پیشنهادهای توحيد (٣٧٦)
هوالعلیم سنبلستان: ( سُمبُلِستان ) : محل رویش گلِ سنبل ؛جائی که گل سُمبُل در آن فراوان باشد. سنبلستان :نام محله و خیابانی در مرکز اصفهان که بیمار ...
هوالعلیم کَرَت : دفعه؛ مرتبه ؛ بار کَرت : زمین کشاورزی مرزبندی شده ؛ قطعه زمین زراعتی
هوالعلیم کُپِه : سالَک ( ضایعه پوستی که بر اثر گزیدگی حشرات آلوده ایجاد میشود و پوست را تحلیل میکند. کُپِه : تعداد زیاد ( مثال: یک کپه دانش آموز: ...
هوالعلیم دستپاچه: شتاب زدگی ؛عجله ؛ هول شدن. . .
حسبنا الله ونعم الوکیل، نعم المولی و نعم النصیر : کافیست برای ما خدا و او نیکو کارساز و سرپرست ویاریگر است. ( الحمدلله رب العالمین )
هوالعلیم بُنکَده: پایه گاه ( پایگاه ) ؛ محل استقرار ؛ بنگاه. . .
هوالعلیم بُنگاه : بنکده ؛ محل استقرار ؛ مکان ومأوا. . .
هوالعلیم استِقرار : قرار گرفتن. . .
هوالعلیم بَهار : رستاخیز طبیعت ؛ . . .
هوالعلیم حَمَل : برج حَمَل اولین برج فلکی حَمَل: نام دیگر صورت فلکی بره حَمَل : نام دیگر فروردین ماه سال هجری شمسی حَمل :بار ؛ بار برداشتن ؛ بار ...
هوالعلیم زَبانزَد: مطلبی که مورد تائید همگان است ؛ موضوعی که اکثریت مردم به درستی آن اعتقاد دارند ؛ سخنی که بر سر زبان ها است. ( زبانزد خاص وعام ) ...
هوالعلیم کاو : مخففِ که او کاو : تفحص ؛ تجسّس ؛ جستجو ؛ کاوُش؛. . . . کاو : گود ؛ فرورفته ؛ تو خالی ؛مقعّر ؛ متضاد گوژ ؛ برآمده؛محدّب؛. . . . ...
هوالعلیم گوژ : برآمده ؛ محدّب ؛ کوز ؛ قوز . متضادِ کاو ؛ فرورفته ؛ مقعّر ؛. . . .
هوالعلیم تَلاقی : ملاقات کردن؛ دیدار ؛ بهم رسیدن ؛روبرو شدن. .
هوالعلیم خِشتَک : محل تلاقی دو پاچه شلوار ؛ تکه پارچه ای که دو پاچه شلوار را بایکدیگر متصل میکند. . . .
هوالعلیم مارچین : محله ای قدیمی در شمال غربی اصفهان ، مابین خیابانهای امام خمینی، بهارستان غربی ، نوبهار و رزمندگان شهرک خانه اصفهان واقع شده ، وبا ...
هوالعلیم هین : آگاه باش ؛ شتاب کن ؛ عجله کن ؛ اینکه ؛ اینک. . . .
هوالعلیم قَلَندَر : درویش ؛ تارِکُ الدُنیا ( ترک دنیا کرده ) ؛ کسیکه در قید وبند مال دنیا نیست. . .
هوالعلیم - لعل : سنگی گرانبها به رنگ قرمز - لَعَل : امید است ؛ باشد که ؛ شاید که ؛ چه بسا ( مترادف عَسَی ) - در آیات قرآن هرگاه آمده نشانه ای ا ...
هوالعلیم معنی إِلًّا: خویشاوندی إِلَّا: مگر ؛ اگرنه ( در اصل ِِان لَا بوده ) أَلَا: آگاه باشید أَلَّا: که نه - که نیست ( در اصل اَن لَا بوده ) ...
هوالعلیم الیا : نام آقاجانمان امیرالمؤمنین، امام علی ( ع ) در تورات است. ایلیا : نام آقاجانمان امیرالمؤمنین ، امام علی ( ع ) در انجیل است. الیا ...
هوالعلیم ایلیا : نام آقاجانمان امیرالمؤمنین ، حضرت علی ( ع ) در انجیل مسیحیان است. الیا : نام آقاجانمان امیرالمؤمنین ، امام علی ( ع ) در تورات یه ...
هوالعلیم عاشت ایدک : ( اصطلاحی عربی ) یعنی دستت درد نکنه
هوالعلیم درگذشت : از در گذشت ، از درب آسمان گذشت ، گذر کردن از در گاه زندگی دنیوی به حیات اُخروی. ؛ وفات یافتن ؛ ارتحال ؛
هوالعلیم تحیاتی : ( اصطلاحی عراقی ) : ارادتمندم ؛ خیلی مخلصم. . . .
هوالعلیم مَرگاب : مرگ_ آب ؛ آبِ مَرگ ؛ آبِ مَرگ آور ؛آبِ رودخانه یا دریائی که موجب غرق و در نتیجه مرگ شود. . . .
هوالعلیم Get together : جلسه ؛ نِشَست ؛هم اندیشی. . .
هوالعلیم حَلَّت بِفِنائِک : فرود آمدند در پیشگاهت ؛ حَلَّت : فرود آمدند بِفِنائِک : به درگاهت ؛ درآستانت ؛ در پیشگاهت. ( زیارت عاشورا معروفه ...
هوالعلیم احضار : طلبِ حضور : بحضور طلبیدن؛ درخواست حاضر شدن؛دعوتِ اجباری
هوالعلیم فَنا : نابودشدن ؛نیست شدن ؛هلاک شدن ؛ محو شدن ( فَناء فی الله ) . . فِنا : درگاه ؛ پیشگاه ؛ آستان؛. ( حَلَّت بِفِنائِک : فرود آمدند در ...
هوالعلیم به یکباره : یک مرتبه ؛ یک دفعه ؛
هوالعلیم اِسراف: زیاده روی؛ انجام دادن عملی به روش غیر طبیعی و عرفی و معقول.
هوالعلیم اللهُمَّ سَلِّم وَ تَمِّم: خدایا در این نعمت مارا عافیت ده و آنرا برای ما کامل کن. امام رضا ( ع ) فرمودند هرگاه نعمتی به شما رو کرد بگوئ ...
هوالعلیم حقیق : شایسته ؛ سزاوار. . .
هوالعلیم مِهرسا: مثلِ خورشید درخشنده و بخشنده
هوالعلیم فقید: نیست شده، آنکه دیگر وجود ندارد. . . . .
هوالعلیم کلمه :در فرهنگ قرآن، به قوانین و سنّت ها و هر چیزى که خداوند آن را سبب تحقّق اراده ى خود قرار دهد، �کلمة� اطلاق شده است.
هوالعلیم حنیف: مایل به حق. جنیف: مایل به باطل . حنیف متضاد جنیف است. حنیف به معنی موحد و یکتاپرستی است . راغب گوید حنف میل از ضلال به است ...
هوالعلیم فَلَعَلَّک: پس امیداست که تو ؛ پس انتظار است ازتو ؛ پس گویا تو ؛ پس مبادا تو ؛ پس ممکن استکه تو. . . .
هوالعلیم قسط به کسر اول، عدالت و به فتح آن ، به معنی ظلم است. قِسط: عدالت قَسط: ظلم
هوالعلیم ما کانَ : ( در زبان عربی ) نباشد، نیست، ( واصطلاحاً ) به معنی شایسته نیست ، سزاوار نیست ، نَسِزَد. . . . .
هوالعلیم اضغاث احلام : خوابهای دَر هَم و آشفته؛ رؤیای غیر صادقانه؛ کابوس
هوالعلیم ادّکَر: آن در اصل �اذتکر� بود . تاء افتعال به دال عوض شده و ذال در آن ادغام گردیده است �ادکر�: یاد آورد. سوره یوسف آیه۴۵
هوالعلیم _ مَشّایه: مسیر پیاده روی زائرین اربعین حسینی؛ پیاده روی
هوالعلیم مالَنا: چه شده است مارا ؛ مارا چه شده
هوالعلیم خاب: ناکام ؛ نومید ؛ به آرزونرسیده
هوالعلیم نَسلُکُهُ : آنرا داخل میکنیم
هوالعلیم فَبِمَ : پس به چه ؛ پس چگونه ؛پس به چه چیزی. . .
هوالعلیم غابِر : برجامانده ؛ باقی مانده غبار : باقی مانده خاک رونده را عابر ، و برجا مانده را غابر گویند
هوالعلیم عابِر : رونده غابر : باز مانده