پیشنهادهای امیرحسین سیاوشی خیابانی (٣٢,٤٦٦)
گره بر گره. [ گ ِ رِه ْ ب َ گ ِ رِه ْ ] ( ص مرکب ) کنایه از سخت مشکل و پیچ در پیچ. ( برهان ) ( آنندراج ) : کلاهی دگر بود مشکین زره چو زنجیر گشته گره ...
گره به پیشانی آوردن
چاک کردن. [ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) چاک زدن. پاره کردن. دریدن. شکافتن. خراشیدن : بکردند چاک آن کیی جوشنش بشمشیر شد پاره پاره تنش. فردوسی. به آب اندرون ...
چاک کردن. [ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) چاک زدن. پاره کردن. دریدن. شکافتن. خراشیدن : بکردند چاک آن کیی جوشنش بشمشیر شد پاره پاره تنش. فردوسی. به آب اندرون ...
قبازره زدن . [ ق َ زِرِه ْ زَ دَ ] ( مص مرکب ) سینه چاک کردن : گردون قبازره زده بر انتقام مرگ مرگش ز راه درز قبای اندر آمده . خاقانی .
استوارساخت . [ اُ ت ُ ] ( ن مف مرکب / ص مرکب ) محکم : زره یا جامه ٔ استوارساخت .
استوارساخت . [ اُ ت ُ ] ( ن مف مرکب / ص مرکب ) محکم : زره یا جامه ٔ استوارساخت .
stage=to organize a public event
stage=to organize a public event
stage=to organize a public event
اژدهادل . [ اَ دَ دِ ] ( ص مرکب ) که دل چون اژدها دارد. قوی دل . پرجرأت : بینی از اژدهادلان صف زدگان چو مورچه خانه ٔ مورچه شده چرخ ورای معرکه . خاقا ...
توشه برداشتن . [ ش َ / ش ِ ب َ ت َ ] ( مص مرکب ) کنایه از مسافر شدن . ( برهان ) ( انجمن آرا ) ( آنندراج ) ( از فرهنگ رشیدی ) . مصمم گشتن برای مسافرت ...
Arabize
in earnest doggedly
in earnest doggedly
in earnest
in earnest
in earnest
in earnest
in earnest
in earnest
in retaliation against
launch a war against sth/someone
Kurdish - populated
usher something ↔ in
پدید نکردن بر کسی ؛ به روی او نیاوردن : سخنهای موبد فراوان شنید بدو بر نکرد ایچگونه پدید. فردوسی.
پدید کردن نشان ؛ وصف. توصیف.
usher something ↔ in
پدید کردن نشان ؛ وصف. توصیف.
usher something ↔ in
usher something ↔ in
usher something ↔ in
become independent
become independent
conferring responsibility onto
conferring responsibility onto
conferring responsibility onto
conferring responsibility onto
conferring responsibility onto
basic rights
stamp something ↔ out= to eliminate something
comprehensive attempt
in accordance with
لاجوردی طبق ؛ کنایه است از آسمان : چنان نادر افتاده در روضه ای که برلاجوردی طبق بیضه ای. سعدی.
in accordance with
in accordance with
From the start
From the start
From the start
new - found