پیشنهادهای علی باقری (٢٩,٨٨٣)
به هم افتادن : به هم دیگر حمله کردن ، با هم درگیر شدن ، با هم گلاویز شدن ( ( دوباره با هم جنگشان شد و سخت به هم افتادند و پیچ و تاب خوردند و بعد یک ...
به هم پریدن : به همدیگر حمله کردن ، با همدگر ستیز و دعوا کردن ( ( هر دو مورچه به هم پریدند و سوسک بی حال رو زمین خشکش زده بود . ) ) ( صادق چوبک ، ت ...
خشکش زده بود : مات و مهبوت مانده بود . بی حرکت مانده بود ( ( هر دو مورچه به هم پریدند و سوسک بی حال رو زمین خشکش زده بود . ) ) ( صادق چوبک ، تنگسیر ...
پارچه چلوار یک پارچه بافته شده ، که از الیاف پنبه ای نیمه پردازش شده و غیر آهنی ساخته شده. این یک پارچه درشت و خشن است، Calico معمولا به دلیل ماهیت ن ...
( ( یک شلوار چلوار که تا مچ پاهاش بود با لیفه ی زمخت برجسته به تنش ماند . ) ) ( صادق چوبک ، تنگسیر )
لیفه : جای بند شلوار ( ( یک شلوار چلوار که تا مچ پاهاش بود با لیفه زمخت برجسته به تنش ماند . ) ) ( صادق چوبک ، تنگسیر )
آفتابش کردن : پهن کردن جلو آفتاب ، مثل پهن کردن لباس بعد از شستن جلو آفتاب ( ( آنوقت پا شد پیراهنش را تکانی داد و بردش و آنطرف سایه ی کُنار آفتابش ...
پاشدن: برخاستن ، از زمین بلند شدن ، به پا خاستن ( ( آنوقت پا شد پیراهنش را تکانی داد و بردش و آنطرف سایه ی کُنار آفتابش کرد . ) ) ( صادق چوبک ، تنگ ...
لب ورچیدن: منقبض شدن عضلات لب برای نوشیدن چیزی و یا جمع شدن لب برای گریه . ( ( پیراهنش را توی مشت های گنده اش فشرد . شُرّی عرق روی خاک ریخت. خاک تش ...
نی نی چشم : مردمک چشم. تخم چشم ( ( شعاع خورشید از پشت روبنده نم ، مانند شعله جوش اکسیژن. تو نی نی چشمانش می نشست. ) ) ( صادق چوبک ، تنگسیر )
گرفتن و نشستن : آغاز به نشستن کردن . ( ( نگاهی کرد و بعد کنده ی کلفت پرگره آن را ورانداز کرد و گرفت نشست بیخ کنده اش و به آن تکیه زد. ) ) ( صادق چو ...
یله شدن : به یک طرف لم دادن ، ( ( دوزخ نور خورشید تو آسمان غرب یله شده بود و گردی از نم بر چهره داشت. ) ) ( صادق چوبک ، تنگسیر )
ورچیدن : برچیدن ، جمع کردن ، در خود کشیدن ( ( هوای آبکی بندر همچون اسفنج آبستنی هُرم نمناک گرما را چکه چکه از تو هوای سوزان ور می چید . ) ) ( صادق ...
بد و بیراه گفتن : سخنان نامربوط به هم گفتن ، حرف های بی ربط نثار همدیگر کردن ( ( سلام و احوالپرسی می کردند ، یا به هم بد و بیراه می گقتند . . . ) ) ...
● عالین چه کسانی هستند ؟ العالین در قرآن چه کسانی هستند ؟ قَالَ یَآ إِبْلِیسُ مَا مَنَعَکَ أَنْ تَسْجُدَ لِمَا خَلَقْتُ بِیَدَیَّ أَسْتَکْبَرْتَ أَمْ ...
العالین در قرآن چه کسانی هستند ؟ قَالَ یَآ إِبْلِیسُ مَا مَنَعَکَ أَنْ تَسْجُدَ لِمَا خَلَقْتُ بِیَدَیَّ أَسْتَکْبَرْتَ أَمْ کُنْتَ مِنَ الْعَالِینَ ...
معادل مهمان نواز در زبان ترکی می شود سفرلی که معنی تحط الفظی آن می شود کسی که سفره باز و سفره دار است. ولی سفرلی در زبان ترکی یک اصطلاح است و تحت الف ...
گؤزل یک واژه ترکی است که در اصل گؤزِ ایل بوده یعنی چشم ِ ایل و چشم قوم و چشم قبیله و عشیره. چشم چیزی بودن در ترکی یعنی بهترین و بی نظیر بودن و عزیز و ...
دلی جیران در زبان ترکی یک اصطلاح هست. در لغت دلی یعنی دیوانه و جیران هم نوعی گوزن هست ولی در اصطلاح ترکی روی هم رفته دلی جیران می شود" زیبای عاشق" و ...
تایر که تغییر یافته ی تایگر می باشد به معنی پلنگ می باشد. لاستیک های اولیه چون عکس پلنگ در حال پرش بر روی آنها حک شده بود به این نام خانده شده اند و ...
layer انگلیسی همان لایه در زبان فارسی است.
فَلَمَّا أَحَسُّوا بَأْسَنا إِذا هُمْ مِنْها یَرْکُضُونَ ( انبیا 12 ) نکته 1 : اگر در ترجمه ی فعل یَرْکُضُونَ دقت نماییم با آنکه فعل مضارع است اکثرا ...
گَوَنستان در معنی به معنی سرزمین پوشیده از گَوَن می باشد شبیه واژه ی بادامستان.
هخامنشیان و جانشینان تیمور و هولاکو و اعراب هم زمانی در ایران جولان می دادند و این نمی تواند دلیلی باشد که همه ی آنها فارس بوده اند. یونانیان در طول ...
قابل توجه آقای شهاب اکثر اسامی مکان ها در آن قسمت ترکی هستند. دوست عزیز اون تنگه در خاک ترکیه هست نه در خاک یونان. مردم ترکیه یونانی حرف نمی زنند.
سلینا یک واژه ی ترکی است که در ساختار شبیه سارای می باشد. معنی سارای می شود ماه زرد، ماه کامل. سلینا در اصل سِلین آی بوده که به شکل مخفف به سلینا تبد ...
داردانل : یک واژه ی ترکی است که از دو قسمت تشکیل شده است . " دار" در زبان ترکی به معنی : تنگ ، باریک ، کم عرض و بوغاز می باشد . دانل هم در اصل" دؤنُل ...
تنگه داریال: قسمت دوم این واژه یعنی داریال یک واژه ی ترکی است. اصل آن "دار یؤل" بوده که مردمان غیر ترک آن را به شکل داریال تلفظ کرده اند. این واژه از ...
داریال: داریال یک واژه ی ترکی است. اصل آن، دار یؤل بوده که مردمان غیر ترک آن را به شکل داریال ترجمه کرده کرده اند. این واژه از دو قسمت: دار/یؤل تشکیل ...
معادل واژه ی قوم در سنسکریت کوتوم kutum ( کوتوم ) ) می باشد. واژه ی قوم در عربی و فارسی از کوتوم سنسکریت گرفته شده. ترک ها آن را به قؤهوم به معنی فام ...
عشیره واژه عربی است معادل آن در سنسکریت کوتوم kutum ( کوتوم ) ) می باشد. واژه ی قوم در عربی و فارسی از کوتوم سنسکریت گرفته شده. ترک ها آن را به قؤهو ...
لب و لوچه :لب و دهان ( ( نعلبند که طرف شور قرار گرفت خیلی باد کرد و خودش را گرفت و لب و لوچه اش را جمع و جور کرد. ) ) ( صادق چوبک ، پاچه خیزک )
باد کردن : خود را گرفتن ، دچار کبر و غرور شدن . ( ( نعلبند که طرف شور قرار گرفت خیلی باد کرد و خودش را گرفت و لب و لوچه اش را جمع و جور کرد. ) ) ( ...
طرف شور قرار گرفتن : طرف مشورت ، کسی که با او مشورت شود ، کسی که با مشورت شود ، کسی که از وی نظر خواهی شود . ( ( نعلبند که طرف شور قرار گرفت خیلی ب ...
از هستی ساقط کردن : محو و نابود کردن، سقط کردن ، از بین بردن ، زایل کردن ، به کنایه از زندگی انداختن، زندگی کسی را مختل کردن . ( ( حالا باید این ول ...
تُقُلی :اصل آن در زبان ترکی تُؤخلی می باشد . در زبان ترکی به بره ی ماده گوسفند که سنش کمتر از یکسال باشد گفته می شود . کباب آن معروف است به کباب بره ...
کلاه مال : آنکه از نمد کلاه سازد. ( ( مش حیدر سرش را با شادی از تله برداشت و چنان که گوئی خوراک خوشمزه ای خورده بود سرش را با لذت تکان تکان داد و ب ...
گیر افتادن : به دام افتادن، اسیر شدن . در جایی گیر کردن . ( ( تکه گردوی دوده زده نیمه خورده ای هم کف تله افتاد بود. موش پس از آنکه گیر افتاده بود د ...
علاف : کسی که جو و گندم و کاه و هیزم و یونجه و علف میفروشد. ( ( نانوا و نعل بند و پالان دوز و مسگر و عطار و علاف با آستین های بالا زده و یقه های چا ...
نیش کسی باز بودن : خندیدن بی جا، نیش باز کردن ؛ خنده ای خنک و بی مزه و نادلنشین کردن. - نیش باز شدن ؛ خندان شدن. از خوشحالی خنده کردن. لبان کسی تا ...
شتک : قطرات آب که پس از شستن چیزی یا ریختن آب به شکل قطرات به اطراف پاشیده می شود . ( ( شتک های گل آبِ نم ناک روی قلوه سنگ های میدان کوچک ِ زیر چنا ...
چتر زدن :. سایبان گستردن ، سایه گستردن ، شاخه گستردن ( ( بازارچه دهکده آب و جارو شده بود و هوای خنکی زیر چنار تناوری که بالای سر آب انبار چتر زده ب ...
آب و جارو کردن : جارو کردن بعد از آب پاشی ، به کنایه ترو تمیز کردن . ( ( بازارچه دهکده آب و جارو شده بود و هوای خنکی زیر چنار تناوری که بالای سر آب ...
لاکی در زبان فارسی به معنی " به رنگ قرمز ، سرخ رنگ ، برنگ خون، لاکی است . مردم عامه در فرهنگ های مختلف وقتی می خواستند میوه ی انار را ببرند مال هرکسی ...
در اینجا منظور از مس قرآن دست کشیدن به خطوط آن نیست ، بلکه علم به معارف آن است ، که جز پاکان خلق، به معارف آن عالم نمی شوند، و آنها افرادی هستند به ا ...
در . . . إِنَّمَا یُرِیدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَیُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیرًا دلیل اول مبنی بر اینکه در این قسمت از آیه ...
در آیه 30 سوره فرقان، شکایت رسول خداصلی الله علیه وآله وسلم ازقوم خودش در مورد مهجوریت قرآن، این گونه بیان شده است: وَقَالَ الرَّسُولُ یَا رَبِّ إِنّ ...
باباشملی: داش مشدی، لوطی وار ، ( ( گلین خانم با صدای کلفت باباشملی جواب داد. ) ) ( صادق چوبک ، مسیو الیاس )
کجکی: به حالت کج ( ( گلین خانم همانطور که کجکی تو آستانه نشسته بود و قلیان نارگیل زیر لبش بود و دود می کرد گفت. ) ) ( صادق چوبک ، مسیو الیاس )
قلیان نارگیلی: نوعی از قلیان ( ( درین بین گلین خانم با قلیان نارگیلی که زیر لبش بود وارد اتاق آنها شد. ) ) ( صادق چوبک ، مسیو الیاس )