پیشنهادهای امیرحسین سیاوشی خیابانی (٣٢,٤٣٢)
از با. مع : دیدم وقتی در حدود هندوستان که از پشت پیل شکار میکردی و روی پیل را از آهن بپوشیده بودند. ( تاریخ بیهقی ) . نقاش چابک دست از قلم صورتها ان ...
از با. مع : دیدم وقتی در حدود هندوستان که از پشت پیل شکار میکردی و روی پیل را از آهن بپوشیده بودند. ( تاریخ بیهقی ) . نقاش چابک دست از قلم صورتها ان ...
بقدر بایسته ؛ بحد ضرورت.
بقدر بایسته ؛ بحد ضرورت.
بایسته هستی ؛ کنایه از واجب الوجود است. ( برهان قاطع ) . ممکن الوجود. شایسته هستی. ( فرهنگ ضیاء ) . واجب الوجود، چنانکه شایسته هستی ممکن الوجود راگوی ...
جمعش ( هیآت ) هیآت. [ هََ ی ْ ] ( ع اِ ) ج ِ هیأت. ( غیاث اللغات ) ( مفاتیح العلوم خوارزمی ) . رجوع به هیأت شود.
در میان نهادن: مطرح کردن ( ( از پوست به درآمد و مقصود حال او در میان نهاد و گفت: ) ) ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷. ص۱۱۹ ) .
آسمان ابرآلوده ابرآلوده به جُستجوی تو در معبرِ بادها می گریم در چارراهِ فصول، در چارچوبِ شکسته ی پنجره یی که آسمانِ ابرآلوده را قابی کهنه می گیرد. ...
آسمان ابرآلوده ابرآلوده به جُستجوی تو در معبرِ بادها می گریم در چارراهِ فصول، در چارچوبِ شکسته ی پنجره یی که آسمانِ ابرآلوده را قابی کهنه می گیرد. ...
ابرآلوده به جُستجوی تو در معبرِ بادها می گریم در چارراهِ فصول، در چارچوبِ شکسته ی پنجره یی که آسمانِ ابرآلوده را قابی کهنه می گیرد. شاملو
ابرآلوده به جُستجوی تو در معبرِ بادها می گریم در چارراهِ فصول، در چارچوبِ شکسته ی پنجره یی که آسمانِ ابرآلوده را قابی کهنه می گیرد. شاملو
تا چند ؟ به انتظارِ تصویرِ تو این دفترِ خالی تا چند تا چند ورق خواهد خورد؟ شاملو
تا چند ؟ به انتظارِ تصویرِ تو این دفترِ خالی تا چند تا چند ورق خواهد خورد؟ شاملو
ابی. [ اَ ] ( ص نسبی ) ( مرکب از اب ، پدر یای نسبت ) پدری. صُلبی. مقابل امی و بطنی. - اخت ابی ؛ خواهر پدری. خواهر صلبی.
bed - ridden
بازبان. ( اِ مرکب ) بازبار. بازبام. نگاهدارنده باز. رجوع به بازبار ( بازیار ) و شعوری ج 1 ورق 180 شود.
بازبان. ( اِ مرکب ) بازبار. بازبام. نگاهدارنده باز. رجوع به بازبار ( بازیار ) و شعوری ج 1 ورق 180 شود.
سر شدن مهم ؛ کنایه از سامان یافتن کار. ( آنندراج ) .
سر شدن مهم ؛ کنایه از سامان یافتن کار. ( آنندراج ) .
نگاه به نگاه شدن [کنایه در تداول عامه]چشم در چشم هم شدن ، در روبروی هم قرار گرفتن . مثل دهان به دهان شدن ( ( آرزو تند سر چرخاند و با زرجو نگاه به نگ ...
horn - handled
بخاری
کت. [ ک ِ ] ( موصول ضمیر ) ( مرکب از که ت ضمیر متصل ) مخفف که ترا. ( ناظم الاطباء ) . بمعنی که ترا. ( برهان ) . و این ترکیب اغلب در شعر آید هنگامی که ...
کت. [ ک ِ ] ( موصول ضمیر ) ( مرکب از که ت ضمیر متصل ) مخفف که ترا. ( ناظم الاطباء ) . بمعنی که ترا. ( برهان ) . و این ترکیب اغلب در شعر آید هنگامی که ...
The Sugar Boiled Beets Vendor
دواعی الدهر ؛ حوادث زمانه. گرفتاریهای روزگار. ( یادداشت مؤلف ) ( از ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ) .
دواعی الدهر ؛ حوادث زمانه. گرفتاریهای روزگار. ( یادداشت مؤلف ) ( از ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ) .
دواعی الدهر ؛ حوادث زمانه. گرفتاریهای روزگار. ( یادداشت مؤلف ) ( از ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ) .
دواعی الدهر ؛ حوادث زمانه. گرفتاریهای روزگار. ( یادداشت مؤلف ) ( از ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ) .
فراراندن. [ ف َ دَ ] ( مص جعلی ) ( از: فرار َاندن ) مصدر جعلی از فرار عربی. گریزاندن. ( یادداشت بخط مؤلف ) .
فراراندن. [ ف َ دَ ] ( مص جعلی ) ( از: فرار َاندن ) مصدر جعلی از فرار عربی. گریزاندن. ( یادداشت بخط مؤلف ) .
فراراندن. [ ف َ دَ ] ( مص جعلی ) ( از: فرار َاندن ) مصدر جعلی از فرار عربی. گریزاندن. ( یادداشت بخط مؤلف ) .
فرادادن. [ف َ دَ ] ( مص مرکب ) به سویی متوجه کردن. پیش بردن گوش یا عضو دیگر را، چنانکه گوییم : گوش فرادادم. || شرح دادن و بیان کردن : تفصیل حال وی فر ...
فراراندن. [ ف َ دَ ] ( مص جعلی ) ( از: فرار َاندن ) مصدر جعلی از فرار عربی. گریزاندن. ( یادداشت بخط مؤلف ) .
فرادادن. [ف َ دَ ] ( مص مرکب ) به سویی متوجه کردن. پیش بردن گوش یا عضو دیگر را، چنانکه گوییم : گوش فرادادم. || شرح دادن و بیان کردن : تفصیل حال وی فر ...
انحاء. [ اَ ] ( ع اِ ) ج ِ نحو. ( از منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ) ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ) . راهها و سویها. ( از منتهی الارب ) . سویها. گوشه ها ...
انحاء. [ اَ ] ( ع اِ ) ج ِ نحو. ( از منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ) ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ) . راهها و سویها. ( از منتهی الارب ) . سویها. گوشه ها ...
فراپایه ؛ بلندپایه. ( یادداشت بخط مؤلف ) : چو آفتاب فروزان به تخت ملک بمان چو آسمان فراپایه در زمانه بپای. فرخی. رجوع به فراز شود.
( فرا چنگ آوردن ) فرا چنگ آوردن. [ ف َ چ َ وَ دَ ] ( مص مرکب ) در چنگ آوردن. ( از آنندراج ) . به چنگ آوردن : گر باشد چون شراره در سنگ چون آهنش آورم ف ...
( فرا چنگ آوردن ) فرا چنگ آوردن. [ ف َ چ َ وَ دَ ] ( مص مرکب ) در چنگ آوردن. ( از آنندراج ) . به چنگ آوردن : گر باشد چون شراره در سنگ چون آهنش آورم ف ...
هی. [ هََ ] ( فعل ) به زبان دری و هندی به معنی هست. ( انجمن آرا ) ( برهان ) ( غیاث اللغات ) : هیم به پله نیکی ز یک سپندان کم به پله بدی اندر هزار سند ...
یک پرده گوشت آوردن ؛ کمی فربه شدن پس از لاغری و نزاری.
مثل پرده بر در ماندن ؛ راه نیافتن بدرون خانه
مثل پرده زنبوری ؛ سوراخ سوراخ.
در پرده شدن ؛ مردن. وفات کردن. درگذشتن. فرمان یافتن : چون خواجه محمد بابا، نوراﷲ مرقده ، در پرده شدند جد من علیه الرحمه مرا بسمرقند بردند. ( انیس الط ...
در پرده شدن ؛ مردن. وفات کردن. درگذشتن. فرمان یافتن : چون خواجه محمد بابا، نوراﷲ مرقده ، در پرده شدند جد من علیه الرحمه مرا بسمرقند بردند. ( انیس الط ...
در پرده شدن ؛ مردن. وفات کردن. درگذشتن. فرمان یافتن : چون خواجه محمد بابا، نوراﷲ مرقده ، در پرده شدند جد من علیه الرحمه مرا بسمرقند بردند. ( انیس الط ...
پرده خماهن ؛ کنایه از آسمان است. ( برهان ) . فلک. ( رشیدی ) .
پرده دخانی ؛ کنایه از شب تیره و تاریک است. ( برهان ) .
پرده دخانی ؛ کنایه از شب تیره و تاریک است. ( برهان ) .