پیشنهادهای امیرحسین سیاوشی خیابانی (٣٣,٥٤٦)
at one's discretion
حزم بِه از رزم
discretion is the better part of valour
strong language
strong language
strong language
strong language
strong language
strong language
strong language
strong language
Part - owner
Part - owner
part with something to give something to someone else, although you do not want to
part company ( with somebody )
دارنده. [ رَ دَ / دِ ] ( نف ) مالک. کسی که چیزی به او تعلق دارد : که او داد برنیک و بد دستگاه که دارنده آفتابست و ماه. فردوسی. دارای سپهر و اخترانش ...
دارنده. [ رَ دَ / دِ ] ( نف ) مالک. کسی که چیزی به او تعلق دارد : که او داد برنیک و بد دستگاه که دارنده آفتابست و ماه. فردوسی. دارای سپهر و اخترانش ...
دارنده. [ رَ دَ / دِ ] ( نف ) مالک. کسی که چیزی به او تعلق دارد : که او داد برنیک و بد دستگاه که دارنده آفتابست و ماه. فردوسی. دارای سپهر و اخترانش ...
جدا/جدایی ناپذیر
an integral part ( =a necessary part of the whole thing )
an integral part ( =a necessary part of the whole thing )
an integral part ( =a necessary part of the whole thing )
take something in good part
take something in good part
از چیزی مردن: چشم پوشی و نادیده انگاشتن . دکتر شفیعی کدکنی در مورد " از چیزی مردن" می نویسد : ( ( از چیزی مردن با مطلق مردن تفاوت دارد. " مردن از "ب ...
از چیزی زدن: [عامیانه، کنایه ] از مقدار چیزی کسر کردن .
از چیزی زدن: [عامیانه، کنایه ] از مقدار چیزی کسر کردن .
از چیزی مردن: چشم پوشی و نادیده انگاشتن . دکتر شفیعی کدکنی در مورد " از چیزی مردن" می نویسد : ( ( از چیزی مردن با مطلق مردن تفاوت دارد. " مردن از "ب ...
از چیزی مردن: چشم پوشی و نادیده انگاشتن . دکتر شفیعی کدکنی در مورد " از چیزی مردن" می نویسد : ( ( از چیزی مردن با مطلق مردن تفاوت دارد. " مردن از "ب ...
از چیزی مردن: چشم پوشی و نادیده انگاشتن . دکتر شفیعی کدکنی در مورد " از چیزی مردن" می نویسد : ( ( از چیزی مردن با مطلق مردن تفاوت دارد. " مردن از "ب ...
از چیزی مردن: چشم پوشی و نادیده انگاشتن . دکتر شفیعی کدکنی در مورد " از چیزی مردن" می نویسد : ( ( از چیزی مردن با مطلق مردن تفاوت دارد. " مردن از "ب ...
از چیزی مردن: چشم پوشی و نادیده انگاشتن . دکتر شفیعی کدکنی در مورد " از چیزی مردن" می نویسد : ( ( از چیزی مردن با مطلق مردن تفاوت دارد. " مردن از "ب ...
از چیزی مردن: چشم پوشی و نادیده انگاشتن . دکتر شفیعی کدکنی در مورد " از چیزی مردن" می نویسد : ( ( از چیزی مردن با مطلق مردن تفاوت دارد. " مردن از "ب ...
از چیزی مردن: چشم پوشی و نادیده انگاشتن . دکتر شفیعی کدکنی در مورد " از چیزی مردن" می نویسد : ( ( از چیزی مردن با مطلق مردن تفاوت دارد. " مردن از "ب ...
از چیزی مردن: چشم پوشی و نادیده انگاشتن . دکتر شفیعی کدکنی در مورد " از چیزی مردن" می نویسد : ( ( از چیزی مردن با مطلق مردن تفاوت دارد. " مردن از "ب ...
از چیزی مردن: چشم پوشی و نادیده انگاشتن . دکتر شفیعی کدکنی در مورد " از چیزی مردن" می نویسد : ( ( از چیزی مردن با مطلق مردن تفاوت دارد. " مردن از "ب ...
از چیزی مردن: چشم پوشی و نادیده انگاشتن . دکتر شفیعی کدکنی در مورد " از چیزی مردن" می نویسد : ( ( از چیزی مردن با مطلق مردن تفاوت دارد. " مردن از "ب ...
از چیزی گلی چیدن: [عامیانه، کنایه ] از چیزی بهره بردن .
از چیزی گلی چیدن: [عامیانه، کنایه ] از چیزی بهره بردن .
از چیزی گلی چیدن: [عامیانه، کنایه ] از چیزی بهره بردن .
از چیزی گلی چیدن: [عامیانه، کنایه ] از چیزی بهره بردن .
take something in good part
on somebody’s part/on the part of somebody
on somebody’s part/on the part of somebody
on somebody’s part/on the part of somebody
on somebody’s part/on the part of somebody
take somebody’s part British English formal to support someone in a quarrel or argument
take somebody’s part British English formal to support someone in a quarrel or argument
take somebody’s part British English formal to support someone in a quarrel or argument
in/round these parts in the particular area that you are in We don’t get many tourists in these parts