تخوف

لغت نامه دهخدا

تخوف. [ ت َ خ َوْ وُ ] ( ع مص ) بترسیدن. ( تاج المصادر بیهقی ) ( زوزنی ) ( ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی ). ترسیدن بر وی چیزی را. ( منتهی الارب )( از اقرب الموارد ) ( از المنجد ). ترسیدن. ( آنندراج ) : او یأخذهم علی تخوف فان رَبکم لرؤف رحیم. ( قرآن 47/16 ). || کم کردن. ( تاج المصادر بیهقی ) ( ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی ). کم و اندک گردانیدن چیزی را. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). تنقص چیزی. ( اقرب الموارد ) ( المنجد ). کم و اندک کردن.( آنندراج ). تنقص و کمی. ( ناظم الاطباء ). || تهضم حق. ( المنجد ). تخوف حقه ُ؛ تهضمه ُ ایاه ُ. || هو یأخذهم علی تخوف ؛ ای یصابون فی اطراف قراهم بالشر حتی یأتی ذلک علیهم. ( اقرب الموارد ).

فرهنگ فارسی

بترسیدن . ترسیدن بروی چیزی را . ترسیدن . یا کم کردن . کم و اندک گردانیدن چیزی را .

دانشنامه اسلامی

[ویکی الکتاب] معنی تَخَوُّفٍ: جای گیری ترس در دل (در آیه منظورعذابی است که با سابقه ترس فرا رسد ، و قبلا نشانههایش برسد)
ریشه کلمه:
خوف (۱۲۴ بار)

«تَخَوُّف» به معنای هشدار و تهدید است.

پیشنهاد کاربران

أَوْ یَأْخُذَهُمْ عَلی‏ تَخَوُّفٍ فَإِنَّ رَبَّکُمْ لَرَؤُفٌ رَحیمٌ:
منافقین وکافرین به هراس ووحشت دامن گیر میشن؛ ( فَإِنَّ ) تا رأفت ورحمة الله به مؤمنین میرسد، ومسلمانان از شرّ معاندین در أمان بمانند.
...
[مشاهده متن کامل]

"وقَذَفَ فی‏ قُلُوبِهِمُ الرُّعْبَ، یُخْرِبُونَ بُیُوتَهُمْ بِأَیْدیهِمْ وَأَیْدِی الْمُؤْمِنینَ، فَاعْتَبِرُوا یا أُولِی الْأَبْصارِ2 . . "
یَسْتَخْفُونَ مِنَ النَّاسِ وَ لا یَسْتَخْفُونَ مِنَ اللَّهِ وَ هُوَ مَعَهُمْ إِذْ یُبَیِّتُونَ ما لا یَرْضی‏ مِنَ الْقَوْلِ وَ کانَ اللَّهُ بِما یَعْمَلُونَ مُحیطاً108
فَکَفَرَتْ بِأَنْعُمِ اللَّهِ فَأَذاقَهَا اللَّهُ لِباسَ الْجُوعِ وَالْخَوْفِ بِما کانُوا یَصْنَعُونَ112
أَ لَیْسَ اللَّهُ بِکافٍ عَبْدَهُ وَیُخَوِّفُونَکَ بِالَّذینَ مِنْ دُونِهِ، ومَنْ یُضْلِلِ اللَّهُ فَما لَهُ مِنْ هادٍ36
. . .
"فَإِنَّ" فرمود نه "إِنَّ" خالی!: دقّت کنید!

هوالعلیم
تخوف: ترس در دل انداختن
با توجه به تفاوت هویت صرفی دو واژه خوف و تخوف وتقریر ارزشمند دکتر بیستونی در کتاب لغت شناسی خود ( مفاهیم فران کریم ) واژه تخوف بیانگر ترس از عارضه ای است که محتوم الوقوع است همچون کسی که پزشک او را از
...
[مشاهده متن کامل]
بیماریی بد خیم اگاهی می دهد و او را علاجی جز تحمل و فرجام تلخ تسلیم نیست در مقابل واژه خوف که بیمی محتمل الوقوع را تبیین می کند.

بپرس