پیشنهادهای علی باقری (٣٩,٦٨٦)
سر ز هوا تافتن:از هوا و هوس سر پیچی کردن. ( ( سر ز هوا تافتن از سروریست ترک هوا قوت پیغمبریست ) ) ( شرح مخزن الاسرار نظامی، دکتر برات زنجانی، ۱۳۷ ...
خلاف آمد عادت:معتقد بودند که از روزگار خلاف مطلوب را باید طلب کرد زیرا روزگار ضد خواسته را به پیش می آورد در نتیجه به مطلوب خود می رسیم . حافظ گفته ...
عدم گیر:صفت فاعلی در معنی مفعولی ، عدم گرفته ، گرفته شده به وسیله عدم ، معدوم ( ( دی که ز پیش تو به نخجیر شد تیز تکی کرد و عدم گیر شد ) ) ( شرح مخ ...
تیزتکی:تندروی ( ( دی که ز پیش تو به نخجیر شد تیز تکی کرد و عدم گیر شد ) ) ( شرح مخزن الاسرار نظامی، دکتر برات زنجانی، ۱۳۷۲، ص 333 . )
هنری تک:سخت دونده ( ( می شنوم کان هنری تک نماند باد بقای تو گر آن سگ نماند ) ) ( شرح مخزن الاسرار نظامی، دکتر برات زنجانی، ۱۳۷۲، ص 333 . )
جگر به دندان گرفتن:رنج را تحمل کردن ( ( رچه در آن غم دلش از جان گرفت هم جگر خویش به دندان گرفت ) ) ( شرح مخزن الاسرار نظامی، دکتر برات زنجانی، ۱۳۷ ...
دلش از جان گرفت:سخت مضطرب شد. ( ( گرچه در آن غم دلش از جان گرفت هم جگر خویش به دندان گرفت ) ) ( شرح مخزن الاسرار نظامی، دکتر برات زنجانی، ۱۳۷۲، ص ...
دست گزین کردن:انتخاب کردن ، دست آموز کردن ( ( این دو سه مرکب که به زین کرده اند از پی ما دست گزین کرده اند ) ) ( شرح مخزن الاسرار نظامی، دکتر برات ...
بزین کردن:تربیت کردن ( ( این دو سه مرکب که به زین کرده اند از پی ما دست گزین کرده اند ) ) ( شرح مخزن الاسرار نظامی، دکتر برات زنجانی، ۱۳۷۲، ص 328 ...
واژه فدا ( فد=نثار ) در اوستایی کهن به شکل vīdبه معنای قربانی کردن نثار دهش به رایگان وقف ثبت شده است. عرب از واژه ایرانی فد ریشه فرضی فِداء را ستاند ...
واژه سلام آریایی که از آن واژه های: سلامت ، سالم ، اسالم ساخته شده اند با واژه سلام عربی هم ریشه نیست . واژه آریایی سلام ( سل=خوشی لوم=پُربرکت ) به ...
درِ دین زدن :طلب دین کردن ، از دین سخن گفتن ( ( چند نظامی در دنیا زنی خیز درِ دین زن اگر میزنی ) ) ( شرح مخزن الاسرار نظامی، دکتر برات زنجانی، ۱۳۷ ...
در دنیا زدن:طلب دنیا کردن ، از دنیا سخن گفتن ( ( چند نظامی در دنیی زنی خیز درِ دین زن اگر میزنی ) ) ( شرح مخزن الاسرار نظامی، دکتر برات زنجانی، ۱ ...
دستکش:دستکش در مصرع اول : سائل ، گدا دستکش : در مصرع دوم : نوعی نان در بعضی از نقاط آذربایجان شرقی بدان " پنج کش " می گویند ، زیرا موقعی که به تنور ...
دست به پیشه کشیدن:کار کردن پیشه ای را انجام دادن ( ( دست بدین پیشه کشیدم که هست تا نکشم پیش تو یکروز دست ) ) ( شرح مخزن الاسرار نظامی، دکتر برات ز ...
دست پیش کسی کشیدن:کنایه از گدایی کردن ، دست دراز کردن ( ( دست بدین پیشه کشیدم که هست تا نکشم پیش تو یکروز دست ) ) ( شرح مخزن الاسرار نظامی، دکتر ب ...
جوانی کردن:کنایه از جهالت و نادانی کردن ( ( پیر بدو گفت جوانی مکن درگذر از کار و گرانی مکن ) ) ( شرح مخزن الاسرار نظامی، دکتر برات زنجانی، ۱۳۷۲، ص ...
بتکلف کردن:با رنج و زحمت انجام دادن ( ( چند کلوخی بتکلف کنی در گل و آبی چه تصرف کنی ) ) ( شرح مخزن الاسرار نظامی، دکتر برات زنجانی، ۱۳۷۲، ص 326 . ...
خربندگی:بار کشی ( ( کاین چه زبونی و چه افکندگی است کار گل این پیشه خر بندگی است ) ) ( شرح مخزن الاسرار نظامی، دکتر برات زنجانی، ۱۳۷۲، ص 326 . ) ا ...
خیره زبان:بیهوده گوی ( ( آمد از آنجا که قضا ساز کرد خیره زبانی سخن آغاز کرد کاین چه زبونی و چه افکندگیست کاه و گل این پیشه خر بندگیست ) ) ( شرح م ...
تیغ زنان:جنگجویان ( ( تیغ زنان چون سپر انداختند در لحد آن خشت سپر ساختند ) ) ( شرح مخزن الاسرار نظامی، دکتر برات زنجانی، ۱۳۷۲، ص 325 . )
طرف گیر:کناره گیر ( ( در طرف شام یکی پیر بود چون پری از خلق طرف گیر بود ) ) ( شرح مخزن الاسرار نظامی، دکتر برات زنجانی، ۱۳۷۲، ص 325 . ) معانی دیگ ...
گرگ دم:کسی که دم او مانند گرگ است ، گرگ خوی ، درنده ( ( گرگ دمی یوسف جانی چراست شیر دلی گربه ی خوانی چراست ) ) ( شرح مخزن الاسرار نظامی، دکتر برات ...
دست کفچه کردن: ( مصدر متعدی ) [قدیمی] گرد کردن به شکل کفچه ، کنایه از گدایی ( ( تا شکمی نان و دهنی آب هست کفچه مکن بر سر هر کاسه دست ) ) ( شرح مخز ...
فرانک: دکتر کزازی در مورد واژه ی " فرانک" می نویسد : ( ( فرانک مام فریدون، در اوستا یادی نرفته است. به گمان بسیار، " ک" در آن پساوند است. ستاک نام: ف ...
: دکتر کزازی در مورد واژه ی " آبتین" می نویسد : ( ( آبتین که در ریخت "آتبین" نیز به کار رفته است، در اوستا، آثْبیه بوده است؛ریختی از آن در پارسی اثفی ...
تغییر : واژه ی عربیزه شده ی تغییر از واژه ایرانی ( تگوهیر - تگیر - تغیر ) گرفته شده است. واژه ی معادل انگلیسی تغییر change می باشد . به نظر می رسد و ...
تبدیل :واژه تبدیل با واژه بدل از یک ریشه می باشد. لغت بدل یک واژه آریایی است که از ریشه سنسکریت بدا भेद bheda به معنای: تبدیل، تغییر به دست آمده است. ...
ضبط : واژه ی ضبط در لغتنامه سغدی به شکل چبت čbt به معنای دزدیدن ( انگلیسی to steal ) ثبت شده است. از واژه چبت سغدی در فارسی واژه ی زپت به معنای ربودن ...
فن : اگر واژه پند ( =راه ) ریشه ی واژه فن نباشد میتوان واژه سُغدی غَنγan به معنای صنعت مهارت را ریشه واژه امروزین فن دانست همانطور که در واژگان الغنج ...
کاب : پسوند نوساز کاب از واژه قاب که با واژه های قابو و قابل و قابلیت به معنای توانمندی همریشه می باشد به دست آمده و همتای پسوند able در انگلیسی است. ...
اشکال :واژه آریایی اشکال به معنای ایراد از واژه سنسکریت skhalita स्खलित به معنای اشتباه ( انگلیسی mistake ) ستانده شده همانطور که در ارمنستان به شکل ...
یقین :لغت عربیزه ( عربی شده ی ) یقین از لغت آریایی یکین به دست آمده است. همانطور که در زبان باسک به شکلjakin و در معنای دانستن ( انگلیسی knowing ) به ...
کودن :لغت ایرانی کودن که آنرا عربی پنداشته اند در زبان باسک به شکل kirten و در معنای احمق خنگ نادان به کار میرود. منبع : ( فرهنگ لغت انگلیسی - باسکی ...
ککه: لغت اصفهانی ککه keke به معنای shit از ریشه هندواروپایی kek به معنای stool ساخته شده همانطور که آنرا در زبان باسک به شکل kaka و در ارمنستان به شک ...
لغت ایرانی البته به معنای "بطورحتم" را در زبان باسک به شکل alafede و در معنایcertainly for sure indeed به کار میبرند. لغت شناسان اروپایی میگویند در ل ...
کوکب : واژه ی کوکب از واژه کوکه گرفته شده است . واژه ی کوکه در لغتنامه پهلوی به شکلKoka به معنی ماه آمده است که خود از دو بخش: کو ( =درخشش ) / کا ( = ...
شکار : لغت شکار در اصل به معنای در پی چیزی افتادن است همانطور که در لغتنامه سغدی به شکل šǝkǝr و šīkər به معنای پیگیری ثبت شده است. لغت شکار در کشور پ ...
واژه دجله از واژه ایرانی تیگره گرفته شده است . تیگره در اوستایی tighri به معنای تیز ، تیر ، نیزه ، تندرو می باشد که عرب آنرا با تغییراتی ( دیگره - دی ...
یغما در زبان ترکی از مصدر "یئغماق یا یئقماخ " به معنی جمع کردن و به خود اختصاص دادن ، برگرفته شده . یغما یعنی غارت کردن اموال دیگران و اختصاص دادن آن ...
چپاول : واژگان ایرانی چپو و چپاول به معنای یغما غارت در اصل به معنای دزدی هستند همانطور که در لغتنامه سغدی به شکل چفcaf و چبد cabd به معنای دزدیدن ثب ...
کافی : واژه ایرانی کافی که از دو بخش :کاف ( =کاپ، سر ) /ی ساخته شده از ریشه آریایی کاپ، کپ به معنای سر می باشد ( در لورستان و کوردستان :کپو=سر هنوز ه ...
وافی :واژه ایرانی وافی که از دو بخش : واف ( = تمام ، بسیار ) / ی ساخته شدهاست از ریشه واف گرفته شده که در لغتنامه سغدی به شکل wāf و به معنای بسیار زی ...
اتاق : واژه ی عربی شده ی اتاق از واژه ی سغدی اوتاک ōtāk بر گرفته شده است که در متن های بازمانده از این زبان به معنای جای، جایگاه ، ثبت شده است. منبع ...
شایگان : واژه ی شایگان از لغت سغدی šāykən به دست آمده که در متن های بازمانده از این زبان به معنای قصر ثبت شده است. منبع : An Introduction to Maniche ...
رودار : واژگان امروزین رودار و پُر رو از لغت سغدی رورتیایه rurtyāmēnč به معنای گستاخی به دست آمده اند . منبع : An Introduction to Manichean Sogdian ...
نفت : واژه امروزین نفت در اصل به معنای خیس، نمدار است همانطور که در لغتنامه سغدی به شکل نفدی nəβdē به معنای تر، خیس ثبت شده است. منبع : An Introduct ...
شگرف : واژه ی شگرف از دو قسمت : ش ( =خیلی ) / گرف ( = زیاد ) به معنای "بسیارزیاد" . قسمت اول واژه ی شگرف که پیشوند است در اوستایی به شکل اش در لغت As ...
واژه ی یاغی که امروزه در معنای گردنکش سرکش به کار می رود در اصل به معنای دلیر است . همانطور که در لغتنامه سغدی به شکل یاخیyāxē به معنای :دلیر ، شجاع ...
واژه ی قاضی یک واژه سغدی است که بعدا وارد زبان عربی گردیده این واژه در پهلوی به شکل کادیک و در لغتنامه ی سغدی به شکل خاتوxətu به معنای قاضی و خاتیاک ...