پیشنهاد‌های علی باقری (٣٩,٦٨٦)

بازدید
٣٠,١٥٥
تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٥٢

ابرو:ابرو در پهلوی در ریخت بروگ brūg بکار می رفته است. ) ) ( ( دلش گشت پردرد و سر پر ز کین به ابرو ز خشم اندر آورد چین ) ) ( نامه ی باستان ، جلد ...

پیشنهاد
٥

پایان ساختمان: گواهی شهرداری مبنی بر اتمام ساختمان و منطبق با پروانه صادره از نظر اصول فنی، بهداشتی، ایمنی و سایر نظامات ضروری در ساختمان.

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٥

لغت عربیزه توزیع ( پخش کردن ) از واژه ایرانی توژی به معنای پخش خوراک در مهمانی کودکان به دست آمده است . بدین صورت که عرب از آن ریشه فرضی وزع را ستاند ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٥٣

واژه ی موشک که در پارسی میانه به شکل Mesak ثبت شده از ریشه اوستایی maēɵ به معنای فرستادن به دست آمده همانطور که لغت لاتین missile=موشک ازmittere به م ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٦

واژگان ایرانی نسپ ni - spā ن ( =فرود ) /سپ ( =انداختن ) به معنای به زیر انداختن در پایین گذاشتن و فرسپ fra - spā فرا ( =فراز ) /سپ ( =انداختن ) به م ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٥٢

بیشه: دکتر کزازی در مورد واژه ی "بیشه " می نویسد : ( ( بیشه در پهلوی در ریخت وشگ wēsāg بکار می رفته است ) ) ( ( ز بیشه ببردم ترا ناگهان گریزنده ز ا ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٥١

گذاشتن: : روز گذاشتن : روزگار گذرانیدن دکتر کزازی در مورد واژه ی " گذاشتن" می نویسد : ( ( گذاشتن در پهلوی در ریخت وتارتن witārtan بکار می رفته است. ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٦

شوی: دکتر کزازی در مورد واژه ی "شوی " می نویسد : ( ( شوی در پهلوی در همین ریخت بکار می رفته است. در این زبان ، شوی یا شوهر مرگ mērag و گادار gādār نی ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٧

دانشی:دانشورانه، و از سرِ دانش دکتر کزازی در مورد واژه ی " دانشی" می نویسد : ( ( دانشورانه، و از سرِ دانش. دانشی در پهلوی در ریخت دانشنینگ یا ذانشنیگ ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٥٢

گهر:نژاد و تبار ( ( بگو مر مرا تا که بودم پدر کیم من ز تخم کدامین گهر ) ) ( نامه ی باستان ، جلد اول ، میر جلال الدین کزازی ، 1385، ص 301. )

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٥

دو هشت:شانزده دکتر کزازی در مورد واژه ی " دو هشت" می نویسد : ( ( دو هشت شانزده سالگی است این شمار به نشانه ی پروردگی و برومندی و "بَوَندگی" ( =کمال ) ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٤

چهارپای: دکتر کزازی در مورد واژه ی " چهارپای" می نویسد : ( ( چهارپای در پهلوی در همین ریخت در معنی ستور و دام بکار می رفته است . ریختی کوتاه شدهاز آن ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٥

آزردن: معادل آزردن در ترکی " اینجیمَک" می باشد . شهریار گفته است : رقیب دن نه کوسوب ، سن نه اینجی ای قلبیم رقیب نیله جک یار، یار اولان یرده ای قلب ( ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٥١

قهر کردن: معادل قهر کردن در ترکی " کوسْمَک " می باشد . شهریار گفته است : رقیب دن نه کوسوب ، سن نه اینجی ای قلبیم رقیب نیله جک یار، یار اولان یرده ای ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٥

فراخواندن: معادل فرا خواندن در ترکی " سَسْلَمَک " می باشد . شهریار گفته است : محرم دیر ، خانم زینب عزاسی بیزی سَسْلیر حسینین کربلاسی ترجمه : ماه مح ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢

گویی :معادل گویی و انگار در زبان ترکی" سانکی" می شود . استاد شهریار گفته : سانکی سفرده یم ، اویادیرلار کی دورچاتاخ زنگ شتر چالیر، کئچه رک کاروان سسی ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٥٤

نَوَنْد:دکتر کزازی در مورد واژه ی " نَوَنْد" می نویسد : ( ( نَوَنْد به معنی اسب تیز رو و پیک ِ تند پوی ؛ می تواند بود که این واژه از " نویدن " بر آمد ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٥١

اندوه: ( ( اندوه در پهلوی در همین ریخت بکار می رفته است ) ) ( ( یکی مرد دینی بران کوه بود که از کار گیتی بی اندوه بود ) ) ( نامه ی باستان ، جلد ا ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٥١

البرز: دکتر کزازی در مورد واژه ی " البرز" می نویسد : ( ( البرز در اوستایی هره برِزِئیتی بوده است، به معنی"هرای ِبرز و بلند"؛نام کوه هراست و برزئیتی و ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٥١

ناقور: ناقور با واژه ی "نقر" به معنی کوبیدنی که منجر به سوراخ کردن شود، هم ریشه است ، و منقار پرندگان که وسیله ی کوبیدن و سوراخ کردن اشیا است ، نیز ا ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٥١

منقار : منقار از واژه ی ناقّور گرفته شده است و ناقور هم با واژه ی نقر به معنی کوبیدنی هم ریشه است کوبیدنی که منجر به سوراخ کردن شود ، و منقار پرندگان ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٥١

واژه ی پرداختن با واژه های Pay در انگلیسی ، Pagar در اسپانیایی، Platit در روسی ، Payer در فرانسوی، Pliromi در یونانی سنجیدنی است.

پیشنهاد
٦

سکه بر درم نو زدن :پول جدیدی را رایج کردن ، کنایه از انتقال روحاز عالم اجساد به عالم ارواح ( ( وقت بیاید که روا رو زنند سکه ما بر درمی نو زنند ) ) ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٦

بنواتر:با سر و سامان تر ، مرتب تر ( ( ای ز شب وصل گرانمایه تر وز علم صبح سبک سایه تر ) ) ( شرح مخزن الاسرار نظامی، دکتر برات زنجانی، ۱۳۷۲، ص 355 . ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٦

علم صبح:کنایه از سپیدی صبح است که با سرزدن آفتاب از بین می رود . ( ( ای ز شب وصل گرانمایه تر وز علم صبح سبک سایه تر ) ) ( شرح مخزن الاسرار نظامی، ...

پیشنهاد
٧

رگ خواب کسی را گرفتن :برای خوابیدن کسی چاره ای پیدا کردن . مجازاً به نقاط ضعف کسی پی بردن . ( ( دیده به هم زد چو شتابش گرفت خفت و به خفتن رگ خوابش ...

پیشنهاد
٦

چشم بر سر ره داشتن:راه را پاییدن ، مواظبت کردن ( ( چشم ادب بر سر ره داشتی کلبه بقال نگه داشتی ) ) ( شرح مخزن الاسرار نظامی، دکتر برات زنجانی، ۱۳۷ ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٦

بازار داشتن:طالب بودن و مطلوب بودن ( ( عقل تو با خورد چه بازار داشت حرص ترا بر سر اینکار داشت ) ) ( شرح مخزن الاسرار نظامی، دکتر برات زنجانی، ۱۳۷۲ ...

پیشنهاد
٥

دولت خود را با لگد زدن :یعنی به نادانی منافع را از دست دادن. ( ( آتش در خرمن خود میزنی دولت خود را به لگد میزنی ) ) ( شرح مخزن الاسرار نظامی، دکت ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٥٢

مسلمانان هند از سال های دور با هندو ها در کنار هم در شبه قاره ای که هندوستان نامیده می شد . در کشوری واحد زندگی می کردند که آن هم هندوستان نامیده می ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٥١

توربین یک واژه غربی است این واژه از واژه tur مشتق شده در زبان غربی به چیزی که فرفره وار می گردد turbinate گفته می شود که معنی فرفره ای می دهد . به ای ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٥١

آل آروادی :یک واژه ی ترکی است . آل یک موجود خیالی یا همان جن هست . آرواد هم یعنی زن . پس آل آروادی می شود " زنِ آل " در قدیم اعتقاد داشتند آل آروادی ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٠

قره غلام در ترکی یعنی غلام سیاه

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٥

قره جه داغ در معنی تحت الفظی یعنی کوه سیاه ولی در اصطلاح ترکی یعنی کوه بزرگ . دریای سیاه یعنی دریای بزرگ . قره بلاغ یعنی چشمه ی بزرگ نه چشمه ی سیاه ، ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٦

قره آغاج در ترکی تحت الفظی می شود : درخت سیاه ولی درخت بزرگ معنی می دهد . قره بلاغ در ترکی به معنی چشمه ی سیاه نیست بلکه به معنی چشمه ی بزرگ است . ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٧

آقداش ( آق داش ) به معنی سنگ سفید است و معنی سنگ بزرگ هم می دهد چون معنی قارا ( سیاه ) و آق ( سفید ) علاوه بر سیاه و سفید بزرگ نیز می باشد . مثلا : ق ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٥٢

بلوک : واژه ی بلوک یک واژه ی ترکی است از مصدر "بؤلْمَک" به معنی تقسیم کردن چیزی را به قسمت های کوچک تقسیم کردن و جدا نمودن . بؤلوک یا به قول فارس ها ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٥١

بنده: دکتر کزازی در مورد واژه ی "بنده " می نویسد : ( ( بنده در پهلوی در ریخت بندگ bandag بکار می رفته است . ستاک " بنده " ، همچون " بندی " ، " بند " ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٥١

پاره: دکتر کزازی در مورد واژه ی "پاره " می نویسد : ( ( پاره در پهلوی در ریخت پارگ pārag بکار می رفته است . در معنی مزد و پاداش است . در پهلوی نیز در ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٥٢

پیرایه: دکتر کزازی در مورد واژه ی " پیرایه" می نویسد : ( ( پیرایه در پهلوی در ریخت پیرایگpayrāyag بکار می رفته است. ) ) ( ( کجا نامور گاو برمایه بو ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٥٣

داغ: دکتر کزازی در مورد واژه ی " داغ" می نویسد : ( ( داغ ، به گمان ، از همان ستاکی بر آمده است که دخ در " دخمه " ، در پهلوی دخمگ daxmag در این زبان ، ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٥٢

جُل :جُل یا چُل ، به زبان ترکی چؤل . به پارچه ای کهنه ای گفته می شود که از زیر پالان یا زین بر پشت حیوان می اندازند تا پالان و زین پشت حیوان را زخمی ...

پیشنهاد
٥

گردی از راه برخاستن:چیزی کم ارزش از میان رفتن ( ( چونکه تو برخیزی ازین دامگاه باشد برخاسته گردی ز راه ) ) ( شرح مخزن الاسرار نظامی، دکتر برات زنجا ...

پیشنهاد
٥

زمام چیزی را کشیدن:یعنی آن چیز را مالک بودن و در اختیار داشتن ( ( هر که زمام هنری می کشد در ره خدمت کمری می کشد ) ) ( شرح مخزن الاسرار نظامی، دکتر ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٥

رخش گرم کردن:اسب را تند راندن ( ( رخش برو چون جگرش گرم کرد پشت کمان چون شکمش نرم کرد ) ) ( شرح مخزن الاسرار نظامی، دکتر برات زنجانی، ۱۳۷۲، ص 343 . ...

پیشنهاد
٦

پشت کمان نرم کردن:کمان کشیدن و تیر انداختن ( ( رخش برو چون جگرش گرم کرد پشت کمان چون شکمش نرم کرد ) ) ( شرح مخزن الاسرار نظامی، دکتر برات زنجانی، ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٨

نظر جسته:جذاب ، زیبا و دیدنی ( ( گفتی از آنجا که نظر جسته بود از نظر شاه برون رسته بود ) ) ( شرح مخزن الاسرار نظامی، دکتر برات زنجانی، ۱۳۷۲، ص 343 ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٦

ز خصومت بری:دوست داشتنی ( ( گردن و گوشی ز خصومت بری چشم و سرینی به شفاعت گری ) ) ( شرح مخزن الاسرار نظامی، دکتر برات زنجانی، ۱۳۷۲، ص 343 . )

پیشنهاد
٥

از جرس نفس غریو آوردن:نفس را به گریه و زاری آوردن ( ( از جرس نفس برآور غریو بنده دین باش نه مزدور دیو ) ) ( شرح مخزن الاسرار نظامی، دکتر برات زنجا ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٥

کفش آوردن:کنایه از آماده شدن برای حرکت. ( ( گر نفسی نفس به فرمان تست کفش بیاور که بهشت آن تست ) ) ( شرح مخزن الاسرار نظامی، دکتر برات زنجانی، ۱۳۷ ...