پیشنهادهای Mary.hb (١٥٥)
به موعد مقرر رسیدن به تاریخ مقرر رسیدن
کیکی که بعد از بیرون آمدن از فر سر و ته میشود
ripe smell بوی بد، بدی ناخوشایند، بوی گند
On second thought I am not coming to the party نظرم عوض شد، به مهمونی نمی آیم
نفس گرفتن ( وقتی خسته و از نفس افتاده شده ایم )
بخش هایی از خاورمیانه ( با محوریت بیت المقدس ) که بیشتر وقایع ذکر شده در کتاب های مقدس انجیل، تورات و قرآن در آنجا اتفاق افتاده است
Bug صحیح است Snug as a bug in a rug
سیستم صوتی حرفه ای شامل باند و بلند گو و غیره
مامور مخفی
درب گردان
ورجه وورجه نکن، شلوغ کاری نکن
بشدت فکر کردن ( برای یادآوری چیزی ) به مغز خود فشار آوردن ( برای یادآوری چیزی )
خود واقعی مان را به کسی نشان دادن
این اصطلاح برای نشان دادن نارضایتی و ناراحتی از کسی است که بخاطر کار اشتباهی که انجام داده خیلی دیر معذرت خواهی میکنه
Put the baby down بچه را خواباندن
این چه طرز حرف زدنه؟ چرا اینطوری حرف میزنی؟
عوض شدن ناگهانی حال کسی
رفتن آب دهان آب دهان از لب و لوچه آویزان شدن
مبتلا به بیماری کم خونی
دولپی خوردن
اشتباه از من بوده
شماره دوزی
زیر ملاقه ای /زیر قاشقی وسیله ای که در هنگام پخت و پز استفاده میشه تا از ریختن مایعات و روغن و غیره به سطح میز جلوگیری کنه
راز مگو
گل لیلیوم
جوجه گردان
مرد زن ذلیل
فراری
چشم چران
تازه کار
از حقیقت دور بودن. بویی از حقیقت نبردن
کارت زدن یا انگشت زدن برای اعلام حضور در محل کار
military muscle قدرت نظامی political muscle قدرت سیاسی economic muscle قدرت اقتصادی
پیش آگاهی داشتن/به دل برات شدن
دقیقا محاسبه و برآورد کردن
هم چنین، باضافه ی
( از خستگی ) خوابت ببره
۱ - عوض کردن موضوع صحبت ۲ - به هوش آوردن ۳ - متقاعد کردن ۴ - کسی یا چیزی را به خانه آوردن
مجددا استفاده کردن مجددا اعمال کردن مجددا برقرار کردن
کسی را از نگرانی درآوردن
سر خانه اول برگشتن
انتقام جویانه. تلافی جویانه
فخرفروشی. پز دادن. فیس و افاده
پرمشغله بودن یا خیلی کار داشتن و گرفتار بودن
گونه فرعی. نژاد فرعی
جور دیگری استفاده کردن تغییر کاربری دادن به چیز دیگری پرداختن
قاطع. بی باک. مصمم. سرسخت کسی که علیرغم سختی ها و ناخوشایندی کاری، در انجام آن تردید نمیکند We'll have to be ruthless if we want to make this company ...
یُبس کسی که شکمش سفت شده و کار نمیکنه
آدم غیر اجتماعی. نجوش. مردم گریز
اسهال. دل پیچه