پیشنهادهای امیرحسین سیاوشی خیابانی (٣٢,٤٦٦)
silver fox
be hotter than a fresh fucked fox in a forest fire
be hotter than a fresh fucked fox in a forest fire
stone fox
stone fox
stone fox
stone fox
stone fox
معنی اصطلاح - > طاقچه بالا گذاشتن فخر فروختن؛ افاده / تکبر نشان دادن؛ خود را بالاتر از کسی دانستن؛ ناز کردن مثال: - حالا که خرش از پل گذشته، برای ما ...
معنی اصطلاح - > طاقچه بالا گذاشتن فخر فروختن؛ افاده / تکبر نشان دادن؛ خود را بالاتر از کسی دانستن؛ ناز کردن مثال: - حالا که خرش از پل گذشته، برای ما ...
معنی اصطلاح - > طاقچه بالا گذاشتن فخر فروختن؛ افاده / تکبر نشان دادن؛ خود را بالاتر از کسی دانستن؛ ناز کردن مثال: - حالا که خرش از پل گذشته، برای ما ...
معنی اصطلاح - > طاقچه بالا گذاشتن فخر فروختن؛ افاده / تکبر نشان دادن؛ خود را بالاتر از کسی دانستن؛ ناز کردن مثال: - حالا که خرش از پل گذشته، برای ما ...
معنی اصطلاح - > طاقچه بالا گذاشتن فخر فروختن؛ افاده / تکبر نشان دادن؛ خود را بالاتر از کسی دانستن؛ ناز کردن مثال: - حالا که خرش از پل گذشته، برای ما ...
معنی اصطلاح - > طاقچه بالا گذاشتن فخر فروختن؛ افاده / تکبر نشان دادن؛ خود را بالاتر از کسی دانستن؛ ناز کردن مثال: - حالا که خرش از پل گذشته، برای ما ...
معنی ضرب المثل - > طناب مفت گیر بیاره خودشه دار میزنه مفت خور و سوءاستفاده کننده، کسی که از هیچ چیز مفت صرف نظر نکند.
معنی ضرب المثل - > طی نکرده گز کردن بدون مطالعه و نسنجیده دست به کاری زدن
معنی اصطلاح - > طبل / کوس چیزی را زدن / کوبیدن خبری را همه جا پخش کردن مثال: با انتشار ویدیوی نامتعارفی از پادشاه تایلند همراه با دختری در یک مرکز خر ...
معنی اصطلاح - > طاقت کسی را طاق کردن کسی را بی صبر / بی تحمل کردن؛ تحمل کسی را از او گرفتن مثال: زندگی سخت و بدرفتاری اطرافیان طاقتش را طاق کرده بود ...
معنی اصطلاح - > طبع کسی برنداشتن برای کسی ناخوشایند بودن مثال: - من البته احترام همه را نگه می دارم، اما راستش را بخواهی، طبعم برنمی دارد با این جور ...
معنی اصطلاح - > طاس کسی خوب نشستن شانس آوردن؛ خوش اقبال بودن مثال: این بار طاسش خوب نشست و شوهر خوبی گیرش آمد.
معنی اصطلاح - > طاس کسی خوب نشستن شانس آوردن؛ خوش اقبال بودن مثال: این بار طاسش خوب نشست و شوهر خوبی گیرش آمد.
طاقت کسی طاق شدن صبر / تحمل / حوصله ی کسی به پایان رسیدن؛ بی تاب شدن مثال: دیگه داشت طاقتم طاق می شد و می ترسیدم که بلایی به سرش بیارم.
معنی اصطلاح - > طاس کسی خوب نشستن شانس آوردن؛ خوش اقبال بودن مثال: این بار طاسش خوب نشست و شوهر خوبی گیرش آمد.
طاقت کسی طاق شدن صبر / تحمل / حوصله ی کسی به پایان رسیدن؛ بی تاب شدن مثال: دیگه داشت طاقتم طاق می شد و می ترسیدم که بلایی به سرش بیارم.
طاقت کسی طاق شدن صبر / تحمل / حوصله ی کسی به پایان رسیدن؛ بی تاب شدن مثال: دیگه داشت طاقتم طاق می شد و می ترسیدم که بلایی به سرش بیارم.
have an entire confidence in
have an entire confidence in
have an entire confidence in
in bondage
in bondage
in bondage
bald - headed mouse
bald - headed mouse
The use of one's penis to slap another's face
dick milk
dick milk
dick milk
duck soup
drink like a fish
drink like a fish
drink like a fish
drink like a fish
drink like a fish
A young woman who is single and disinterested in being in a romantic or sexual relationship. The phrase is a calque ( loan translation ) from the Jap ...
choke the chicken
half - shaved
half - shaved
fuck like a mink To have sex passionately or enthusiastically
sex kitten
sex kitten