پیشنهاد‌های امیرحسین سیاوشی خیابانی (٣٣,٥٣٢)

بازدید
١٢,٣٢٨
تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٨

معنی اصطلاحات عامیانه و امروزی - > حسین صاف کار صدام حسین که شهرها را با خاک یکسان می کرد.

پیشنهاد
٤

معنی اصطلاحات عامیانه و امروزی - > حال پخش کردن به همه لطف کردن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

حاشا و کلا. [ وَک َل ْ لا ] ( ع صوت مرکب ) ابداً. بهیچوجه : کلاه رفعت و تاج سلیمان بهر کل کی رسد حاشا و کلا. مولوی. || منزهم از این کار یا فکر.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٥

حاشا و کلا. [ وَک َل ْ لا ] ( ع صوت مرکب ) ابداً. بهیچوجه : کلاه رفعت و تاج سلیمان بهر کل کی رسد حاشا و کلا. مولوی. || منزهم از این کار یا فکر.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٧

حاشا و کلا. [ وَک َل ْ لا ] ( ع صوت مرکب ) ابداً. بهیچوجه : کلاه رفعت و تاج سلیمان بهر کل کی رسد حاشا و کلا. مولوی. || منزهم از این کار یا فکر.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

حاشا و کلا. [ وَک َل ْ لا ] ( ع صوت مرکب ) ابداً. بهیچوجه : کلاه رفعت و تاج سلیمان بهر کل کی رسد حاشا و کلا. مولوی. || منزهم از این کار یا فکر.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

معنی اصطلاح - > حال کسی سرِ جا [ یش ] نبودن از نظر جسمی یا روحی ناراحت بودن مثال: دیروز حالش سر جایش نبود، من هم آن موضوع را اصلا مطرح نکردم.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

معنی اصطلاح - > حالت چیزی به کسی دست دادن احساس مبتلا شدن به چیزی مثال: از صبح چیزی نخورده بودم و حالت ضعف به من دست داد.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

معنی ضرب المثل - > حرف گل انداختن گرم شدن صحبت.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

معنی اصطلاح - > حنا ی کسی [ پیش دیگری ] رنگ / رنگی داشتن [ نزد دیگری ] ارزش و اعتباری داشتن

پیشنهاد
١

معنی اصطلاح - > شکم گشنه / خالی و گوز فندقی کنایه از تهی دستی / نیازمندی و درعین حال بلندپروازی و خودنمایی مثال: از دست طلبکارها نمی دونه کجا فرار ک ...

پیشنهاد
٠

معنی اصطلاح - > شکم گشنه / خالی و گوز فندقی کنایه از تهی دستی / نیازمندی و درعین حال بلندپروازی و خودنمایی مثال: از دست طلبکارها نمی دونه کجا فرار ک ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

شیر تو شیر

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٥

شیر تو شیر

پیشنهاد
٢

معنی اصطلاح - > شخصی را به یک پَی سَه کردن ( دری افغانستان ) آبروی کسی را بردن مثال: با حرف هایش مقابل دیگران، مرا به یک پی سه کرد. هیچ توقع ای کار ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

معنی اصطلاحات عامیانه و امروزی - > شاسی بلند قدبلند

پیشنهاد
٢

معنی اصطلاح - > شخصی را به یک پَی سَه کردن ( دری افغانستان ) آبروی کسی را بردن مثال: با حرف هایش مقابل دیگران، مرا به یک پی سه کرد. هیچ توقع ای کار ...

پیشنهاد
٢

معنی اصطلاح - > شخصی را به یک پَی سَه کردن ( دری افغانستان ) آبروی کسی را بردن مثال: با حرف هایش مقابل دیگران، مرا به یک پی سه کرد. هیچ توقع ای کار ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

معنی اصطلاحات عامیانه و امروزی - > شاسی اشاره به قد

پیشنهاد
٠

معنی ضرب المثل - > شال و کلاه کردن آماده رفتن شدن.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

معنی ضرب المثل - > شال و کلاه کردن آماده رفتن شدن.

پیشنهاد
١

معنی ضرب المثل - > شال و کلاه کردن آماده رفتن شدن.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

( شأن کسی اجل شدن ) معنی اصطلاح - > شأن کسی اَجَل شدن مقام کسی بالا رفتن ( معمولا به طنز ) مثال: حالا دیگر این قدر شأن آقا اجل شده که برای دیدنش بای ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

( شأن کسی اجل شدن ) معنی اصطلاح - > شأن کسی اَجَل شدن مقام کسی بالا رفتن ( معمولا به طنز ) مثال: حالا دیگر این قدر شأن آقا اجل شده که برای دیدنش بای ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

( شأن کسی اجل شدن ) معنی اصطلاح - > شأن کسی اَجَل شدن مقام کسی بالا رفتن ( معمولا به طنز ) مثال: حالا دیگر این قدر شأن آقا اجل شده که برای دیدنش بای ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

( شأن کسی اجل شدن ) معنی اصطلاح - > شأن کسی اَجَل شدن مقام کسی بالا رفتن ( معمولا به طنز ) مثال: حالا دیگر این قدر شأن آقا اجل شده که برای دیدنش بای ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد

معنی اصطلاح - > شپش توی جیب کسی سه قاپ / چارقاپ می اندازد / می زند / می ریزد کنایه از اینکه آن کس فقیر / بی چیز / آس وپاس است مثال: آقا حالا به آلاف ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

معنی اصطلاح - > شپش توی جیب کسی سه قاپ / چارقاپ می اندازد / می زند / می ریزد کنایه از اینکه آن کس فقیر / بی چیز / آس وپاس است مثال: آقا حالا به آلاف ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

معنی ضرب المثل - > شلم شوربا درهم برهم و آشفته، چیز یا جای بی سرو سامان.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

معنی ضرب المثل - > شلم شوربا درهم برهم و آشفته، چیز یا جای بی سرو سامان.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

معنی اصطلاح - > شست کسی خبردار شدن به چیزی پی بردن؛ ناگهان از چیزی خبردار شدن مثال: همین که اون دوتا رو توی بازار با هم دیدم، شستم خبردار شد که کاسه ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

معنی ضرب المثل - > شمشیر را غلاف کردن ترک مجادله و مخاصمه، آشتی کردن.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

معنی ضرب المثل - > شلم شوربا درهم برهم و آشفته، چیز یا جای بی سرو سامان.

پیشنهاد
٠

معنی اصطلاح - > قید چیزی / کسی را زدن از چیزی / کسی چشم پوشیدن؛ از داشتن چیزی / رفت وآمد با کسی چشم پوشیدن؛ چیزی / کسی را فراموش کردن مثال: وقتی آن ب ...

پیشنهاد
٢

معنی اصطلاح - > قید چیزی / کسی را زدن از چیزی / کسی چشم پوشیدن؛ از داشتن چیزی / رفت وآمد با کسی چشم پوشیدن؛ چیزی / کسی را فراموش کردن مثال: وقتی آن ب ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

معنی اصطلاح - > قید چیزی / کسی را زدن از چیزی / کسی چشم پوشیدن؛ از داشتن چیزی / رفت وآمد با کسی چشم پوشیدن؛ چیزی / کسی را فراموش کردن مثال: وقتی آن ب ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

معنی اصطلاح - > قید چیزی / کسی را زدن از چیزی / کسی چشم پوشیدن؛ از داشتن چیزی / رفت وآمد با کسی چشم پوشیدن؛ چیزی / کسی را فراموش کردن مثال: وقتی آن ب ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد

معنی اصطلاحات عامیانه و امروزی - > قُزمیت عقب افتاده

پیشنهاد
٠

معنی اصطلاح - > قباله و بنچاق کسی دست دیگری بودن همه ی اسرار کسی را دانستن مثال: قباله و بنچاق همه شان توی دست منه. من عضو فراموش خانه هستم یا آنها ک ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

معنی اصطلاح - > قباله و بنچاق کسی دست دیگری بودن همه ی اسرار کسی را دانستن مثال: قباله و بنچاق همه شان توی دست منه. من عضو فراموش خانه هستم یا آنها ک ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

معنی اصطلاحات عامیانه و امروزی - > قُزل قورت گرسنگی شدید

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

معنی اصطلاحات عامیانه و امروزی - > قُزل قورت گرسنگی شدید

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

قمر در عقرب

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

قمر در عقرب

پیشنهاد
٠

to go in search of sth/someone

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

to go in search of sth/someone

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

to go in search of sth/someone

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

معنی اصطلاحات عامیانه و امروزی - > قمقمه اهل قم

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

معنی اصطلاحات عامیانه و امروزی - > قمقمه اهل قم

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

( قند توی دل کسی آب شدن ) معنی اصطلاح - > قند توی دل کسی آب شدن بسیار شاد شدن مثال: آقاداداش از دریافت نامه ی موافقت بانک با اعتبار، داشت قند توی دلش ...