پیشنهادهای امیرحسین سیاوشی خیابانی (٣٢,٤٦٦)
Used to humorously indicate that one has noticed that the other person's penis is erect beneath his clothes. Things with phallic shapes, such as "ban ...
خیارگان. [ رَ / رِ ] ( اِ ) برگزیدگان. منتخبان : خیارگان صف پیل آن سپه بگرفت نفایگان را پی کرد و خسته کرد و نزار. فرخی.
خیارگان. [ رَ / رِ ] ( اِ ) برگزیدگان. منتخبان : خیارگان صف پیل آن سپه بگرفت نفایگان را پی کرد و خسته کرد و نزار. فرخی.
خیارگان. [ رَ / رِ ] ( اِ ) برگزیدگان. منتخبان : خیارگان صف پیل آن سپه بگرفت نفایگان را پی کرد و خسته کرد و نزار. فرخی.
banana oil
Charm one to your company
Charm one to your company
Charm one to your company
Charm one to your company
Charm one to your company
Charm one to your company
Charm one to your company
Charm one to your company
Charm one to your company
Charm one to your company
for security reasons
in a very short time
How's the wife?
How's the wife?
If a husband treats his wife well, she will treat him well in return
سلیطة اللسان
سلیطة اللسان
مال زاده . [ دَ / دِ ] ( ن مف مرکب ) قحبه زاده و حرام زاده . ( آنندراج ) . زاده ٔ زنا و حرام زاده . ( ناظم الاطباء ) . || زن جلب . ( آنندراج ) . قرمس ...
مال زاده . [ دَ / دِ ] ( ن مف مرکب ) قحبه زاده و حرام زاده . ( آنندراج ) . زاده ٔ زنا و حرام زاده . ( ناظم الاطباء ) . || زن جلب . ( آنندراج ) . قرمس ...
مال زاده . [ دَ / دِ ] ( ن مف مرکب ) قحبه زاده و حرام زاده . ( آنندراج ) . زاده ٔ زنا و حرام زاده . ( ناظم الاطباء ) . || زن جلب . ( آنندراج ) . قرمس ...
مال زاده . [ دَ / دِ ] ( ن مف مرکب ) قحبه زاده و حرام زاده . ( آنندراج ) . زاده ٔ زنا و حرام زاده . ( ناظم الاطباء ) . || زن جلب . ( آنندراج ) . قرمس ...
خیابان گز کردن ؛ خیابان اندازه گرفتن . کنایه از بیکار و خیابان گرد بودن است . بیکاره راه رفتن در خیابانها.
خیابان گز کردن ؛ خیابان اندازه گرفتن . کنایه از بیکار و خیابان گرد بودن است . بیکاره راه رفتن در خیابانها.
خیابان گز کردن ؛ خیابان اندازه گرفتن . کنایه از بیکار و خیابان گرد بودن است . بیکاره راه رفتن در خیابانها.
خیابان گز کردن ؛ خیابان اندازه گرفتن . کنایه از بیکار و خیابان گرد بودن است . بیکاره راه رفتن در خیابانها.
خیابان گز کردن ؛ خیابان اندازه گرفتن . کنایه از بیکار و خیابان گرد بودن است . بیکاره راه رفتن در خیابانها.
خیابان گز کردن ؛ خیابان اندازه گرفتن . کنایه از بیکار و خیابان گرد بودن است . بیکاره راه رفتن در خیابانها.
run to one's aid
run to one's aid
run to one's aid
تبسم افشان . [ ت َ ب َس ْ س ُاَ ] ( نف مرکب ) تبسم پاش . شکفته . خندان : ز بس هوای چمن ذوق اتحاد انگیخت هزار غنچه به یک لب تبسم افشان شد. طالب آملی ( ...
تبسم افشان . [ ت َ ب َس ْ س ُاَ ] ( نف مرکب ) تبسم پاش . شکفته . خندان : ز بس هوای چمن ذوق اتحاد انگیخت هزار غنچه به یک لب تبسم افشان شد. طالب آملی ( ...
نیمه تبسم . [ م َ / م ِ ت َ ب َس ْ س ُ ] ( اِمرکب ) تبسم و لبخندی به غایت ظریف ، بی آنکه لبها از هم گشوده شود و بانگی برآید : من او را با خنده ای فرا ...
نیمه تبسم . [ م َ / م ِ ت َ ب َس ْ س ُ ] ( اِمرکب ) تبسم و لبخندی به غایت ظریف ، بی آنکه لبها از هم گشوده شود و بانگی برآید : من او را با خنده ای فرا ...
for so
for so
for so
for so
for so
for so
دم به دم لهجه و گویش تهرانی هرلحظه
دم به دم لهجه و گویش تهرانی هرلحظه
هفتاد و دو شاخ . [ هََ دُ دُ ] ( اِ مرکب ) عبارت از هفتادودو ملت یا هفتادودو درجه که در وجود آدمی باشد. ( غیاث ) . کنایه از هفتادودو قوم و هفتادودو ت ...
شاخ شکر ؛ ساقه نیشکر. شاخ نبات : بدین تلخی که کرد این صبر از اینسان چنین شیرین که کرد این شاخ شکر. ناصرخسرو.
شاخ شکر ؛ ساقه نیشکر. شاخ نبات : بدین تلخی که کرد این صبر از اینسان چنین شیرین که کرد این شاخ شکر. ناصرخسرو.