پیشنهادهای علی باقری (٣٩,٦٨٦)
لمن الملک زدن:ادعای پادشاهی کردن ( ( کیست درین دیر گه دیر پای کو لمن الملک زند جز خدای ) ) ( شرح مخزن الاسرار نظامی، دکتر برات زنجانی، ۱۳۷۲، ص 157 ...
غوغای هراسندگان:قیامت ، روز قیامت. ( ( شحنه ی غوغای هراسندگان چشمه ی تدبیر شناسندگان ) ) ( شرح مخزن الاسرار نظامی، دکتر برات زنجانی، ۱۳۷۲، ص 157 ...
خام کن:خام کننده . کنایه از بی اثر کننده ( ( خام کن پخته تدبیرها عذر پذیرنده تقصیرها ) ) معنی بیت : خداوند متعال اگر بخواهد تدبیر های پخته را بی ا ...
بودنی: دکتر کزازی در مورد واژه ی " بودنی" می نویسد : ( ( بودنی در پهلوی در ریخت بوتنیگ butanīg بکار می رفته است. " بودنی در معنی سرنوشت و مقدّر و آنچ ...
فرزانگی: دکتر کزازی در مورد واژه ی " فرزانگی" می نویسد : ( ( فرزانگی در پهلوی در ریخت فرزانگیه frazānagīh بکار می رفته است . ) ) ( ( به سان پزشکی پ ...
تفت: دکتر کزازی در مورد واژه ی " تفت" می نویسد : ( ( تفت در پهلوی در ریخت تپتtapt ، به بکار می رفته است به معنی گرم و تافته است و در پارسی ، چون قید ...
فرزانه: دکتر کزازی در مورد واژه ی " فرزانه" می نویسد : ( ( فرزانه در پهلوی در ریخت فرزانگ frazānag بکار می رفته است . ستاک واژه ، زان یا ذان ، همان ا ...
رُستن: دکتر کزازی در مورد واژه ی " رُستن" می نویسد : ( ( رُستن در پهلوی با همین ریخت بکار می رفته است. ستاک کهن واژه رئود raud بوده است . ) ) ( ( د ...
فلاخن : در زبان ترکی به فلاخن" سؤپاد ( سوفاد ) "و به سنگی که توسط آن پرتاب می شود " سوپاد ( سوفاد ) داشی " گفته می شود چون فلاخن را موقع پرتاب دور کت ...
سفت:به معنی شانه و دوش دکتر کزازی در مورد واژه ی " سفت" می نویسد : ( ( سفت در پهلوی در ریخت سپت supt بکار می رفته است . ) ) ( ( بفرمود تا دیو چون ج ...
جفت: دکتر کزازی در مورد واژه ی " جفت" می نویسد : ( ( جفت در پهلوی در ریخت یُخت yuxt بکار می رفته است ) ) ( ( بفرمود تا دیو چون جفت او همی بوسه داد ...
مالیدن: دکتر کزازی در مورد واژه ی " مالیدن" می نویسد : ( ( مالیدن در پهلوی در ریخت مالیتن mālītan بکار می رفته که مشتن muštan بوده است. ) ) ( ( که ...
بوسیدن: دکتر کزازی در مورد واژه ی "بوسیدن " می نویسد : ( ( بوسیدن در پهلوی به کار نرفته است . ریخت مصدر بر ساختگی آن را آشکار می دارد . این مصدر بر پ ...
دکتر کزازی در مورد واژه ی " چهر" می نویسد : ( ( در پهلوی چهرگ ( = چهره ) در معنی طبیعت نیز بکار می رود ؛ چهریگ čihrīg ، در آن به معنی طبیعی است . ) ) ...
دکتر کزازی در مورد واژه ی " چهر" می نویسد : ( ( در پهلوی چهرگ ( = چهره ) در معنی طبیعت نیز بکار می رود ؛ چهریگ čihrīg ، در آن به معنی طبیعی است . ) ) ...
چهر:در معنی صورت و جمال دکتر کزازی در مورد واژه ی " چهر" می نویسد : ( ( چهر در پهلوی در همین ریخت بکار می رفته است. در پارسی " چهر " با " چهره ، هم ...
توشه: در پهلوی توشگ tōšag بوده است . ستاک واژه ، " توش " ، به معنی تاب و توان است و معنای بنیادین " توشه " آنچه مایه ی توان و توش. ( ( مرا دل سراسر ...
آرزو: در پهلوی اَرزوگ ārzōg بوده است . ( ( بدو گفت بنگر که تا آرزوی چه خواهی ؛ بخواه از من ای نیکخوی ) ) ( نامه ی باستان ، جلد اول ، میر جلال الد ...
خوان: در پهلوی خَوان xwān بوده است . ( ( شه تازیان، چون به خوان دست برد سر کمْ خرد مهرِ او را سپُرد ) ) ( نامه ی باستان ، جلد اول ، میر جلال الدی ...
سپید: در پهلوی سپت spēt بوده است . ( ( خورشها ، ز کبک و تذرو سپید بسازید و آمد دلی پرامید ) ) ( نامه ی باستان ، جلد اول ، میر جلال الدین کزازی ، ...
تذرو: در پهلوی تدر tadar بوده است . در پارسی ، ریختی کهنتر از واژه که شاید از گویشی وام گرفته شده است ، کاربرد یافته است. ( ( خورشها ، ز کبک و تذرو ...
کبک: در پهلوی با همین ریخت بکار می رفته است . ( ( خورشها ، ز کبک و تذرو سپید بسازید و آمد دلی پرامید ) ) ( نامه ی باستان ، جلد اول ، میر جلال الد ...
نیرنگ: در پهلوی نرنگ nērang بوده است . ( ( چنین گفت ابلیس نیرنگساز که: جاوید زی ، شاد وگردنفراز! ) ) ( نامه ی باستان ، جلد اول ، میر جلال الدین ک ...
مزه: در پهلوی مچگ mečag بوده است . ( ( بخورد و برو آفرین کرد سخت مزه یافت خواندش ورا نیکبخت ) ) ( نامه ی باستان ، جلد اول ، میر جلال الدین کزازی ...
زرده :در معنی زرده ی تخم مرغ، زرده در پهلوی زرتگ zartag بوده است . ( ( خورش زردهٔ خایه دادش نخست بدان، داشتش یک زمان تندرست ) ) ( نامه ی باستان ، ...
گروگان کردن دل " به معنی دل را به یکبارگی به فرمان در آوردن است و یکسره پیرو و فرمانگزار شدن. ) ) ( ( سخن هر چه گویدْش فرمان کند، به فرمان او، دل ...
گروگان: دکتر کزازی در مورد واژه ی "گروگان " می نویسد : ( ( گروگان در پهلوی در ریخت گِرَوْگان grawgān بکار می رفته است . " گروگان کردن دل " به معنی دل ...
خوالیگر: دکتر کزازی در مورد واژه ی " خوالیگر" می نویسد : ( ( خوالیگر از سه پاره ی : خوال/ ی ( =میانوند ) / گر ( = پساوند ) ساخته شده است . خوال ریختی ...
بخشودن: دکتر کزازی در مورد واژه ی " بخشودن" می نویسد : ( ( بخشودن در پهلوی در ریخت ابخشاییتن abaxšāyitan بکار می رفته است. با بن اکنون ابخشای abayšāy ...
ازدر: دکتر کزازی در مورد واژه ی " ازدر" می نویسد : ( ( ازدر ساخته شده از : از/ در ( به معنی باره ، مقوله ، مورد ) ، در معنی شایسته و سزاوار به کار رف ...
خواجه: دکتر کزازی در مورد واژه ی "خواجه " می نویسد : ( ( خواجه می تواند بود که از خوتایْ چگ xwatāyčag ، کِهینه ی ( =مصغر ) خوتای در پهلوی برآمده باشد ...
سوگند: دکتر کزازی در مورد واژه ی " سوگند" می نویسد : ( ( در پهلوی سوگندsōgand بوده است در این زبان نیز با فعل "خوردن" به کار می رفته است . "سوگند" از ...
پگاه: دکتر کزازی در مورد واژه ی " پگاه" می نویسد : ( ( پگاه می باید در پهلوی پت گاسpatgās بوده باشد. " پگاه "، در معنی شبگیر و آغاز روز وارونه ی "بیگ ...
( فارسی ) دری: دکتر کزازی در مورد واژه ی " فارسی دری" می نویسد : ( ( دری در پهلوی دریگ darīg باز خوانده به” در” است به معنی دربار. ؛"دری "، بر این پا ...
فارسی دری: دکتر کزازی در مورد واژه ی " فارسی دری" می نویسد : ( ( دری در پهلوی دریگ darīg باز خوانده به ” در” است به معنی دربار. ؛"دری "، بر این پایه، ...
دکتر کزازی واژه ی " کِهینگی" را در نوشته های خود به جای واژه ی " تصغیر" بکار برده است. ( نامه ی باستان ، جلد اول ، میر جلال الدین کزازی ، 1385، ص 2 ...
دکتر کزازی واژه ی " کِهینگی" را در نوشته های خود به جای واژه ی " تصغیر" بکار برده است. ( نامه ی باستان ، جلد اول ، میر جلال الدین کزازی ، 1385، ص 2 ...
دندان : واژه ی دندان با واژه های Diente در اسپانیایی، dentist انگلیسی، Dente ایتالیایی، Diş ترکی ، فرانسوی Dent ، هندی ( दांत ( daant ، یونانیDonti و ...
بیوراسب: دکتر کزازی در مورد واژه ی "بیوراسب " می نویسد : ( ( بیور ریختی است ، از بور bēwar در پهلوی ، به معنی ده هزار و بیوراسب ، بَرْنام دهاک ، به م ...
ضحّاک: دکتر کزازی در مورد واژه ی " ضحّاک" می نویسد : ( ( ضحّاک ریخت تازیکانه از دهاگ dahāg در پهلوی و پارسی است و"دهاگ"ریخت" کوتاه شده ی اژیْ داها کا ...
خواسته:به معنی دارایی و مال و در این معنی ، کاربردی کهن و ویژگی سبکی است. خواسته در پهلوی در ریخت خواستگxwāstag بکار می رفته است. ( ( به شیر آن ک ...
سولو به زبان ترکی به معنی آبدار می باشد.
قورخان: واژه ای ترکی از مصدر قورخماق ( ترسیدن ) به معنی ترسو، ترسیده، ترسنده، اسم فاعل از ترسیدن. متضاد آن قوخماز ( نترس )
گوهری: ( ( گوهری در پهلوی در ریخت گوهریگ gōhrīg بکار می رفته است . به معنی نژاده و بگوهر . ) ) ( ( همان گاو دوشا، به فرمانبری؛ همان تازی اسپان ، ه ...
دوشا: دکتر کزازی در مورد واژه ی "دوشا " می نویسد : ( ( دوشا در پهلوی در ریخت دوشاگ dōšāg بکار می رفته است. دوشا ، از دوش ( = بن اکنون از دوشیدن ) " ا ...
مرداس: دکتر کزازی در مورد واژه ی " مرداس" می نویسد : ( ( مرداس نام پدر دهاک است. می تواند بود که این نام از دو پاره ی: مر/داس پدید آمده باشد. انگاشته ...
دشت سواران نیزه گزار :نامی است کنایی ، سرزمین عربستان را . ( ( یکی مرد بود اندر آن روزگار ز دشت سواران نیزه گزار. ) ) ( نامه ی باستان ، جلد اول ، ...
:ورزیدن ، انجام دادن دکتر کزازی در مورد واژه ی " گزاردن" می نویسد : ( ( گزاردن که به معنی ورزیدن و انجام دادن به کار برده شده است، در پهلوی وزارتن w ...
سوار: دکتر کزازی در مورد واژه ی "سوار " می نویسد : ( ( سوار در پهلوی در ریخت اسوار āswar بکار می رفته است. اس در آن ریخت کوتاه شده از " اسب "است و " ...
خمر در لغت در اصل به گفته راغب به معنی پوشانیدن چیزی است و لذا به چیزی که با آن می پوشانند خمار گفته می شود هر چند خمار معمولا به چیزی گفته می شود که ...