پیشنهاد‌های رامین حبیبی (٤٠٧)

بازدید
٤٦٢
تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

مستوفی در معنای دیگر آن به معنای تمام و کمال است. مثلاً �یونانیان، در زمینۀ حقوق فطری، مباحثی مستوفی عنوان کرده، . . . �/حقوق اساسی و نهادهای سیاسی، ...

پیشنهاد
٠

به قضات دادگستری گویند از این جهت که احکام صادره از سوی آنان به سانِ یک قانون که لازم الاجراست عمل می کند.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

واسطة العقد [ س ِ طَ تُل ْ ع ِ ] ؛ واسطۀ عقد، پیوند دهندۀ دو زمینه مختلف به وسیلۀ یک شخص. مثل واسطة العقد بودن وزیر میان هیأت دولت و وزارتخانه اش.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

تَوارُد همانطور که ظاهراً نشان می دهد از ریشه �وارد� شدن است اما در اینجا مقصود وارد شدن و داخل شدن همزمان دو شخص است به یک موضوع. مثل: �در مورد هر ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

ناچار، ناگریز از امری. مثلاً آشنایی با ارباب رجوع می تواند لامحاله در رفتار ما تأثیرگذار باشد.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

شایسته تر از دیگران بصورت طبیعی برای منصوب شدن در سِمَت و جایگاهی. مثلاً معاونان ریاست جمهوری در آمریکا بالاستحقاق رئیس مجلس سنا هم هستند.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

جلای جمع جلیل، به معنی بزرگواران، افراد محترم و ممتاز.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

شامل شدن.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

معنای دور از ذهن نوامیس، قانون است.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٥

اِحتِجاجات؛ جمع احتجاج، به معنای دلایل، برهان ها دلایل و برهان هایی که در پی اثبات یا نفی یک مسئله بکار می روند.

پیشنهاد
٠

محتواش همان مغالطۀ دور باطل در منطق است.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

فک کنم هر آنچه انجام داده است.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٤

همان صاحب اختیار است که در وهلۀ اول به خداوند تعلق دارد.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

۱. کسی که معتقد به دین و شریعت باشد، پیرو شرع. ۲. کسی که پیرو مکتب متشرعه است.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

همان استعداد است و نمی دانم این ت چیست! ( در کتاب آیت الله نائینی دیدم )

پیشنهاد
٠

آمادگی دفاعی و نظامی در برابر متخاصم داخلی و بیشتر خارجی گویند. ( در کتاب آیت الله نائینی دیدم )

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

ترفندهای معمولی برای فریب دادن کسی در سیاست خارجه و روابط دیپلماتیک و در نهایت استعماری ( در میان نقل گفته ای از آیت الله نائینی خواندم )

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

علامت تأنیث گرفته و اگرنه همان معمول است.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

تَحَفُظ؛ حفظ کردن چیزی درمقابل چیزی دیگر.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

اِغتِصاب؛ به ستم گرفتن چیزی را، غصب کردن چیزی. حکومت اغتصاب نقطه مقابل حکومت حق بر اساس نظر آیت الله نائینی است.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

فُحول؛ جمع فحل، به معنای برجسته، چیره دست، نامدار در یک زمینه و علم.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

مَوقَف؛ مکان، محل وقوف، موضع. مثال: "موقف اسلام در برابر پیروانِ ادیان بر حق و اهل الکتاب"

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

احتمالاً همان معنای آیینِ حق را دهد که به وسیلۀ احکام الهی و روشن پشیبانی می شود.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

شَوایِب؛ جمع شائبه/شایبه ؛ گمان، شک، شایعه و. . .

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

دُهور؛ جمع دَهر، به معنای روزگاران، زمانه ها.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

مُنْسَلِک؛ درآینده و داخل شده در چیزی، کسی که داخل طریقه و مسلکی شده باشد.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

سَخَط؛ بددهانی، خش، ناخشنودی و. . .

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

غش به معنای ضعف و پرده پوشی و تزویر نیز است. مثلاً غش ( ضعف نفْس ) درمقابل وساوس شیطانی! : )

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

جمع وسواس؛ چیزهای مادی یا غیرمادی که موجب ایجاد وسوسه و فریب در فرد شوند. تقریباً همان غرایز و نیازهای اولیه هستند که در ادیان آنهارا پست می شمارند!

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

کسی که خرده ریزۀ ته سفره را می خورد؛ از لحاظ سیاسی به عوامل و کارگزاران نهادهای بالاتر گفته می شود که مطیع و مأمور اجرای دستورات فوق سازمانی هستند و ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

سکونت گزیدن و قرار و اسکان معمولاً در جوامع ابتدایی و پس از مرحلۀ کوچندگی گویند. به شهرنشینی و روستانشینی روی آوردن.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

مُلَخِّص؛ فشردۀ کلا، خلاص کننده و نتیجه دهندۀ گفته های پیشین و رساندن منظور.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

معیارها، جمع معیار. عیارِ سنجش موضوع

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٧

مَفَرّ؛ گریزجای، جایی برای گریختن. وقتی در تنگنا قرار می گیری و روزنه ای برای فرار کردن پیدا می کنی. معمولاً این مفر در جایی ویدا می شود که ما نزدیک ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

من این تعبیر را در کتاب �حقوق اساسی و نهادهای سیاسی� دکتر ابوالفضل قاضی دیدم. استاد قاضی برای قلمرو بزرگ مالکان دورۀ فئودالیته، از تعبیر �دولتک� است ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

( مُ تَ هَ ) [ ع . ] ( اِمف . ) مشهور، معروف. ( مُ تَ هِ ) [ ع . ] ( اِفا. ) شهرت دهنده.

پیشنهاد
٠

�نومانکلاتورا� ( Nomenklatura ) واژه ای روسی است که از اواخر حیات اتحاد جماهیر شوروی سابق وارد فرهنگ سیاسی شد. منظور از این واژه، گروهی بسته و کاست گ ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٤

صحبت کردن با کسی برای شناختن میل و خواهش او، رٲی و عقیده و ارادۀ کسی را در امری جویا شدن. / فرهنگ عمید

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

تلفظ: ذَ وِل ْ حُ دارندۀ حق؛ فایده برِ حقی.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

مَفْرْوْغْ؛ فارغ و خلاص شدن از چیزی بعد از حلِ یا رفع آن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

اقطار؛ به سراسر بعدِ سرزمینی، بخصوص مناطق دور از مرکزِ یک دولت - کشور گویند.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١٥

تلفظ شخمی آن؛ بِل مَ ءال

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٦

مُطَبَق؛ طبقه طبقه شده.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد

مَدَرَج؛ درجه بندی و درجه دار شدن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد

سَکَنات؛ مقابلِ حرکت را گویند. معنایِ دیگر آن در جامعه شناسی سیاسی، به سکنه و انسانهایِ ساکن در مکانی، گفته می شود.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

مُنْقْاد؛ طبقۀ فرمان بر و مطیعِ فرمان روایان را گویند.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

تأثیر گذاردن بر چیزی.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٧

تلفظ: مُدَخِلْیَّت به فعل رسیدنِ دخالت در امری.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

عَقَبایی، مربوط به عقب، که انتساب به جهان آخرت می شود، مسئله ای مربوط به آن جهان.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٨

نُضْجْ؛ پختگی، رسیدگی، قوام یافتن.