پیشنهادهای علی باقری (٣٩,٦٨٦)
فتنه: این واژه در اصل از فتن ( بر وزن متن ) گرفته شده که به گفته راغب در مفردات به معنی قرار دادن طلا در آتش ، براى ظاهر شدن میزان خوبی آن از بدى است ...
تطوع در لغت به معنی قبول طاعت و پذیرفتن دستور است ، و در عرف فقها ، معمولا به اعمال مستحب گفته می شود . ( ( کلمه ( تطوع ) به معنای انجام عملی است ک ...
صفا و مروه: دو لفظ صفا و مروه نام دو کوه است ( و به اصطلاح علم می باشد ) اما در لغت صفا به معنی سنگ محکم و صافی است که با خاک و شن آمیخته نباشد و مرو ...
وسط :کلمه وسط در لغت هم به معنی حد متوسط در میان دو چیز آمده ، و هم به معنی جالب و زیبا و عالی و شریف ، و این هر دو ظاهرا به یک حقیقت باز می گردد زیر ...
تزکیه :تزکیه در لغت هم به معنی نمو دادن ، و هم به معنی پاکسازی آمده است . ( تفسیر نمونه ج : 1 ص : 457 ) کلمه ( تزکیه ) به معنای رشد دادن درخت به ک ...
آیه : آیه در لغت به معنی نشانه و علامت است و در قرآن در معانی گوناگونی به کار رفته از جمله : 1 - فرازهای قرآن که با نشانه های خاصی از هم تفکیک شده ...
نسخ : نسخ از نظر لغت به معنی از بین بردن و زائل نمودن است ، و در منطق شرع ، تغییر دادن حکمی و جانشین ساختن حکمی دیگر بجای آن است ( تفسیر نمونه ج : 1 ...
رِجْز : واژه رجز چنانکه راغب در مفردات می گوید : در اصل به معنی اضطراب و انحراف و بی نظمی است ، مخصوصا این تعبیر در مورد شتر به هنگامی که گامهای خود ...
حطه :حطه از نظر لغت به معنی ریزش و پائین آوردن است . ( تفسیر نمونه ج : 1 ص : 268 )
قریه : قریه گر چه در زبان روزمره به معنی روستا است ، ولی در قرآن و لغت عرب به معنی هر محلی است که مردم در آن جمع می شوند ، خواه شهرهای بزرگ باشد یا ر ...
فسق:فسق از نظر ریشه لغت به معنی خارج شدن هسته از درون خرما است سپس در این معنی توسعه داده شده و به کسانی که از جاده بندگی خداوند بیرون می روند اطلاق ...
مدح :مدح به معنی هر گونه ستایش است ، خواه در برابر یک امر اختیاری باشد یا غیر اختیاری ، فی المثل تعریفی را که از یک گوهر گرانبها می کنیم ، عرب آنرا م ...
حمد : حمد در لغت عرب به معنی ستایش کردن در برابر کار یا صفت نیک اختیارى است ، یعنی هنگامی که کسی آگاهانه کار خوبی انجام دهد ، و یا صفتی را براى خود ب ...
نساء : با مونس و انس همریشه می باشد . نساء یعنی انس گیرنده. بنا براین نساء به معنی انسانی است که روح دیگران در کنار وی آرام می یابد و دچار ترس و وحش ...
هراس: دکتر کزازی در مورد واژه ی " هراس" می نویسد : ( ( چنان می نماید که در پهلوی به کار برده نشده است واژه های همتا با آن در این زبان سهمsahm ؛بیم bī ...
چِرا: در پهلوی چرای čērāy بوده است . ساخته شده از : چه /رای. ( ( همه موبدان سرفگنده نگون چرا کس نیارست گفتن ، نه چون ) ) ( نامه ی باستان ، جلد او ...
دکتر کزازی در مورد واژه ی " فروردین" می نویسد : ( ( فروردین در پهلوی در ریخت فرورتین frawartīn ، باز خوانده به فَرْوَرْد ، در پهلوی فرورت frawart و د ...
فَوْرَدین : دکتر کزازی در مورد واژه ی "فَوْرَدین" می نویسد : ( ( ریختی است از "فروردین" که نخستین " ر" از واژه در آن سترده آمده است ، مانند فرودین که ...
هرمز: دکتر کزازی در مورد واژه ی "هرمز " می نویسد : ( ( هرمز در پهلوی در ریخت اهر مزد ohrmazd بکار می رفته است. ریخت فرجامین از دیگرگونی "اهورامزدا" ا ...
هامون: در پهلوی هامن hāmon بوده است . ( ( که چون خواستی دیو برداشتی ز هامون به گردون برافراشتی ) ) ( نامه ی باستان ، جلد اول ، میر جلال الدین کزا ...
نشاختن: ریختی است از نشاستن که در پهلوی نیز به همین سان به کار برده می شده است و مصدر گذرای ( =متعدی ) نشستن است : نشاندن . ( ( به فر کیانی یکی تخت ...
کردنی: در پهلوی کرتنیک kartanig بوده است به معنی کارهایی است که انجام می باید داد. ( ( همه کردنیها چو آمد به جای ز جای مهی برتر آورد پای ) ) ( نا ...
پشت دار جمله:حامی و پشتیبان همه ی آنها ( ( پشت دار جمله عصمت های من گوییا هستند خود اجزای من ) ) ( مثنوی مولوی ، دفتر 3 ، محمد استعلامی ، چاپ اول ...
کربلا:دشواری ، این کربلا : این دشواری ( ( گفت دانم کز تَجَوّع وز خلا جمع آمد رنجتان زین کربلا ) ) ( مثنوی مولوی ، دفتر 3 ، محمد استعلامی ، چاپ اول ...
خلا:تهی بودن شکم ( ( گفت دانم کز تَجَوّع وز خلا جمع آمد رنجتان زین کربلا ) ) ( مثنوی مولوی ، دفتر 3 ، محمد استعلامی ، چاپ اول 1363، ص 229 )
تَجَوّع :خود را گرسنه یافتن ، احساس گرسنگی ( ( گفت دانم کز تَجَوّع وز خلا جمع آمد رنجتان زین کربلا ) ) ( مثنوی مولوی ، دفتر 3 ، محمد استعلامی ، چا ...
voice انگلیسی تغییر یافته ی واک فارسی می باشد و هر دو از ریشه هستند.
فوطه با واژه ی انگلیسی vitta به معنی راه راه رنگی ، دارای راه راه های طولی ، سنجیدنی است
اُردنگی :اُردنگ یا هاردِنگ به دستگاه برنجکوبی که توسط حرکت آب کار می کند می گویند و منظور از اردنگی لگدی شبیه به ضربه دستگاه هاردنگ بوده .
آرش :تلفظ آلمانی این نام هانریش می باشد وهانریش نیز از تحریف هام ریش یا به تلفظ فارسی ویس یا ویشت ( در کلمه ویشتاسب ) بوجود آمده است .
نشاط چیزی یا نشاط کاری کردن: عزم آن چیز یا کار را داشتن نشاط آشیان : قصد آشیان ، عزم رفتن به آشیان ( ( به حکمتها قوی پَر کن مراین طاووس عرشی را که ت ...
مهمان علوی: دکتر شفیعی کدکنی در مورد " مهمان علوی" می نویسد : ( ( کنایه از روح است که عقیده داشته اند از عالم ِ علوی آمده و در قفس تن آدمی چند روزی ...
کتان و ماه: دکتر شفیعی کدکنی در مورد "کتان و ماه " می نویسد : ( ( قدما عقیده داشته اند که پارچه ی کتّان در برابر نور ماه فرسوده می شود و این نکته سب ...
شرم عثمانی: دکتر شفیعی کدکنی در مورد " شرم عثمانی" می نویسد : ( ( صفت ِ بارز عثمان ، در میان صحابه ی رسول ( ص ) شرم و حیای او بود . ) ) ( ( بدین ش ...
قحط اندیشیدن: به فکر قحطی و خشکسالی بودن و کالا گران دادن ( ( تو ای نحس! از پس میزان از آن جز قحط نندیشی که عالم قَحْط بر گیرد چو کیوان گشت میزانی ) ...
ارسلانْ خاص:پهلوان ِ ویژه و مخصوص سلطان ، ارسلان به معنیشیر درنده است و مجازاً به معنی پهلوان و ارسلان خاص ، ظاهراً ، پهلوان مخصوص و نزدیک به پادشاه ...
نقش نبوت:نشانه ی پیامبری، علائم نبوت ( ( نبینی غیب آن عالم درین پر عیب عالم زان که کس نقش نبوت را ندید از چشم جسمانی ) ) ( تازیانه های سلوک، نقد ...
هوس گویان یونانی: کنایه از فلاسفه است و آنان که به عقل اهمیت می دهند. ( ( شراب حکمت شرعی خورید اندر حریم دین که محرومند ازین عشرت هوس گویان یونانی ...
برآمدن روز: طلوع خورشید ( ( فرو شد آفتاب دین برآمد روز بی دینان کجا شد درد بودردا و آن اسلام سلمانی ) ) ( تازیانه های سلوک، نقد و تحلیل قصاید سنائ ...
فرو شدن آفتاب: غروب آفتاب ( ( فرو شد آفتاب دین برآمد روز بی دینان کجا شد درد بودردا و آن اسلام سلمانی ) ) ( تازیانه های سلوک، نقد و تحلیل قصاید سن ...
غلطک : به معنای قِل خورنده کوچک بوده است.
قُلدُر : تحریف قُلدَر یا درنده قل وزنجیر بوده.
قَندیل : قَند یا قُند در قدیم به معنای کرد بوده با آن کلماتی مانند فُنچه ( کرد کوچک ) وقنداق ( گرد شده ) را می ساختند و قندیل تحریف قند ال ( پسوند هن ...
به معنای شیء حلقوی شکل بوده قُل به معنای حلقه می باشد و ( آب ) نیز پسوندآن است این پسوند را درکلماتی مانند دول ودولاب ، کِش وگشاب ( کشو ) می بینیم
قلوه :قُل در زبان فارسی وعرب به معنای حلقه وچیز مدور می باشد و پسوند وه یا به را ما در کلماتی مانند کلبه ( سایبان ) - گربه - دنبه می بینیم همچنین سنگ ...
قوره : تحریف کلمه کوره به معنای ریز بوده چنانکه در زبان فارسی کوره راه به معنای راه باریک وکوچک است.
هیزم : این کلمه تحریف کلمه خیزان به معنای جمع آوری شده است که منظور مواد سوختی یا هیمه زمستان بوده است و با واژه خزان و خزانه از یک ریشه می باشد
هوو: هو درقدیم بانگ رسواکردن دیگران بوده و ( او ) آخر مانند کلمه کاکو یا گردو بردارنده صفتی دلالت می کند و هوو دراصطلاح یعنی کسی که بدنبال نقطه ضعف ک ...
هوار:این کلمه درزبان کردی هاوار تلفظ می شود اصل آن هی وار بوده در زمانهای دور اگر یک آسیابان آسیابش آماده بهره برداری می شد به پشت بام آسیاب رفته و ر ...
هزیان : تحریف هرزیان یعنی سخن هرز و بیهوده.