پیشنهاد‌های وهسودان مرزبان (١,٣٩٧)

بازدید
٣,٠٨٠
تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٠

در استان فارس و بسیاری جاهای دیگر تا کنون پسندر و دختندر را پس اندری و دخخت اندری می گویند

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١

آخشیجان چهار گوهر آخشیح اب و اتش و خاک و باد است خاقانی فرماید آخشیجان امهات و علویان ابای من

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد

امیر علی شیر سارت را به معنی پارسی به کار برده و گفته است : از زمانی که مُلک، از عرب و سارت به خانهای ترک انتقال پیدا کرد؛ در زبان ترکی هم از زمان هل ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٠

پس بیوبارید ایشان را همه نه شبان را هشت زنده نه رمه . رودکی . بدشت ار بشمشیر بگزاردم از آن به که ماهی بیوباردم . رودکی .

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١

دو برادر بودند: یک پیرمرد و یکی جاهل؛ آن جوان که به او نایب غلامحسین می گفتند، او بیشتر می آمد. بازپرسی پیر میرزا رضای کرمانی

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١

اوبار اوپار اوبارده اوباشتن بیوباردن. اوباردن و اوباریدن انباردن - - اوباران - اوبارند - اوباره برانباشتن انپاشتن. انباردن : انبار انبوه . . انبارد ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٠

پالا بچم پال و پالیدن و پروردن است و هم اکنون در پشتو و بسیاری بهجه های بلوچی و پامیری گفته می شود و واژه فال عربی نیز از همین ریشه است

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٠

شگفتا که مردم کوت را در عراق و شوش نمی بینند که تاریخی چند هزارساله دارد و نام شهر کویت را از ان گرفته اند میگویند هندی است اخر نمیدانید که اریان هند ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد

نمی دانم چرا شرم از چشم ما رفته است چرا باید دروغ گفت ؟ رود ارس را در ترکی نیز ارس میگویند این ترکان عثمانی و این ترکی ترکیه و اذربایجانی هم انرا ارس ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١

دستکش ستبر و پهن که برای ایمنی از چنگال شاهین و عقاب و باز بدست کنند

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٠

نزد - پهلو - کنار - پهنای هم بنشیننید پهنای من بنشین

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٥

دیوان لغات الترک یک کتاب جعلی است که تندروان پانترک زمان عثمانی ساختندش و گفتند گم بوده تازه پیدا شده - اما از انجا که ساختگی بود ان را به نام خلیفه ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١

پهل که بلوچان به معنی بخشودن و حلال کردن میگویند همان بهل است باید دانست که بلوچی همان ادامه پهلوی است و پ همان ب در فارسی دری است البته بسیاری هم در ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٥

وازه هایی چون خنگ و کودن هردو از اسب گرفته شده مانند اینکه بگویند عجب اسبی هست - ای اسب -

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٠

خنگ با فتحه به چم سفید است زی فرنگستان سه کرت شاه ایران راند خنگ - خواست تا ایران شود همچون فرنگستان قشنگ بهار میگوید

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢١

قشنگ از واژه خشنگ است خش با نون نسبت گاف پهلوی و شاید هم خش شنگ باشد

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣١

ارش محمدی تو برای وازه اهنگ هم نوشتی Ak یک ریشه ترکی است که یکی از معانی آن حرکت ، جنبش ، می باشد که از آن فعل akmak با معنی حرکت کردن ، جاری شدن ، س ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣

هر چیز گداختنی که دراز شده باشد چون شمش و شیش و گلفهشنگ - شوشه همان شمش است در فارسی خوارزمی و فارسی پهلوی و فارسی پهلوی سورانی ( فارسی سورستان ) حر ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد

شوشه همان شمش است در فارسی خوارزمی و فارسی پهلوی و فارسی پهلوی سورانی ( فارسی سورستان ) حرف واو و میم به هم دگرش داشتند مانند دمان و دوان و پرماسیده ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٠

آهنگ که به چم لنگر است نیز از کشندگی و سنگینی می اید چرا که هنگ به معنی سنگ و وزن است در این بیتبه معنی سنگینی است بیشتر و نه لنگر یعنی سنگینی جلال ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد

پچنگ و پشنگ وازه ای فارسی است و باید بدانیم که یافته های باستان شناسانه تا ۱۷۰۰ سال پیش هرچه بدست امده بالای رود زرد همه متعلق به اریاییهای بلند قد ب ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١

گویی دو واژه جدا با یک معنی بوده درویژه که وازه درویش نیز از انست و دریوزه که بر درهاجستن ( جهیدن ) است

پیشنهاد
١

گویا او اخوند درویژخ پیشاوری است از سالها پیش از زمان محمود طرزی تقریبا همه نامهایی که هندی بودند به شهرهای افغانستان کوچ دادند مانند صابر لاهوری را ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١

دریوزه به چم به هر در حستن و جهیدن است و نه جستجوی و پلنگ یوز را بدین جهت یوزپلنگ گویند -

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد

گمانم باید می نوشت تنها ۲۰ تخم در سال می گذارد و نه در عمر

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٨

بیوه مقابل دوشیزه است و گویا با بیوک به معنی عروس از یک ریشه است - و بیوه به معنی زن شوهر کرده است که سپس معنی بی شوی گرفته

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٥

بیوک به فارسی یعنی عروس و در بیت مولوی معنی عروس میدهد و ریش سفید را نمیگویند دیگر آبه ناموس و عقیله و قوم و مایه نام و ننگ کنایه از قوم را گویند که ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد

آبه فارسی است و شهر ابه و اوه پیش از ورود ترکان موجود بوده - اما اُبّه که در ترکی به معنی کومه است گویه ای از قبه است که در پهلوی گبه بود و در ترکی گ ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣

خزاعیهای خخراسان و سیستان منسوب به طاهریان هستند که انها به خزاعه منسوب شدند اما خود ایرانی هستند و تنها نسبت خزاعی دارند که انوقت رسم بود که هر ایرا ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١

مرحوم ازادخان افغانی که زمانی نیز شاه ایران شد برای رشادت و درستکاری و مردانگی که داشت با اینکه کریمخان بسیار با او جنگیده و شکست خورده بود پس از پیر ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد

آچار به معنی ترشی نیست اما ترشی اچار است چوندرخورد خوراک است و اشتها را باز می کند - کلید اچار یعنی یعنی کلید در خورد چو آچار است لفظ فارس درخورد که ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٠

بودجه در زبان فرانسوی " بودجکت بچم انبان و همیان و چنته است که در پارسی چنتگ و صندق نیز از چنتگ است هرج و درامد یک کشور که دیگر کامپیوتر و اینترنت نی ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢

انچه دوستمان درباره گرتگ یا گرته و کرته و یا معربش قرطق گفته است همه پارسی است

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢

کت به چم تخت است و در فارس هم میگویند کت هر تختی شاید تخت پادشاهی باشد و شاید هر کت شکسته دیگر - اما شعری که دوستمان یه نام حسین امیری از فردوسی اورد ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد

رضا جان رنگ کرمست که قرمز شده و سرخ که با سهر و سور و سیر نیز یکی است گفتیم میدانیم در گفتارشمال غرب منجمله در گفتار ارمنیها بسیاری فتحه های حروف وسط ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢

سودا به چم خرید و فروش فارسی است و ریشه اش از سود و هود میباشدهوده مانند بیهوده به معنی بی سود است

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٠

دوستی که گفت ه در واژه گان عربی میاید و نشان مونث است اری و نیز در واژگان فارسی - میدانیم که زبان پارسی باستان نیز مونث و مذکر داشته و هوده و پرده و ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣

من در شگغتم از دوستانی که میخواهند دوستان ترکی زبان را قانع کنند اخر کسی که میگوید سومری هم ترکی بوده چگونه میتوان او را به دانش خرسند کرد - باز خوبس ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢

مه دم دمان مخفف میغ است و دمان همان دم است

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٤

کی شود بینم زبان در گاز اندیشیدنش گاز خود پیداست اینکه از گزیدن امده

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢

اصل ان اغاجی و اغازی است و ان باربد و پرده دار است که کار دربار را می اغازدو زین رو اغاجی و اغازی اش گویند شاعر گوید لفظ اغاجی چه داند گله دار ترک ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١

همچنان کلیچ و کلک و کلیک انگشت باشد

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٥

کلیچ و کلیجه همان کلوچه است و هرنان روغنی را کلیچ گویند نه ان طفلم که با شیرین زبانی به خرمایی کلیچم را ستانی نظامی کریمی که بر سفره ٔ عام دارد ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١

ای کاش هنگامی که تضادها مینوشتید انها را فارسی مینوشتید و نه عربی سور و شیون سور و سوگ - هم زیباتراست و هم روان تر

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد

ان شهر لبنان نامش صور است برادر و پیوندی با این ندارد - اما سور در گل سوری و سهر در سهرورد و سرخ همگی پارسی هستند همین واژه به ترکی رفته و انرا سیر م ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢

ای ماه رکاب خسرو گردون رخش وی ملک ستان سکندر گیتی بخش در ملک خدای ملک چون بلخ تو نیست برگرد و به بنده بخش ویرانهٔ وخش انوری به گامی سپرد از ختا ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٠

پژوک = پژ = پس اواک = پس اواک = پسواک -

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد

پژ = پس آوا = پس آوا - پس اواز - پس واک = پژواک - زبان پارسی از انچه گمان میکنید اسان تر است مشکل است که سخن شناس کم است اندیشیدن نیست

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد

نمیدانم مرحوم دهخدا یا مرحوم معین بر چه حسابی گفته اند امروز انرا با کسره شِش میگویند چه کسی جز تهران و چند شهر که انهم از اثرات تلوزیون و لهجه دهات ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٠

وخش گویه ای دیگر از بخش و بخت است و نام رودی در خراسان است و دو رود بزرگ خراسان را نیز وخش میگفتند ونام کهن سیحوناست و سرزمینی در ختلان نیز است ش ...