های و هوی

/hAyohuy/

معنی انگلیسی:
clamor, fanfare, flurry, fuss, uproar, halloo, tumult

لغت نامه دهخدا

های و هوی. [ ی ُ ] ( ترکیب عطفی ، اِ صوت مرکب )های هوی. هایاهوی. شور و غوغای اهل طرب :
خوشا هایی ز حق وز بنده هویی
میان بنده و حق های و هویی.
عطار.
|| غوغا. فریاد. ندبه و زاری. ( برهان ) :
سپه داغ دل شاه با های و هوی
سوی باغ ایرج نهادند روی.
فردوسی.
بکندند موی و شخودند روی
از ایران برآمد یکی های و هوی.
فردوسی.
بزد کوس و سوی ره آورد روی
جهان شد پر از لشکر و های و هوی.
فردوسی.
چو دارا چنان دید برگاشت روی
گریزان همی رفت با های و هوی.
فردوسی.

فرهنگ فارسی

(اسم ) ۱- شوروغوغا هیاهو. ۲- فریادمستان ازشدت نشاط وسرمستی : (( آنگه سحرگاهان در آن وقت صبوح عاشقان وهای وهوی عربد. بیدلان چشم بازکرد ( ابراهیم خلیل ) ... ) ) ۳- ناله وافغان درمصیبت وماتم : (( بکندندموی وشخودند روی ازایران بر آمد یکی های وهوی . ) ) (شا. لغ. )

فرهنگ معین

(یُ ) (اِ. ) ۱ - شور و غوغا، هیاهو. ۲ - ناله و افغان در مصیبت و ماتم .

گویش مازنی

/haay o hooy/ شلوغی و سر و صدای زیاد

مترادف ها

bustle (اسم)
جنبش، تقلا، کوشش، شلوغی، تکاپو، تلاش، های و هوی

پیشنهاد کاربران

تلاتوف . [ ت َ ] ( اِ ) شور و غوغا. ( برهان ) ( فرهنگ جهانگیری ) ( فرهنگ رشیدی ) . شور و غوغا و بر هم خوردگی و آشفتگی . ( انجمن آرا ) ( آنندراج ) :
به چرخ اختر از بیم دیوانه دیو
زمین با تلاتوف و که با غریو.
...
[مشاهده متن کامل]

اسدی ( از انجمن آرا ) .
رجوع به تلاتوف شود. || ( ص ) آن بود که خویشتن را پلید دارد و جامه ها از پلیدی بپرهیز ندارد و مردم را دل از وی و پلیدی وی نفرت گیرد. ( لغت فرس اسدی چ اقبال ص 247 ) . و کسی را نیز گفته اند که خود را چرکین و پلید نگهدارد و از کثافت و نجاست پرهیز نکند و مردم از او نفرت کنند. ( برهان ) ( از فرهنگ جهانگیری ) ( از فرهنگ رشیدی ) ( از اوبهی ) ( از انجمن آرا ) ( از آنندراج ) :
زنی پلشت و تلاتوف و اهرمن کردار
نگر نگردی از گرد او که گرم آیی .
شهید ( از لغت فرس اسدی چ اقبال ص 247 ) .
نباشد فیلسوف آن کس که باشد
بهر زشتی و ناپاکی تلاتوف .
فخری اصفهانی ( از انجمن آرا ) .
یعنی آلوده و آمیخته . ( انجمن آرا ) ( آنندراج ) . رجوع به تلاتف شود.

بپرس