، ، ، ، ایمانهم: دست راست آنها. . . . زیرا در زمان خرید و ف ...
هوالعلیم یَتَوَارَی: پنهان می شود؛
هوالعلیم تخوف: ترس در دل انداختن
هوالعلیم تَقَلُّبِهِم : دگرگونیشان؛ تلاش معاش آنها ؛سرگرم امور زندگی. . .
هوالعلیم لنبوئنهم : البته به آنها محل سکونت میدهیم. النحل ۴۱ وَالَّذِینَ هَاجَرُوا فِی اللَّهِ مِن بَعْدِ مَا ظُلِمُوا لَنُبَوِّئَنَّهُمْ فِی الد ...
هوالعلیم ذَرِ : واگذار ؛ بگذر؛ رهاکردن ذَرَاَ : بوجود آورد
هوالعلیم ذَرَاَ: بوجود آورد ذَرِ : واگذار؛ بگذر
هوالعلیم عابِر : رونده غابر : باز مانده
هوالعلیم غابِر : برجامانده ؛ باقی مانده غبار : باقی مانده خاک رونده را عابر ، و برجا مانده را غابر گویند
هوالعلیم فَبِمَ : پس به چه ؛ پس چگونه ؛پس به چه چیزی. . .
هوالعلیم نَسلُکُهُ : آنرا داخل میکنیم
هوالعلیم خاب: ناکام ؛ نومید ؛ به آرزونرسیده
هوالعلیم مالَنا: چه شده است مارا ؛ مارا چه شده
هوالعلیم _ مَشّایه: مسیر پیاده روی زائرین اربعین حسینی؛ پیاده روی
هوالعلیم ادّکَر: آن در اصل �اذتکر� بود . تاء افتعال به دال عوض شده و ذال در آن ادغام گردیده است �ادکر�: یاد آورد. سوره یوسف آیه۴۵
هوالعلیم اضغاث احلام : خوابهای دَر هَم و آشفته؛ رؤیای غیر صادقانه؛ کابوس
هوالعلیم ما کانَ : ( در زبان عربی ) نباشد، نیست، ( واصطلاحاً ) به معنی شایسته نیست ، سزاوار نیست ، نَسِزَد. . . . .
هوالعلیم قسط به کسر اول، عدالت و به فتح آن ، به معنی ظلم است. قِسط: عدالت قَسط: ظلم
هوالعلیم فَلَعَلَّک: پس امیداست که تو ؛ پس انتظار است ازتو ؛ پس گویا تو ؛ پس مبادا تو ؛ پس ممکن استکه تو. . . .
هوالعلیم حنیف: مایل به حق. جنیف: مایل به باطل . حنیف متضاد جنیف است. حنیف به معنی موحد و یکتاپرستی است . راغب گوید حنف میل از ضلال به است ...
هوالعلیم کلمه :در فرهنگ قرآن، به قوانین و سنّت ها و هر چیزى که خداوند آن را سبب تحقّق اراده ى خود قرار دهد، �کلمة� اطلاق شده است.
هوالعلیم فقید: نیست شده، آنکه دیگر وجود ندارد. . . . .
هوالعلیم مِهرسا: مثلِ خورشید درخشنده و بخشنده
هوالعلیم حقیق : شایسته ؛ سزاوار. . .
هوالعلیم اللهُمَّ سَلِّم وَ تَمِّم: خدایا در این نعمت مارا عافیت ده و آنرا برای ما کامل کن. امام رضا ( ع ) فرمودند هرگاه نعمتی به شما رو کرد بگوئ ...
هوالعلیم اِسراف: زیاده روی؛ انجام دادن عملی به روش غیر طبیعی و عرفی و معقول.
هوالعلیم به یکباره : یک مرتبه ؛ یک دفعه ؛
هوالعلیم فَنا : نابودشدن ؛نیست شدن ؛هلاک شدن ؛ محو شدن ( فَناء فی الله ) . . فِنا : درگاه ؛ پیشگاه ؛ آستان؛. ( حَلَّت بِفِنائِک : فرود آمدند در ...
هوالعلیم احضار : طلبِ حضور : بحضور طلبیدن؛ درخواست حاضر شدن؛دعوتِ اجباری