تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٤٥

فردائی

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٤٤

هوالعلیم بسیار جبران کننده؛ وبسیار ترمیم کننده، از صفات بارى تعالی ؛ وبسیار ستمگر، ازصفات بندگان ظالم

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٥١

هوالعلیم توحید یعنی خداوند را به یگانگی دانستن، اقرار به وحدانیت خداوند. که یکی هست وهیچ نیست جز او وحده لا اله الا هو

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣٨

هوالعلیم ریشه کلمه جبار ، جبر است؛ جبر متضاد اختیار است؛ جبر یعنی آنچه انجامش دراختیار ماو تحت اراده ما نباشد؛ جبر کاری است که انجامش توسط توانمندی ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣١

هوالعلیم ظاهراً : آنطوری که به نظر میرسد ، آنطور که پیداست، اینطوریکه احساس میشود، به ظاهر ، آنچه که به نظر می آید

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣٠

هوالعلیم بریان: برشته شدن گوشت برروی آتش را بریان میگوئیم. بریان اصفهان: یکی از غذا های مخصوص اصفهان است که بیشتر به عنوان ناهار استفاده میشود. ط ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣٧

هوالعلیم مسیحا همان مسیح است که باالف تعظیم جمع شده و ترکیبى زیبا بوجود آورده . براى مسیح چند معنا گفته اند از جمله: مسح کننده ، مسح کننده بیماران ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٥٩

هوالعلیم آبا یعنی پدران ، اجداد ، پیشگامان ، پیشرو ، سرسلسله نسل ، بزرگ خاندان . دیس پسوند شباهت است یعنی مانند ، شبیه ، مثل ، همسان ، مشابه. آب ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢٧

هوالعلیم معهد یعنی قرار گاه ، محل وعده وقرار ، جائی که درآن عهد و پیمان می بندند ، باشگاه

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣٧

هوالعلیم چِندِش: شخص یا چیزی که دیدنش حالِ آدم را بَد میکند. چِندِش آور : حال به هم زن ، اعصاب خورد کن ، سوهانِ روحِ آدمی

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣٠

هوالعلیم چینش: چیدن ، کوتاه کردن مو ، زدنِ سرشاخه درختان ، مرتب ومنظم کردن لوازم محل کار یا زندگی ، بریدن با قیچی ، کندن میوه از درخت و. . . . . .

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢٧

هوالعلیم شادین : شاد و خوشحال ، دلخوش ، آسوده خاطر شادین متضاد غمگین ( شادین ) نامی پسرانه. مترادف ( شاهین ) شادیانه : آنچه که ایجاد شادی و نش ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣١

هوالعلیم یعنی چه : به چه معناست ، چه مفهومی دارد ،

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢٣

هوالعلیم کلون یا کلوند پشت بند ( قفل ) درب های چوبی حیاط درقدیم. وآن یک قطعه چوب به شکل مکعب مستطیل به طول 60 و عرض15وضخامت 4 سانتی متر که دو لن ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٩

هوالعلیم کلون یا کلوند پشت بند ( قفل ) درب های چوبی حیاط درقدیم. وآن یک قطعه چوب به شکل مکعب مستطیل به طول 60 و عرض15وضخامت 4 سانتی متر که دو لن ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢٤

هوالعلیم قیمه:گوشت خرد شده به اندازه 2حبه قند ، که برای پختن خورشت قیمه و یا خورشت قرمه سبزی استفاده میشود. قَیِّمَه: پایدار ؛باارزش ، . . . . ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢٣

هوالعلیم خروس خوان: صبح زود، پگاه ، سحرگاه، قبل ازطلوع آفتاب. صبحِ سحر متضاد ( خروس خوان ) میشود ( بوق سگ ) مثال: از خروس خوان تا بوقِ سگ دنبالِ ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢٣

هوالعلیم بوق ِسگ: پاسی ازشب گذشته ، زمانی بین غروب آفتاب و نیمه شب. متضاد ( بوقِ سگ ) میشود ( خروس خوان ) مثال: ازخروس خوان تا بوقِ سگ دنبال یک ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢١

هوالعلیم شباهنگام: زمانِ شب ، شامگاه

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢٥

هوالعلیم توجیه: موجه جلوه دادن ، به زیبائی نشان دادن ، کاری را درست درنظر آوردن . . . . .

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٩

توحید هوالعلیم شبارام : آرامشِ شبانگاه ، آسودگی شبانه ، راحتی خیال در شب . . . . .

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢٠

هوالعلیم سُکوتِستان: گورستان ، محل خاکسپاری مردگان ، وادیِ خاموشان ، منزلگاه لب فرو بسته گان، قبرستان ،

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢٦

هوالعلیم وَش: مثل، مانند ( مینو وش:مثل بهشت )

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢٤

هوالعلیم مینو: بهشت، فردوس، منزلگاه ابدی نیکان در سرای دیگر ( آخرت )

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢١

هوالعلیم مینو وَش: مانند بهشت، مینو: پردیس، جنت، بهشت ، فردوس وَش : مثل و مانند ، شبیه. مینو وش مناسب برای اسم فامیل ، و اسم مکان و. . . . . ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢١

هوالعلیم لقمه پیچ : ساندویچ ، لقمه ی آماده ی پیچیده شده ، غذای آماده ی مصرف ( شامل: نان و قاتق و مخلفات )

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢٤

هوالعلیم قاتق: خوراک ، آنچه با نان می خورند ، خورشِ نان مثال: ترتیزک خریدم قاتقِ نانم شود ، قاتلِ جانم شد

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢٤

هوالعلیم سیماوا: مخفف سیما وآوا ، چهره وصدا ، تلویزیون ، صدا وسیما

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢٥

هوالعلیم غاذی: لقمه ی کوچک ، مقدار خوراک به اندازه حجم دهان ، مثال: چه ( آدم ) سیری باشه که چهل غاذی را نخوره .

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣٢

هوالعلیم آذین : زیبائی ، زیباسازی ، زینت و زیور کردن ، آرایش ، چراغانی ، بهینه سازی

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢٥

هوالعلیم فرصت: زمان معینی برای انجام کاری ، مترادف فرصت: مجال ، امان ( اصطلاح عامیانه ) ، وقت ، زمان. . . .

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢١

هوالعلیم چهراذین: مخفف چهره آذین، زینت چهره، گریم ، گریمور، آرایشگر، جراّح پلاستیک

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢٣

چه خبر

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢٦

هوالعلیم قاط زدن: مشوّش شدن، قاطی کردن، دایره ی ذهن وفکر به هم ریختن. . . .

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٤٨

هوالعلیم عزتِ نفس: خودرا گرامی دانستن، به خویشتن بها دادن، برای خود ارزش قائل شدن، شخصیت خودرا کم نگرفتن. . . .

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٤٤

هوالعلیم مرحبا: اصطلاحی عربی جایگزین سلام واحوالپرسی و خوش آمدگوئی؛

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢٤

هوالعلیم اصطلاحی است عراقی ، که برای بزرگداشت طرف مقابل بکار میبرند ؛ بزرگمرد؛ پهلوان ؛ قهرمان ؛ جوانمرد . . .

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢٥

هوالعلیم مَلاحَت: با نمک بودن ؛دوست داشتنی بودن، تودل برو بودن؛ حالتی در چهره که باعث جذابیت شخص میشود البته این حالت ربطی به زیبائی ندارد چه بسا ک ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣٢

هوالعلیم شدّت ( shed dat ) : تندی؛ سفتی؛ سختی؛ محکم؛ بلندی؛ توان؛ نیرو. . .

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣٥

ضرب الاجل: مشخص کردن مدت زمانی معلوم برای انجام کاری ؛ تعیین وقت

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٤٣

هوالعلیم آجی: آبجی ؛آباجی؛ خواهر؛ همشیره

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢١

هوالعلیم دادا: داداش ؛ برادر ؛ در لهجه اصفهانی اصطلاح رایجی است به معنای برادر که البته در صحبت های روزانه کسی راهم که برادرشان نیست ، دادا ، خطاب ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣٨

هوالعلیم شیتیل: پولی که واسطه از طرفین معامله دریافت میکند؛ حق دلالی؛ نوعی کمسیون

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٨

هوالعلیم خورش ماست: دِسِرِ مخصوص اصفهان و محبوب اصفهانیها.

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٩

هوالعلیم چوری: دراصفهان به جوجه ی مرغ و خروس، چوری میگویند. وبه معنای دیگری کاربرد ندارد

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٨

هوالعلیم قیمه ریزه: گوشت چرخ را گلوله کرده ، تف داده وسرخ کرده ، سپس به آن آب وسیب زمینی ورب گوجه ولیمو عمانی و ادویه ونمک اضافه کرده وساعتی روی شع ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢٢

هوالعلیم ترید ( تریت ) : تکه تکه کردن ( خردکردن ) نان درآبگوشت یا دوغ یا شیر.

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٥

هوالعلیم وارش:وارش:بارش نزولات آسمانی ؛باریدن باران یا برف یا تگرگ.

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٥

هوالعلیم وارش: همان بارش به معنی باریدن برف و باران است که درتلفظ ( ب ) تبدیل به ( و ) شده .

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٨

هوالعلیم همریش: دراصفهان به 2نفر که با 2خواهر ازدواج کرده اند، همریش میگویند ؛باجناق