پیشنهاد‌های امیرحسین سیاوشی خیابانی (٣٢,٤٦٦)

بازدید
٦,٣٤٣
تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

امرای کلام ؛ ادیبان و شاعران. ( فرهنگ فارسی معین ) . کنایه از شعرا. ( انجمن آرا ) .

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

امرای کلام ؛ ادیبان و شاعران. ( فرهنگ فارسی معین ) . کنایه از شعرا. ( انجمن آرا ) .

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

امرای کلام ؛ ادیبان و شاعران. ( فرهنگ فارسی معین ) . کنایه از شعرا. ( انجمن آرا ) .

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

امرای کلام ؛ ادیبان و شاعران. ( فرهنگ فارسی معین ) . کنایه از شعرا. ( انجمن آرا ) .

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

سعی داشتن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

سعی داشتن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

منطقه/سرزمینی را ضمیمه خاک خود کردن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

مورد تهدید قرار دادن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

بی چون. ( ص مرکب ) بی نظیر و بی مانند. ( آنندراج ) . بی مثال و بی نظیر و بی شبیه. ( ناظم الاطباء ) . بی مانند و بی نظیر. ( فرهنگ فارسی معین ) . ، بیچ ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

بی چون. ( ص مرکب ) بی نظیر و بی مانند. ( آنندراج ) . بی مثال و بی نظیر و بی شبیه. ( ناظم الاطباء ) . بی مانند و بی نظیر. ( فرهنگ فارسی معین ) . ، بیچ ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

بی چون. ( ص مرکب ) بی نظیر و بی مانند. ( آنندراج ) . بی مثال و بی نظیر و بی شبیه. ( ناظم الاطباء ) . بی مانند و بی نظیر. ( فرهنگ فارسی معین ) . ، بیچ ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

بی چون. ( ص مرکب ) بی نظیر و بی مانند. ( آنندراج ) . بی مثال و بی نظیر و بی شبیه. ( ناظم الاطباء ) . بی مانند و بی نظیر. ( فرهنگ فارسی معین ) . ، بیچ ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

بی چون. ( ص مرکب ) بی نظیر و بی مانند. ( آنندراج ) . بی مثال و بی نظیر و بی شبیه. ( ناظم الاطباء ) . بی مانند و بی نظیر. ( فرهنگ فارسی معین ) . ، بیچ ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

بی چون. ( ص مرکب ) بی نظیر و بی مانند. ( آنندراج ) . بی مثال و بی نظیر و بی شبیه. ( ناظم الاطباء ) . بی مانند و بی نظیر. ( فرهنگ فارسی معین ) . ، بیچ ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد

او حمایت هند را به خود جلب کرد

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

مناسبت داشتن ؛ ارتباط داشتن. متناسب بودن چنانکه لذتی که گرسنه یابد از بوی طعام با لذت خوردن مناسبت ندارد لذت معرفت با دیدار همچنین بود. ( کیمیای سعاد ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

مناسبت داشتن ؛ ارتباط داشتن. متناسب بودن چنانکه لذتی که گرسنه یابد از بوی طعام با لذت خوردن مناسبت ندارد لذت معرفت با دیدار همچنین بود. ( کیمیای سعاد ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

مناسبت داشتن ؛ ارتباط داشتن. متناسب بودن چنانکه لذتی که گرسنه یابد از بوی طعام با لذت خوردن مناسبت ندارد لذت معرفت با دیدار همچنین بود. ( کیمیای سعاد ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

مناسبت داشتن ؛ ارتباط داشتن. متناسب بودن چنانکه لذتی که گرسنه یابد از بوی طعام با لذت خوردن مناسبت ندارد لذت معرفت با دیدار همچنین بود. ( کیمیای سعاد ...

پیشنهاد
١

مناسبت داشتن ؛ ارتباط داشتن. متناسب بودن چنانکه لذتی که گرسنه یابد از بوی طعام با لذت خوردن مناسبت ندارد لذت معرفت با دیدار همچنین بود. ( کیمیای سعاد ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

مستملکات

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٨

در اصل

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

فراگیر

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

به اشغال درآوردن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

خوش نمود. [ خوَش ْ / خُش ْ ن ُ/ ن ِ / ن َ ] ( ص مرکب ) خوش جلوه . خوش ظاهر. خوب منظر.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

خوش نمود. [ خوَش ْ / خُش ْ ن ُ/ ن ِ / ن َ ] ( ص مرکب ) خوش جلوه . خوش ظاهر. خوب منظر.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

خوش نمود. [ خوَش ْ / خُش ْ ن ُ/ ن ِ / ن َ ] ( ص مرکب ) خوش جلوه . خوش ظاهر. خوب منظر.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

قلب واقعیت ، تلاش برای خوب و زیبا جلوه دادن زشتی های موجود در اعمال خود و یا دیگران

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

قلب واقعیت ، تلاش برای خوب و زیبا جلوه دادن زشتی های موجود در اعمال خود و یا دیگران

پیشنهاد
١

قلب واقعیت ، تلاش برای خوب و زیبا جلوه دادن زشتی های موجود در اعمال خود و یا دیگران

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

جلوه دادن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد

تقصیرکار

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

ملزم شدن/گشتن/گردیدن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

ملزم شدن/گشتن/گردیدن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

شرکت داشتن در

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

شرکت/حضور داشتن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

شرکت داشتن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

زورمندانه

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

وصول دستور

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

شرط اساسی

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

الحاق افتادن به. . . ؛ پیوستن. منضم شدن. ملحق شدن : و آنچه از جهة پارسیان بدان الحاق افتاده است شش باب است. ( کلیله و دمنه ) .

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

استفسار کردن ؛ پرسیدن. مسئلت کردن. استخبار.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

رهسپار دیار عدم یا نیستی یا آن جهان شدن ؛ مردن. ( یادداشت مؤلف ) .

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

رهسپار دیار عدم یا نیستی یا آن جهان شدن ؛ مردن. ( یادداشت مؤلف ) .

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

رهسپار دیار عدم یا نیستی یا آن جهان شدن ؛ مردن. ( یادداشت مؤلف ) .

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

رهسپار دیار عدم یا نیستی یا آن جهان شدن ؛ مردن. ( یادداشت مؤلف ) .

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

جامه ٔ سرخ پوشیدن . [ م َ / م ِ ی ِ س ُ دَ ] ( مص مرکب ) در غضب آمدن . در عهد قدیم ملوک هنگام قهر و غضب جامه ٔ سرخ می پوشیدند. ( بهار عجم ) : پرید رن ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

( آب شنگرفی ) ( بِ شَ گَ ) ( اِمر. ) کنایه از: شراب سرخ ، اشک خونین .

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

( آب شنگرفی ) ( بِ شَ گَ ) ( اِمر. ) کنایه از: شراب سرخ ، اشک خونین .

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

( آب شنگرفی ) ( بِ شَ گَ ) ( اِمر. ) کنایه از: شراب سرخ ، اشک خونین .