پیشنهاد‌های رامین حبیبی (٣٥٠)

بازدید
١٦٥
تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

فِریَه: دروغ، بهتان.

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

رَقیمه: سخنی که مرقوم شده، نوشته شده، مکتوب شده.

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

فرقه ای که خود را شیعه دوازده امامی خوانند و حضرت علی را در �صفات� هم پایه و مشابه خدا دانند، به نوعی صفات خدا را در حضرت علی جویانیده.

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

نَسمه: بنده، عبد.

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

روشن تر، زیباتر، نیکوتر، بهی تر. مثال: ملکوت اَبهی.

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مُتَصاعِدین: بالارونده، صعود کننده. مفرد: متصاعد.

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
١

مُتَصاعِد: بالا رونده، بر بلندی رونده.

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

سالِماً: باسلامت، درحال سلامت. همچون: بنویس این الواح مقدسه سالماً بارض اقدس و. . .

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

طُغرا: حالت تمبر و نشانی بوده که بر نامه ها و مراسلات می زده اند.

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

نوعی علامت بوده که بر احکام و فرامین و نامه ها می زده ‍اند.

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

الغاء: لغو کردن. از بین بردن، بیهوده شمردن. الغاء قبل از ابطال است. الغاء قبل از تصویب و یا به اجرا درآمدن چیزی ست و خواستِ الغاء، آن است که قبل از ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مَکاتیب: مکتوب ها، نوشته ها، نامه ها.

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

کنیزه خدا، خادم خدا.

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

سِنین، جمعِ سَنه است، به معنای: سالها.

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

( دِ ) نابود کننده ، ویران کننده .

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

اُمَم/ omam

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

اُمَت ها.

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

توابع ها، وابسته ها، متحدها، زنجیرها. مُتَتابِعات

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مُتَتابِعه: توابع ها، وابسته ها، متحدها.

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

( اسم ) مونث متتابع جمع : متتابعات .

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

نگهبانان، محافظان، نگه دارندگان.

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

در بهائیت به عبدالهباء می گویند: غُصنِ اعظم، لابد یعنی شاخه اعظم دین بهائیت. غٌصنِ اکبر هم دارند و آن فکر کنم منتسب به شوقی افندی است، نوه دختریِ عب ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
١

سِّجْنِ: زندان.

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

رفتارهای سنگدلانه و بی رحمانه. چنان که احمد کسروی در کتاب بهائی گری قتل عام بهائیان را در زمان ناصرالدین شاه، دژرفتاری می داند.

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

خُستُوان بود: معترف و اعتراف گر بود که. . .

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

فُوجِ نَصرانی: به گمانم یک ارتش یا تفنگدارِ مسیحی را گویند. چنان که در کتاب بهائی گری احمد کسروی آمده است: یک فوج نصرانی را که برای این کار آماده گر ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

جُبّه خانه ( یا: جِبِه خانه، جباخانه ) اصطلاحی نظامی در قدیم، به معنای جای اسلحه و ابزار جنگ. در دورۀ صفویه به کارگاه های ساخت و نگهداری سلاح جباخان ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

تلفظ: یَمْبوع. ینبوع رأفت: یعنی چشمۀ مهربانی و بخشایش.

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

( تَ سَ تُّ ) [ ع . ] ( مص ل . ) پوشیده گشتن، نادیده گرفتن، بخشیدن، گذشت کردن. همچون: تَسَتُر بر مجرمان. .

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

خَطیئه: گناه، خطا، اشتباه.

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

موقِن: یقین دارنده، باورمند، مؤمن، دارای ایمانِ قوی و محکم.

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

کسی را گویند که توبه و استغفار کند و از گناه خویش بازگردد. و در هر حال مستغفر و تائبم. . . / از نامه سید باب به ولیعهد قاجار

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

حرره. [ح َرْ رَ رَ هو ] ( ع جمله فعلیه ) نویسندگان کتب فارسی در پایان نوشته خویش آنرا بکار برند، و پس از آن نام خویش نویسند. نوشت آنرا. . . تحریر کرد ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

خَبطِ دِماغ: جنون. اختلال در قوه شعور و ادراک و استنباط. از مرتبه خردمندی به مرتبۀ دیوانگی رسیدن.

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

خدا یاری دهد.

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

کافه: همه عباد: بندگان معنا: همۀ بندگان

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

در جملاتی بمانند: "اِحْتِجاج به قرآن نمود. . "، یحتمل معنای استناد را دهد.

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

اِتیان: معانی دیگرِ آن: 1 - آوردن 2 - مانند و نظیر چیزی را آوردن 3 - انجام دادن 4 - آمدن

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

از معانی دیگر آن محکم و مرتب است. مثل: وی را چوب مضبوط زده، که یا معنای آن این است که محکم او را با چوب زده اند، یا منظم و پیاپی زده اند.

پیشنهاد
٠

انگشتر یا نگین سلیمان: انگشتر حضرت سلیمان بوده که از نمادهای نبوت ایشان بوده و از مواریث نبوت است و به اعتقاد شیعیان در دست امام زمان است و ارث ایشان ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

یَدِ بَیضاء: معجزه ( خرافات ) حضرت موسی که دست در گریبان خویش می کرد و درخشان و سفید و نورانی بیرون می آورد. تحت اللفظی: دست سفید.

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

به معنای بزرگان و پیشوایان است.

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

نُقَبا

پیشنهاد
٠

مترادفِ اظهر من الشمس است، یعنی چیزی که خیلی واضح و آشکار باشد و به راحتی قابل درک. مثل اینکه کسی بگوید خدا وجود ندارد، این اظهر من الشمس است که وی ک ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

آنچه از مطلبی درک شود. حاکی، دال بر و. . . تلفظش به گمانم اینه: مَشعَر مُشعَر: گزارش دهنده، مخبر.

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

قرة العین: /qorratol~eyn/، آنچه مایه روشنی چشم شود، مایه خوشحالی شود؛ مجازاً: فرزند.

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

افاضت. [ اِ ض َ ] فیض دادن و خیر بسیار رسانیدن.

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

بَرزخی.

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

هُوَرقُلیا: برزخ، جایگاه مردگان.

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

علاوه بر مؤبَِد: روحانیِ زرتشتی، معنای دیگری دارد: مُؤَبَد: ابدی، همیشگی، جاوید.