خوش اخلاق

/xoSaxlAq/

مترادف خوش اخلاق: خلیق، خوش خلق، خوش داب، نرم خو، نیک خلق، نیکخو

متضاد خوش اخلاق: بداخلاق

برابر پارسی: نیک خوی

معنی انگلیسی:
good-humored, good-tempered, having good morals

لغت نامه دهخدا

خوش اخلاق. [ خوَش ْ / خُش ْ اَ ] ( ص مرکب ) خوش خو. خوش خلق. || مهذب. پاکیزه خو. ( یادداشت مؤلف ).

فرهنگ فارسی

( صفت ) نیکخوی خوشخوی .
خوش خو خوش خلق

فرهنگ عمید

دارای اخلاق نیک.

جدول کلمات

نیکخو

مترادف ها

good-tempered (صفت)
دیری، خوشخو، ملایم، خوش خلق، خوش اخلاق

پیشنهاد کاربران

شیرین منش. [ م َ ن ِ ] ( ص مرکب ) خوشخوی و خوشروی. خوش طینت. نیکوسرشت و خوش اخلاق :
ترشروی بهتر کند سرزنش
که یاران خوش طبع شیرین منش.
سعدی ( بوستان ) .
معنی ضرب المثل - > یک لب و هزار خنده
آدم خوش اخلاق و خوش رو.
good - tempered
خوب خصال . [ خو خ ِ] ( ص مرکب ) خوش طینت . خوش خصال . خوش اخلاق :
مر ترا بس نبود آنچه صفات تو کنم
واصف تست مدیح ملک خوب خصال .
فرخی .
مطربان طرب انگیز نوازند نوا
ما نوازنده ٔ مدح ملک خوب خصال .
...
[مشاهده متن کامل]

فرخی .
چون بدین طالع مبارک فال
رفت بر تخت شاه خوب خصال .
نظامی .
بغایت پسندیده سیرت و خوب خصال و رعیت نواز بود. ( ترجمه ٔ محاسن اصفهان ) .

گشاده رو . . . . . . خنده رو . . . . . .
آدم معمولی و باهوش عملکرد فرد خوش اخلاق خدا دوست
Good tempered
شادخو. نیکخو. نرم خو. خوش خلق. ساویز
با هر کس دوست میشم میگن حرف بلد نیستی اخلاق نداری من به همه خوبی میکنم نمی دونم چی میگم ک آخرش در میاد میگن برو اخلاق نداره؟؟!
Approachable
Well disposed
خلیق، خوش خلق، خوش داب، نرم خو، نیک خلق، نیکخو
دارای اخلاق نیک
kind:مهربان با محبت
kind. heart. ed:خوش قلب
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٤)

بپرس