پنبه

/panbe/

معنی انگلیسی:
cotton, cotton - wool

فرهنگ اسم ها

لغت نامه دهخدا

پنبه. [ پَم ْ ب َ / ب ِ ] ( ا ) گیاهی که از الیاف غوزه آن ریسمان و پارچه کنند. کرشَف. کُرسُف. کرفُس. کرسوف. قضم. قطب. بِرَس ْ. قُطْن. قُطُن . طُوط. قور. شحم الارض. رازقی. خرنف. ندف. دِعس. عَطب. عُطب. عُطُب. عطوب. ( منتهی الارب ) :
میغ ماننده پنبه است ورا باد نداف
هست سد کیس درونه که بدو پنبه زنند.
ابوالمؤید.
گر بخواهی که بفخمند ترا پنبه همی
من بیایم که یکی فلخمه دارم کاری.
حکاک.
و از این شهرها [ نمیاس ، هرکند، اورشین ، سمندر، اندرس. از هندوستان بناحیت دَهَم ] پنبه نیک خیزد و بسیار پنبه ایشان بر درخت بود و سالهای بسیار بر دهد ( ؟ ). ( حدود العالم ).
ازین [ دختران ] هر یکی پنبه بردی بسنگ
یکی دوکدانی ز چوب خدنگ...
نرفتی سخن گفتن از خواب و خورد
کزان پنبه شان بود ننگ و نبرد
شدندی شبانگه سوی خانه باز
شده پنبه شان ریسمان دراز.
فردوسی.
چو بنهاد بر نامه بر، مُهرشاه
بفرمود تا دوکدانی سیاه
بیارند با دوک و پنبه در اوی
نهاده بسی ناسزا رنگ و بوی.
فردوسی.
موی همچون پنبه روئی چون زریر
آمده با دو یتیم و دو اسیر.
عطار.
آتش می گرچه جهان برفروخت
پنبه قرابه ز آتش نسوخت.
امیرخسرو ( از آنندراج ).
رومی ابریشم و روحیست دگر پنبه ز وصف
سومین روح بود پشم بگفتم یکبار.
نظام قاری ( دیوان البسه ص 12 ).
در جوانیم موی شد سپید
دهر پنبه کرد چرخ هر چه رشت.
قاآنی.
فوف ؛ پاره های پنبه. خرفع؛ پنبه تباه بکار نیامدنی در غلاف خود. خِرفِع؛ پنبه زده شده بکمان. قطنة؛ پنبه پاره. فَرصَة؛ لتّه یا پنبه پاره و جز آن که زن حائض اندام خود را بدان پاک سازد. مُکْمهَل ؛ پنبه ٔدانه دار. قَصیم ؛ پنبه دیرینه. تزبید؛ پنبه زدن. حُرَیملة؛ درختی است که پنبه آن نهایت نرم و سبک باشدو در بالشهای سلاطین کنند. قَور؛ پنبه نو یا پنبه یک ساله. توضیع؛ جبه بردوختن بعد پنبه نهادن در آن. توشیع؛ باغنده ساختن پنبه را بعد زدن. فشغة؛ پنبه اندرون نی ( و آن چیزی است چون پنبه که در میان نی است ). هفو؛ بردن و جنبانیدن باد پشم و پنبه را. تجرید؛ پنبه بیرون آوردن از پنبه دانه. عُفازَة؛ بار پنبه. عُطبة؛ پاره پنبه. سَندوف ؛ پنبه زده. ( منتهی الارب ). نَدیف ؛ پنبه زده. ( دهار ). نواجد؛ پاره های پنبه بهم چسبیده. ( منتهی الارب ). پنبه از جمله نباتات صنعتی است. در ایران اقسام مختلفه زراعت پنبه میشود. بهترین جنس آن از مازندران ، کاشان ، محلات بدست می آید. موقع کشت آن اوایل اردی بهشت و پس از 25 یا30 روز آب میدهند و اقلاً شش مرتبه باید آب داده شود. حاصل غوزه های رسیده آن از آخر مرداد شروع و تا مهر و آبان طول میکشد تا غوزه های نرسیده آن تمام برسند. در جغرافیای اقتصادی ایران تألیف کیهان آمده است : پنبه کشت بهاری است که مواظبت بسیار لازم دارد و متناوباً بعد از گندم یا جو باید کاشته شود. در نواحی جنوبی ایران بندرت بعد از محصول خشخاش میکارند. موقع کشت آن اواخر فروردین و اوایل اردیبهشت و پس از بیست و پنج یا سی روز آب میدهند و اقلاً شش مرتبه باید آب داده شود ( مقدار آب لازم برای پنبه دو برابر گندم و خشخاش است ). حاصل غوزه های رسیده آن ازآخر مرداد شروع و تا مهر و آبان طول میکشد تا غوزه های نرسیده آن تمام برسد. در ایران اقسام مختلفه پنبه زراعت میشود و در کرمان ، رفسنجان ، یزد، اسپاهان ، کاشان ، قم ، محلات ، کمره ، دلیجان ، ساوه ، زرند، تهران ، خوار، سمنان ، دامغان ، شاهرود، استراباد، سبزوار، نیشابور، ترشیز، مشهد، مازندران ، قزوین و تبریز عمل میاید. بهترین جنس آن از مازندران ، کاشان ، محلات بدست می آید. محصول کلیه پنبه در تمام نقاط ایران 11000000 من میباشد ... تخم پنبه امریکائی در تمام نقاط ایران عمل میاید ولی تخم پنبه ٔمصری بواسطه اینکه حرارت زیاد لازم دارد در مناطقی که حرارت و رطوبت بسیار باشد خوب بهره میدهد. اراضی خوزستان اگر با ترتیب صحیحی آبیاری شود معادل تمام محصول فعلی ایران پنبه خواهد داد و جنس آن نیز از بهترین جنس پنبه دنیا خواهد گردید. در نتیجه جنگ عمومی ، محصول پنبه ایران بکلی از بین رفته بود بطوری که در سنه 1299 هَ..ش صادرات پنبه ایران از ده میلیون من قبل از جنگ به 461000 من تنزل کرد ولی در سنوات بعد به زراعت پنبه اهمیت بسیار داده شد و رقم صادرات در سنه 1306 معادل 5475712 من ، در سنه 1307 مقدار 6500000 من بوده است.بیشتر بخوانید ...

فرهنگ فارسی

( اسم ) گیاهی که از غوز. آن ریسمان و پارچه کنند قطن کرسوف . یا با پنب. دیگری ریسمان ساختن . کار دیگری کردن که برای خود او انتفاعی نباشد . یا با پنبه سر بریدن . با نرمی و ملایمت کار را از پیش بردن با نرمی و تدبیر آزار و اضرار را سبب شدن . یا پنبه از گوش برداشتن ( بیرون کردن بیرون کشیدن کشیدن بیرون آوردن بر آوردن ). ۱- هوشیار کردن بهوش آوردن متنبه ساختن. ۲- بهوش آمدن متنبه شدن هشیار شدن از غفلت رستن . یا پنبه به ( در ) گوش نهادن ( کردن افکندن ) غفلت داشتن تغافل کردن . یا پنبه شدن رشته . باطل و بیهوده شدن کار کرده .

فرهنگ معین

(پَ بِ ) (اِ. ) گیاهی علفی و یک ساله که از غوزة آن ریسمان و پارچه درست کنند. ،با ~ سر کسی را بریدن آهسته و نرم نرم کسی را بی آن که متوجه باشد به نابودی کشاندن .

فرهنگ عمید

گیاهی با ساقۀ ستبر و کوتاه و شاخه های نازک و برگ های درشت و گل های زرد یا سرخ رنگ که پس از رسیدن، شکافته می شود و از میان آن دانه هایی بیرون می آید که اطراف آن ها را تارهای سفید فراگرفته است.
* پنبه کردن: (مصدر متعدی )
۱. رشته ای را باز کردن و به صورت پنبه درآوردن.
۲. [مجاز] پراکنده کردن، متفرق ساختن: پنبه کنم لشکرشان را چنان / کز تنشان پنبه شود استخوان (امیرخسرو: مجمع الفرس: پنبه کردن ).
۳. [مجاز] نرم کردن.
۴. [مجاز] عاجز کردن.
* پنبهٴ کوهی:
۱. پنبۀ نسوز.
۲. نام تجارتی هریک از اقسام مختلف سیلیکات های معدنی منیزیم که به شکل رگه هایی در بعضی سنگ ها یافت می شود.

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] پنبه: گیاهی معروف است.
ازپنبه به مناسبت در باب های طهارت، صلاة و حج، سخن رفته است.
احکام پنبه
۱)پوشیدن لباس پنبه ای ونیز نماز خواندن در آن استحباب دارد.
۲)مستحب است لباس احرام و کفن از جنس پنبه باشد.
۳)سجده بر پنبه وپارچه ی تهیّه شده از آن بنابر مشهور- جز در حال ضرورت- جایز نیست.
۴)هرچند سجده بر کاغذ صحیح است، لیکن در جواز سجده بر کاغذ ی که از پنبه- وهر چیزی که سجده بر آن صحیح نیست- ساخته شده باشد، اختلاف است.

دانشنامه عمومی

پَنبِه ( به انگلیسی: Cotton ) یک نوع محصول کشاورزی است که از الیاف پوشانندهٔ دانهٔ گیاه پنبه ( با نام علمی Gossypium ) به دست می آید. پنبه تشکیل شده از الیافی نرم و پف دار است که درون کپسولی به دور تخم های گیاه پنبه می روید. این الیاف از سلولز تشکیل شده اند و به دلیل ویژگی پوشانندگی، می توانند تخم های گیاه را با خود به مناطق دور ببرند و به گسترش گیاه کمک کنند.
گیاه پنبه بومی مناطق گرمسیری و نیمه گرمسیری سراسر جهان شامل قاره آمریکا، آفریقا، و هند است. بیشترین تنوع پنبه های وحشی نخست در مکزیک، و سپس در استرالیا و آفریقا یافت می شود. پنبه توسط ساکنان هر دو بر قدیم و بر جدید اهلی شد. بخش هایی از الیاف پنبه در کاوش های باستان شناسانه مربوط به ۵۰۰۰ سال پیش از میلاد در مکزیک و تمدن دره سند ( پاکستان امروزی ) پیدا شده اند.
این محصول که به دلیل مبادلات وسیع تجاری اش «طلای سفید» لقب گرفته است از اهمیت اقتصادی فراوانی برخوردار است. [ ۱] این گیاه در تولید نخ و پارچه به کار برده می شود. برای این منظور، الیاف آن را به شکل گسترده و رشته رشته درمی آورند تا دراز و پیچیده در هم شوند. نخ پدید آمده سپس برای تولید پارچه به کار گرفته می شود. اگرچه این روش از دیرباز تاکنون مرسوم بوده است، این تنها اختراع پنبه ریسی بود که هزینه تولید پارچه از این راه را پایین آورد و باعث بهره گیری گسترده از پنبه شد به گونه ای که امروزه پرکاربردترین الیاف به کار رفته در صنعت پوشاک است.
تخمین زده می شود که هم اکنون ۲۵ میلیون تن پنبه در هر سال تولید می شود. این میزان برابر با سطح زیر کشت ۲٫۵ درصد از زمین های کشاورزی روی زمین است. هم اکنون هند با تولید بیش از ۶ میلیون تن پنبه در سال بزرگ ترین تولیدکننده پنبه در جهان است و پس از آن چین و ایالات متحده آمریکا با اختلاف زیاد از سایر کشورها در جایگاه دوم و سوم قرار دارند. [ ۲]
برای نخستین بار پارچه پنبه ای در حدود ۱٬۹۰۰سال پیش از میلاد توسط تمدن دره سند در آسیای جنوبی بافته شد. [ ۳]
یکی از استفاده های پنبه در صنعت نساجی است. استفاده هایی مانند پارچه های پنبه ای، جوراب، لباس زیر، لباس کودک، حوله ها، پارچه های مخملی، کلاه خواب و … نخ مورد استفاده در قلاب بافی و بافندگی نیز اغلب از جنس پنبه است.
بسیاری از پارچه ها تماماً از الیاف پنبه تولید می شوند. همچنین می توان برخی دیگر از الیاف را با پنبه مخلوط کرد و به این ترتیب خواص مورد نیاز دیگری به منسوج اضافه نمود. به عنوان نمونه مخلوط ابریشم مصنوعی با پنبه یا مخلوط الیاف مصنوعی مانند پلی استر با پنبه. همچنین می توان نخ پنبه ای را با نخ کشیده شده مخلوط کرد و پارچه های کشباف مورد نیاز برای لباس هایی مانند شلوار جین و لباس های کشی تولید کرد.
عکس پنبهعکس پنبهعکس پنبهعکس پنبهعکس پنبه

پنبه (سرده). گیاه پنبه ( نام علمی: Gossypium ) سردهای از گیاهان تبار Gossypieae است که بومی مناطق گرمسیر و شبه گرمسیر هر دو جهان نوین و کهن است. این سرده دارای نزدیک به ۵۰ گونه است که آن را یکی از پرتعدادترین سرده های تبار خود کرده. نام علمی این سرده برگرفته از واژه غوز در زبان عربی است که به معنای «نرم و لطیف» است.
خاستگاه سرده گیاه پنبه به ۱۰–۵ میلیون سال پیش بازمی گردد. [ ۲] گونه های این سرده در مناطق خشک و نیمه خشک گرمسیری و شبه گرمسیر یافت می شوند. آن ها اغلب به صورت بوته یا بوته وار هستند و در ریخت ها و شکل های بسیار متنوع با ویژگی های مختلف یافت می شوند.
پنبه ریشه ای مستقیم و طویل دارد که در ابتدای فصل رشد به سرعت و به صورت عمقی به درون خاک نفوذ می کند. اگر خاک نفوذپذیر باشد تا قبل از سبزشدن، ریشه پنبه می تواند تا عمق ۱۵ تا ۲۰ سانتی متر در خاک نفوذ کند و زمانی که بوته به ارتفاع ۳۰ سانتی متر برسد، ریشه تا عمق بیش از ۶۰ سانتی متر نفوذ می یابد. در خاکهای گرم و نفوذ پذیر و تحت کشت آبی پتانسیل نفوذ ریشه به ۲ متر و در شرایط دیم تا ۳ متر می رسد، اگر چه عمق توسعه ریشه تا ۶ متر نیز گزارش شده است. همراه با افزایش عمق توسعه ریشه، از قطر ریشه به سرعت کاسته شده و ریشه منشعب می گردد.
عموماً ساقه اصلی بدون گل است. ساقه بعد از سبز شدن و به مدت یک ماه شامل ۴ تا ۵ میانگره و فاقد انشعاب است. ساقه بافتی چوبی داشته اما سخت نیست. یک جوانه در هر گره ساقه اصلی و در زاویه داخلی هر برگ وجود دارد که می تواند به صورت شاخه رویشی یا شاخه زایشی رشد نماید. غالباً جوانه های رویشی واقع در روی گره های پایینی گیاه ۳ تا ۵ فعال شده و تولید شاخه های رویشی می کنند و شاخه های زایشی روی گره های بالاتر به وجود می آیند. مکان تشکیل اولین شاخه در روی ساقه اصلی به گونه، رقم، تراکم بوته، مقدار نیتروژن و رطوبت خاک، آسیب به مریستم انتهایی ساقه یا خسارتهای دیگر بستگی دارد. شاخه زایشی واقع در ناحیه میانی بیشترین تعداد گل را داشته و بالاترین سهم را در تشکیل عملکرد بوته دارند. هیچ شاخه رویشی در بالای اولین شاخه زایشی تشکیل نمی گردد و هر چه مکان اولین شاخه زایشی به پایین بوته نزدیک تر باشد، نسبت شاخه های زایشی به رویشی بیشتری وجود دارد و گیاه زودرس تر می باشد. در ارقام دیررس اولین شاخه زایشی در گره های بالاتر تشکیل می شود، پس عملکرد بوته پایین است. تفاوت دیگری بین شاخه های زایشی و رویشی در زاویه آنها نسبت به ساقه اصلی می باشد. شاخه های زایشی کم و بیش عمودی رشد می کنند، در حالی که شاخه های زایشی عموماً به طور افقی رشد می نمایند.
عکس پنبه (سرده)
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلف

دانشنامه آزاد فارسی

گیاهی با نام علمی Gossypium herbaceum، از خانوادۀ کتان. از تارهای غوزۀ آن در ریسندگی و بافندگی استفاده می کنند. این تارها بذر یا میوۀ رسیده را کاملاً دربر می گیرند. در کارخانه، تارهای چسبیده به بذر را جدا کرده و در صنایع نساجی مصرف می کنند. از بذر پنبه برای تهیۀ روغن و غذای دام استفاده می کنند. رنگ دانۀ مخصوص پنبه، با نام گوسیپول، را با اعمال برخی تغییرات برای جلوگیری از بارداری به کار می برند. تاریخچۀ استفاده از پنبه در ایران احتمالاً به دورۀ هخامنشیان برمی گردد. هرات، نیشابور، ری، طبرستان، آمل، جبال، اصفهان، شوشتر، خوزستان، توَّز و آذربایجان از مراکز مهم تولید پنبه در دورۀ اسلامی بوده اند. در شاهنامۀ فردوسی، و سفرنامه های مارکوپولو و شاردن، اشاراتی به پنبه و کشتزارهای وسیع آن دیده می شود. در اوایل قرن ۱۳ش، کمپانی هند شرقی بریتانیا در مقابل کالاهایی مثل شکر، ادویه، و رنگ و روغن، پنبۀ خام را از ایران به هند صادر می کرد. کانون های اصلی کشت پنبه در ایران، بیشتر در شمال کشور است. برای تهیۀ پنبه، پس از به دست آمدن محصول پنبه ابتدا آن را پاک می کنند که به این عمل «حلاجی» می گویند؛ سپس، تارهای پنبه را، که به صورت فتیله و بدون تاب است، به شکل «نخ» یعنی رشتۀ نازک و بلندی می ریسند که بتوان از آن برای تاروپود فرش یا پارچه بهره گرفت. برای مشخص کردن میزان نازکی یا کلفتی نخ، آن را با شماره مشخص می کنند. به عبارت دیگر، نمرۀ نخ نمایندۀ میزان ظرافت و ضخامت رشتۀ مورد نظر است. نمرۀ نخ در نظام متری براساس معیارهای استاندارد عبارت است از (فرمول ۱) یعنی درازای پرز، تقسیم بر وزن آن. به رشته های نخ پنبه، و نیز پشم و ابریشم، که به صورت گلوله درآمده و معادل یک دوم بقچه باشد، «کلاف» گویند. به عبارت دیگر، بیست کلاف مساوی با یک «بقچه» است.فرمول ۱:
وزن هر کلاف دست ریسی ۲۲۵ تا ۲۵۰ گرم و درنتیجه وزن هر بقچه در حدود ۶۰ سیر یا۱.۵ مَن (۴.۵ کیلو) است و کلاف کارخانه نخ ریسی، ۱۵۰ گرم وزن دارد. نخ ماشینی از نخ دست ریس ظریف تر و به همین علت گران تر است و آن را معمولاً برای تاروپود نازک و ظریف قالی و قالیچه های شهری به کار می برند که شمارۀ بیست آن بیش از گونه های دیگر کاربرد دارد. جنگ های داخلی امریکا در اوایل دهۀ ۱۸۶۰، و مناسبات ایران و روسیه باعث بهبود وضعیت تجارت پنبه در ایران شد. در ۱۳۱۲ش، دولت ایران قانون انحصار پنبه را تصویب کرد، اما در ۱۳۲۴ش، این انحصار لغو شد. پس از آن، مؤسسات تخصصی به تولید پنبه پرداختند. در دهه های ۱۳۳۰ و ۱۳۴۰، ایران نخستین تولیدکنندۀ پنبه جهان شد، اما در سال های بعد، به سبب رونق بیشتر تولید نفت و برخی سیاست های غلط دیگر، از توجه به این مادۀ مهم کاسته شد. در ایران بیش از ۲۰۰ کارخانۀ بزرگ نساجی وجود دارد که ازجمله فعالیت های آن تولید نخ متناسب برای تار قالی است. این کارخانه ها در ۱۳۴۹، در تهران، اتحادیه ای با نام «صنایع نساجی پنبه ای و الیاف مصنوعی ایران» تشکیل دادند. مزارع پنبه نزدیک به ۵۰ درصد از سموم شیمیایی مبارزه با آفات را مصرف می کنند، در حالی که سهم پنبه در تولیدات کشاورزی جهانی فقط پنج درصد است. در ۱۹۹۲، اولین پنبۀ دستکاری شدۀ ژنتیکی در امریکا تهیه شد. در ۱۹۹۵، مهندسان ژنتیک در استرالیا نوعی پنبه تولید کردند که حاوی ژنی از باکتری های خاک بود. این ژن پروتئینی تولید می کند که خاصیت آفت کش دارد و کرم غوزه و جوانۀ پنبه را ازبین می برد.

مترادف ها

cotton (اسم)
پنبه، نخ، پارچه نخی

فارسی به عربی

قطن

پیشنهاد کاربران

پنبه = Cotton
کتان = Linen
پس به لباسهایی که رویش Cotton نوشته نگوییم کتان، آنها پنبه هستند.
پنبه
در انگلیسی پنبه Cotton است که عده ای بجای ترجمه به پنبه، فنگلیش آنرا که کاتن یا کتان تلفظ میشودبجای پنبه به غلط اشاعه میدهند.
در حالیکه کتان به انگلیسی Linen استکه متاسفانه برخی بجای کتان فنگلیش آنرا که لینن باشد اشاعه میدهند. در انگلیس به ساقه گیاه کتان که الیاف پارچه کتان از آن بدست میاید linen میگویند.
...
[مشاهده متن کامل]

به خود گیاه کتان که از تخم کتان بدست میاید در انگلیسی علیرغم نام ساقه متفاوت که ذکر شد، فلاکس Flax و لینسید Linseed اطلاق میگردد.
کاشت کتان مانند پنبه در ایران در اردبیل رونق دارد، همچنین در اصفهان و خوزستان کشت میشود.

پنبه، پمبه
یکی از مظاهر نرمی و لطافت در زبان فارسی پیه ( چربی حیوانی و دنبه ) است.
در کلمه پنبه یا پمبه بخش اول کلمه اشاره به پیه دارد و بخش دوم به است و به معنی بهتر، نرم تر، زیباتر است.
پنبه یعنی نرم تر از پیه
درخشنده
به ترکی صورتی
درود ُ سپاس
واژه پنبه از دو تکواژ "پن" به چم بسته و " به" به چم خوب، نیک
غوزه پنبه یا وش که همان تخمدان این گیاه است از آنکه دارای این بار سودمند و باارزش است، دارای این نام گشته؛ پنبه = بسته خوب
پنبهَ به پارسی دری و پَختهَ به پارسی خراسانی و پنبخ به پارسی پهلوی اذری و پنبگ به پارسی پهلوی ساسانی
نخ پنبه درجدول به معنی گلول میباشد.

بپرس