پیشنهادهای مهسا (١٢٧)
در حالت تعجب خدای من!
to kiss and touch someone in a sexual way
ضرر زیان آسیب
how, what, why, etc. on ˈearth how, why, etc. in the ˈworld used with questions to express the speaker’s surprise, anger, etc
my goodness خدای من
خطاب به کسی که دراز کشیده میگیم sit up پاشو بشین
not pleasant ناخوشایند
گرسنگی کشیدن از گرسنگی مردن
نگاه تحقیر آمیز
محکم بگیر خودتو
طراحی شده در نظرگرفته شده برای
چطوره ؟! How about We say goodbye to him?! چطوره باهاش خداحافظی کنیم!
حقیقت تلخی که باید باهاش کنار اومد توفیق اجباری
غرق شده
be tired of
your own good به صلاح خودت
نابود کردن
بی عرضگی
ضدحال
یکم یذره
زانو زدن ( برای پیشنهاد ازدواج دادن )
جشنواره آشپزی
صاف بایست قوز نکن
بیرون کشیدن dragged out of the house
بی احساس بی عاطفه بی رحم
خانم جوان
ضربه دیده
at a time in the future or in the past, although you do not know exactly when
تقدیم می کند
ساکت و بی حرکت ماندن
belong up متعلق بودن به
محروم
two; two or three; a few; some; not many
ترتیب دادن ( جلسه ) تدارک دیدن
leave ترک کردن
To be behind schedule; to be a bit late. Typically used in the continuous tense
جوش ( سرسفید یاسیاه )
To be visually appealing or attractive
understand
برخواستن
be careful or certain to do something; make certain of something
عادت داشتن
take a dump to pass solid waste from the bowels مدفوع کردن
awful افتضاح
تا به
پا برجا بودن
on my account به حساب من، به پای من
بدبختی
شاکی
cool; super