پیشنهادهای علی باقری (٣٩,٦٨٦)
هلیم : تحریف کلمه لحیم عربی به معنای پرگوشت.
هشتن : گذاشتن ، گذشته هِل به معنای بگذاراست مانند کلمه نهاد که گذشته نِه می باشد.
هو به زبان اوستائی به معنای خوب بوده ومن نیز به معنای منش می باشد بدین ترتیب هومن یعنی کسی که منش او خوب است و دشمن یعنی کسی که منش او بداست و بهمن ی ...
آستانه : استدن به معنای گرفتن می باشد و چون ابتدای دروازه و چهارچوبه آن محل گرفتن ودادن چیزی بین صاحب خانه ودیگران بوده بنا بر این به این محل آستانه ...
پاشنه:شنه درتلفظ برخی از طوایف شمال ایران به معنای خانه بوده مثلا :به گل خانه گلشن می گفتند پس پاشنه یا پای شنه در اصطلاح جایگاهی می باشد که پای آدمی ...
کمر:تحریق کلمه خمار یاعضو خم شونده است.
پنجه :نام خودراازکلمه پنج انگشت گرفته است.
غوزک :تحریف کلمه قوسک یا قوس کوجک می باشد.
کشکک: نام خودرا ازحالت وشکل کشک گرفته است.
زانو :تحریف کلمه رانو یا قسمت کوچک ران می باشد.
گُرده:درزبان پهلوی معنی کلیه یا قلوه را داشته است واکنون گرده به قسمت گردی بالای کمر گویند .
ران : به معنای عضوی که بدن رابه جلو می راند.
شکم:این عضو نام خودرا ازکلمه کام به معنای خانه یا خانه اعماء واحشاء گرفته است.
آرنج :به معنای عضوی که اشیاء را می آورد
حوض : در انگلیسی به خانه یا منزل هوس می گویند این کلمه درلری فیلی هوش و در لری بختیاری اوشا در اسپانیائی کاسا تلفظ می شود و در عربی به گودالهائی که آ ...
ابزار : تحریف کلمه افسار یا وسیله محار کردن چهارپا در اصل به معنای یراق آلات بوده.
دُرّ عمانی: مرواریدی که از ناحیه ی عمان آرند. ( ( در آن دریا فگن خود را که موجش باشد از حکمت که جزع او به قیمت تر بود از دُرّ عمانی ) ) ( تازیانه ...
یاقوت ِرُمّانی :از انواع بسیار عالی یاقوت که همرنگ دانه ی انار ( رُمّان ) است. ( ( روا باشد که قوت جان به اندازهٔ حشم گیرد که قوّت گیرد ار جان را د ...
زندان سلطانی: در بیت زیر کنایه از روح اوست که در زندان جسم او محبوس است . ( ( شگفت آید مرا بر دل ازین زندان سلطانی که در زندان سلطانی منم سلطان زند ...
زندان سلطانی: محبس پادشاهی ، محبسی که شاهان راست تا گنهکاران را در آن زندانی کنند. ( ( شگفت آید مرا بر دل ازین زندان سلطانی که در زندان سلطانی منم ...
منزل کاروانی: دکتر شفیعی کدکنی در مورد "منزل کاروانی " می نویسد : ( ( کاروانسرای، محل اقامت موقت. جایی که کاروانیان در آن شبی یا روزی را می مانند و ...
سگ کاهدانی: دکتر شفیعی کدکنی در مورد " سگ کاهدانی" می نویسد : ( ( سگ کاهدانی سگی که آن را در کاهدان حبس می کرده اند و غذایی می داده اند تنبل و بی حر ...
لت انبان: دکتر شفیعی کدکنی در مورد " لت انبان" می نویسد : ( ( در شعر و نثر قدما ، غالبا بصورت نوعی دشنام بکار رفته است . ) ) ( ( چو مرگت بود قاید ...
ظِلّ ِطوبی: دکتر شفیعی کدکنی در مورد " ظِلّ ِطوبی " می نویسد : ( ( سایه ی درخت طوبی . طوبی درختی است در بهشت. ) ) ( ( برون آی ازین سبزه جای ستوران ...
بخار دخانی: دکتر شفیعی کدکنی در مورد " بخار دخانی" می نویسد : ( ( بخار برخاسته از دود . منظور جان حیوانی و حیات جسمانی است در مقابل زندگی روحانی و ا ...
مرگ صورت: دکتر شفیعی کدکنی در مورد " مرگ صورت" می نویسد : ( ( مرگ صورت :مرگ جسم و ظاهر که موجب فنای قالب خاکی است از آن روی به مرگ صورت تعبیر شده اس ...
خَزّ ِخزانی: دکتر شفیعی کدکنی در مورد " خَزّ ِخزانی " می نویسد : ( ( نوعی از جامه ی ابریشمی یا پوست که در هوای سرد می پوشیدند. ) ) ( ( رهاند ترا ا ...
توزی تموزی: دکتر شفیعی کدکنی در مورد " توزی تموزی " می نویسد : ( ( توزیْ تموزی به ضرورت وزن به سکون یاء در توزی . به جای توزی ِ تموزی نوعی جامه ی بس ...
مردن از چیزی: دکتر شفیعی کدکنی در مورد " مردن از چیزی" می نویسد : ( ( از چیزی مردن با مطلق مردن تفاوت دارد. " مردن از " به معنی اعراض کردن و از چیزی ...
خواستار کردن: در معنی خواستن. از ویژگی های سبکی شاهنامه. ( ( ز خارا گهر جست یک روزگار همی کرد ازو روشنی خواستار ) ) ( نامه ی باستان ، جلد اول ، م ...
آراسته: در پهلویآراستگ ārāstag بوده است . ( ( ز خارا به افسون برون آورید شد آراسته بندها را کلید ) ) ( نامه ی باستان ، جلد اول ، میر جلال الدین ک ...
نسخه پیچیدن: پزشکی در پهلوی پزشکیه piziških و پچشکیه pičiških بوده است . ) ) ( ( پزشکی و درمان هر دردمند در تندرستی و راه گزند ) ) ( نامه ی باستا ...
پزشکی: در پهلوی پزشکیه piziških و پچشکیه pičiških بوده است . امروزه پیچیدن نسخه از همان پچشکیدن گرفته شده است . ( ( پزشکی و درمان هر دردمند در تندر ...
بان: در پهلوی پان pān بوده است . ( ( چو بان و چو کافور و چون مشک ناب چو عود و چو عنبر چو روشن گلاب ) ) ( نامه ی باستان ، جلد اول ، میر جلال الدین ...
عنبر: عنبردر پهلوی امبر ambar بوده است . ( ( چو بان و چو کافور و چون مشک ناب چو عود و چو عنبر چو روشن گلاب ) ) ( نامه ی باستان ، جلد اول ، میر جل ...
گلاب: گلاب در پهلوی گلاپ gulāp بوده است . ( ( چو بان و چو کافور و چون مشک ناب چو عود و چو عنبر چو روشن گلاب ) ) ( نامه ی باستان ، جلد اول ، میر ج ...
ناب: دکتر کزازی در مورد واژه ی "ناب " می نویسد : ( ( ناب در پهلوی در ریخت اناب anāp می توانسته است بود . ) ) ( ( چو بان و چو کافور و چون مشک ناب چو ...
بیجاده: دکتر کزازی در مورد واژه ی " بیجاده" می نویسد : ( ( بیجاده سنگ کهرباست. این واژه در پهلوی پژادگ pējādag می توانسته است بود؛ ریخت تازی شده ی آن ...
ایوان: دکتر کزازی در مورد واژه ی "ایوان " می نویسد : ( ( ایوان را برآمده از واژه ی هخامنشی آپادانا دانسته اند : در " آپادانا " ، جابجایی آوایی رخ داد ...
گرمابه:گرمابه در پهلوی گرماپگ garmapāg بوده است. ( ( چو گرمابه و کاخهای بلند چو ایوان که باشد پناه از گزند؛ ) ) ( نامه ی باستان ، جلد اول ، میر ج ...
هندسه: دکتر کزازی در مورد واژه ی "هندسه " می نویسد : ( ( هندسه بازخوانده به" هندسه" است و" هندسه" ریخت تاریکانه ی هنداچک handāčag پهلوی است، از مصدر ...
دکتر کزازی واژه ی " چارگانه ی پیراسته" را در نوشته های خود به جای واژه ی " رباعی مجرد " بکار برده است. ( نامه ی باستان ، جلد اول ، میر جلال الدین ک ...
دکتر کزازی واژه ی " چارگانه ی پیراسته" را در نوشته های خود به جای واژه ی " رباعی مجرد " بکار برده است. ( نامه ی باستان ، جلد اول ، میر جلال الدین ک ...
کالبد: در پهلوی کالپت kālpot بوده است . ( ( هرانچ از گل آمد چو بشناختند سبک ، خشت را ، کالبد ساختند ) ) ( نامه ی باستان ، جلد اول ، میر جلال الدی ...
دکتر کزازی در مورد واژه ی "خشت " می نویسد : ( ( خشت در پهلوی با همین ریخت بکار می رفته است. ریخت پارتی " خشت " هشتگ hyštyg بوده است . ) بنابراین به ...
سَبُک: در پهلوی سپک sapuk در بیت زیر قید است به معنی چُست و چالاک ، تند ، شتابان بکار رفته است . . ( ( هرانچ از گل آمد چو بشناختند سبک ، خشت را ، ک ...
گِل: در پهلوی با همین ریخت کاربرد داشته است . و هزوارش آن TYNA بوده است . ( ( هرانچ از گل آمد چو بشناختند سبک ، خشت را ، کالبد ساختند ) ) ( نامه ...
سرکشی: دکتر کزازی در مورد واژه ی "سرکشی " می نویسد : ( ( سرکشی در بیت زیر در معنی گرنفرازی و دلاوری به کار رفته است و در کاربردی نکوهیده نیست ، ) ) ...
اُهْتُوخُشیان: دکتر کزازی در مورد واژه ی " اُهْتُوخُشیان" می نویسد : ( ( اهتوخشیان دستْ ورزان و پیشه وران و صنعتکارانند و چهارمین گروه و لایه ی اجتما ...
اُهْتُوخُشیان: دکتر کزازی در مورد واژه ی " اُهْتُوخُشیان" می نویسد : ( ( اهتوخشیان دستْ ورزان و پیشه وران و صنعتکارانند و چهارمین گروه و لایه ی اجتما ...