پیشنهادهای فربد حمیدیان (٧١٩)
راهها و فرآیندهایی که یک محصول یا خدمات، در مسیرش به بازار پیش می گیرد. ( منبع: کتاب "دیزاین و دموکراسی"، گردآوری میشائیل ارلهوف و مازیار رضایی، تر ...
ترکیب دو واژه artist و activist هنرمند - کنشگر استفاده از ابزارها و بیان های هنری و اسلوب های خلاقانه برای پرداختن به بحث های سیاسی و انگیختن و آفرید ...
این واژه که ترجمه تحت الفظی اش "نامکان" است، در معنی استعاری، یعنی" آنچه نیست اما باید باشد" پانصد سال پیش، سیاستمدار انگلیسی، سِر توماس مور، با وصف ...
[معماری] نظریه ی "خودمختاری"/"استقلال" ادّعا می کند که معماری در تاریخ خود، نسبتاً مستقل از رخدادهای جهانی و زمینه های اجتماعی و سیاسی، زبان خود را ب ...
Third Sector Organization سازمان بخش سوم شامل سازمانهای خیریه و سازمانهای مردم نهاد هستند که مستقل از حکومت اداره می شوند و به حمایت از شهروندان در ...
Let's get right to it بریم سر اصل مطلب
[معماری] محوطه و یا اتاق تدفینی، دارای چهار دیوار توپُر، و یا مشبک چوبی، که گاه، محل زیارت و چله نشینی، و گاه، محل قبر صوفی بود. حظیره ممکن بود در صح ...
[معماری] سکو یا نشیمن گاهی که در ورودی برخی بناهای دوران اسلامی، مانند خانقاه ها قرار داشت. ( منبع: کتاب "معمار و معماری در تاریخ اجتماعی ایران"، غ ...
metal deck
دلنشین
خوارزمی در "مفاتیح العلوم" و در تعریف هندسه می نویسد: "این صناعت را در یونان "جومِطریا" می خوانند و آن، صناعت مساحت کردن است. ولی هندسه کلمه ای است ف ...
تیزنظر ( منبع: تاریخ اولجایتو )
تیزنظر ( منبع: تاریخ اولجایتو )
تیزنظر ( منبع: تاریخ اولجایتو )
مَرداَسب ( منبع: کتاب "حد و مرزهای هنر"، تزوتان تودوروف، ترجمه اران ابراهیمی، ص 130 ) این واژه را فیلیپو ماریِنتی در بیانیه فوتوریسم در 1909 به کار ...
نیا مَتن به اولین یا قدیمی ترین نسخه یک متن گفته می شود که نسخه های متأخر، به آن ارجاع می دهند و یا با آن مقایسه می شوند. ( منبع: کتاب "حد و مرزهای ...
خودهدفمند ( آنچه هدفش را در خود می یابد ) ( منبع: کتاب "حد و مرزهای هنر"، تزوتان تودوروف، ترجمه اران ابراهیمی، ص 96 )
شکیات ( منبع: کتاب "حد و مرزهای هنر"، تزوتان تودوروف، ترجمه اران ابراهیمی، ص 95 )
( وضعیتِ ) بینابینی ( منبع: کتاب "حد و مرزهای هنر"، تزوتان تودوروف، ترجمه اران ابراهیمی، ص 93 )
خیر مطلق ( منبع: کتاب "حد و مرزهای هنر"، تزوتان تودوروف، ترجمه اران ابراهیمی، ص 93 )
دگرمختاری ( منبع: کتاب "حد و مرزهای هنر"، تزوتان تودوروف، ترجمه اران ابراهیمی، ص 88 )
خلق برین ( منبع: کتاب "حد و مرزهای هنر"، تزوتان تودوروف، ترجمه اران ابراهیمی، ص 79 )
یکپارچه خواهی ( منبع: کتاب "حد و مرزهای هنر"، تزوتان تودوروف، ترجمه اران ابراهیمی، ص 74 )
جریان اصلاح نژادی ( منبع: کتاب "حد و مرزهای هنر"، تزوتان تودوروف، ترجمه اران ابراهیمی، ص 59 ) منطق نهان در کُنه اصلاح نژاد، انتخاب بهترین نمونه ها ...
قواعد ازلی ( منبع: کتاب "حد و مرزهای هنر"، تزوتان تودوروف، ترجمه اران ابراهیمی، ص 61 ) ( همچون قواعد هنر کلاسیک یونان و روم )
[لاتین] استادکار، صنعتگر
صورتی از سرگرمی تئاتریِ محبوب در انگلستان که از حدود 1850 آغاز شد و بعد از جنگ جهانی اول، جای خود را به "واریِته" داد. در موزیک هال، ترکیبی از آوازها ...
امر مطلق earthly absolute امر مطلق مادی ( منبع: کتاب "حد و مرزهای هنر"، تزوتان تودوروف، ترجمه اران ابراهیمی، ص 17 )
ماورای خِرد ( منبع: کتاب "حد و مرزهای هنر"، تزوتان تودوروف، ترجمه اران ابراهیمی، ص 37 )
خلق از عدم ( منبع: کتاب "حد و مرزهای هنر"، تزوتان تودوروف، ترجمه اران ابراهیمی، ص 11 )
تبرپوش ( منبع: ویکی ) "فاشیسم" از این واژه ریشه گرفته
مریدگرایی گماشته پروری ( منبع: کتاب "ریشه های اقتصادی دیکتاتوری و دموکراسی"، دارون عجم اوغلو و جیمز رابینسون، ترجمه جعفر خیرخواهان، علی سرزعیم، ص 28 ...
ادعایی Its putative avant - gardism is occlusive rather than innovative آوانگاردیسمِ ادعاییِ این بنا، بیشتر محدودکننده است تا نوآورانه
توالت صحرایی، توالت خاکی ( بدون استفاده از آب )
Plagiarism
قَدَری مذهب ( کتاب "افسون زدگی جدید"، اثر داریوش شایگان، ترجمه فاطمه ولیانی، ص 444 )
[سخن] مطنطن، پرطمطراق، تصنعی، ساختگی ( منبع: فرهنگ هزاره )
زن باز
تیرکِش، روزنه ی تیر
نمایشی گری گزافه آمیزی ( منبع: فرهنگ علوم انسانی، داریوش آشوری )
ذهنی گری ( کتاب "افسون زدگی جدید"، اثر داریوش شایگان، ترجمه فاطمه ولیانی، ص 277 )
کژکردار
دست و پاگیر stultifying bureaucracy بوروکراسی دست و پا گیر
Pahlavite Iran ایرانِ دوره ی پهلوی ایرانِ عصر پهلوی
( مجازاً ) زاوِرا زاوِرای بیابانها ( "سنگی بر گوری"، جلال آل احمد، صفحه 59 )
امر شگفت ( کتاب "افسون زدگی جدید"، اثر داریوش شایگان، ترجمه فاطمه ولیانی )
سرآمد همگنان ( کتاب "افسون زدگی جدید"، اثر داریوش شایگان، ترجمه فاطمه ولیانی، صفحه 114 )
به پرسش کشیدن
[خیر ] غیرمنتظره. . . که بعدش می گیم: "کاش از خدا چیز دیگه ای میخواستم"
معانی دیگر: همسایگی، نسبت، بستگی، هم خونی ( منبع: فرهنگ هزاره )
trabeated structure [معماری] ساختار نعل پایه، ساختار تیر و ستون نوعی سیستم ساختاری در معماری که در آن از تیرها و ستون ها برای ایجاد فضاهای معماری اس ...
[معماری] ( در مورد بنا، فرم، طرح ) مفصل بندی، خوانایی ساختار، شمردگی ساختار تعبیری مشابه اما نه دقیقاً یکسان: structural muscularity
پول محور سود محور
بی چون و چرا
Rawlplug
Rawlplug
دیگجوش، دیگ در هم جوش ( این اصطلاح را اولین بار نویسنده بریتانیایی، ایزرائل زانگویل در سال 1908، با نوشتن نمایشنامه ای با همین عنوان، در توصیف ایالا ...
take refuge
مُرقّع سازی، مُرقّع کاری، مُرقّع پردازی ترکیب کردن چیزها و دادنِ ترتیبی تازه به آنها، با بهره گیری از منابع بیکرانِ حاصل از ارتباطات فرهنگیِ همه جانب ...
افسانه پردازی افسانه سرایی ( با توجه به معادل پیشنهادی داریوش آشوری برای واژه fabulation )
[در مورد یک بنا/بافت/محوطه ی تاریخی یا شهری] جلوه ای مصنوعی و نمایشی و غیرواقعی به آن دادن، با هدف جذب گردشگر. واژه مشابه آن: disneyfication
messy reality واقعیت آشفته
جهل شناسی مطالعه سازوکارهای القا و ترویج عمدیِ جهل یا تردید، که معمولاً از طریق انتشار داده های علمیِ نادرست یا گمراه کننده، به منظور فروش یک محصول، ...
Any image resembling her native Iran, would ignite vivid recollection. هر تصویری که شبیه زادگاهش ایران باشد، خاطرات روشنی را در او زنده می کند.
برونشُد ( منبع: فرهنگ علوم انسانی، داریوش آشوری )
یکی از مشهورترین نمونه ها: Leonardo da Vinci نمونه دیگر: فارابی
پراتوریانیسم به معنای دخالت نظامیان در سیاست، و فرمانروایی نظامیان بر مردم است. ( این واژه منسوب به یک شخصیت نظامی به نام "پراتور" است که در روم با ...
پراتوریانیسم، دخالت نظامیان در سیاست این واژه منسوب به یک شخصیت نظامی به نام "پراتور" است که در روم باستان، علاوه بر امور نظامی، به فعالیت های قضایی ...
As a theorist, however, I wrestle with this issue. . . با این حال، به عنوان یک نظریه پرداز، با این موضوع کلنجار میروم که. . .
These domains are rife with ideological distortions. این حوزه های [معرفتی] مملو از تحریفات ایدئولوژیک هستند.
She evinced considerable anguish او غم و اندوه فراوانی از خود بروز داد
مفهوم "ریزوم" در اندیشه ژیل دلوز و فلیکس گتاری یک استعاره مرکزی است که در اثر مشترک آن ها به نام "هزار فلات: سرمایه داری و اسکیزوفرنی" ( ۱۹۸۰ ) معرفی ...
Their collaboration was doomed from the beginning همکاری آنها از همان ابتدا محکوم به شکست بود.
stud
فارغ بال، فارغ البال
قاطعانه، با قطعیت
صدارتخانه ( محل استقرار صدر اعظم، مثلاً در آلمان )
ویران شهری، پادآرمانشهری، آخرالزمانی
( امید، آرزو، . . . ) تباه، تباه شده Most find their hopes crushed on arrival. اکثر آنها در بدو ورود به شهرها، امیدشان تباه می شود.
( قلب ) به درد آمدن and my heart swelled with the desire to take him away with me to live a wandering life on the roads. و قلب من از این آرزو به د ...
I cast my love upon the waters—my thoughts on the barren plain of the sea. عشقم را بر روی امواج می افشانم و افکارم را بر روی دشت بی ثمرِ دریا ( "م ...
[ادبی] افشاندن I cast my love upon the waters—my thoughts on the barren plain of the sea. عشقم را بر روی امواج می افشانم و افکارم را بر روی دشت بی ...
درد Nathaniel, do you really feel the poignancy of my words? ناتانائیل، آیا آنچنان که باید، دردِ گفته های مرا در می یابی؟ ( "مائده های زمینی" از آ ...
How long, how long, O waiting, will you last? And once over, what will there be left to live for? ای انتظار، تا کِی ادامه خواهی داشت؟ و اگر به پایان ...
نیلگونه the blueness of the sky نیلگونه ی آسمان ( "مائده های زمینی" از آندره ژید، دوروتی باسی ( مترجم انگلیسی ) ، پرویز داریوش و جلال آل احمد ( مت ...
Nathaniel, when shall we make a bonfire of all our books? ناتانائیل، آخر کِی همه ی کتابها را خواهیم سوزاند؟ ( "مائده های زمینی" از آندره ژید، دورو ...
by the mantle of. . . ردای . . . به تنِ . . . پوشاندن ( باطن چیزی را با ظاهری فریبنده پوشاندن، توجیه و بهانه ی دروغین برای چیزی یا کاری آوردن، کار ...
Avant - gardes always harbor the political, the idea of the overthrow of the status quo. آوانگاردها همواره ایده های سیاسی، و سرنگونیِ وضعِ موجود را ...
Yet their forms do not always germinate life as promised. با این حال، فرم های معماران، گاهی زندگی را - آنطور که وعده داده اند - به بار نمی نشانند.
She threw out ideas, some seeded, some did not. او ایده هایی را عرضه کرد، برخی شان به بار نشست، و برخی دیگر نه.
She threw out ideas, some seeded, some did not. او ایده هایی را عرضه کرد، برخی شان به بار نشست، و برخی دیگر نه.
داغدار شدن In 1879, the eight - year - old Adolf Loos was bereft by the death of his father در 1879، آدولف لوسِ 8 ساله، داغدارِ مرگ پدرش شد.
to get/become tenuous کمرنگ شدن/رنگ باختن
حرمت شکن
حرمت شکن
موافقت ضمنی، موافقت تلویحی Nods towards Islamic law can be combined with unlimited boozing and whoring for visiting businessmen. [در دبی] می توان م ...
( مجازاً ) کمر کسی خم شدن ( زیر بار فشار چیزی ) The beautiful building that strains its clients is an old phenomenon. بنای زیبایی که ( هزینه ساختش ...
کشور ترکیه دیگر به این شکل نوشته نمی شود و نام رسمی آن در سازمان ملل اینگونه است: Turkiye
نفی
خوش خدمتی Le Corbusier, whose efforts to secure the patronage of Soviet Russia ultimately failed, later courted the collaborationist regime of Vichy ...
دست نشانده
[هنر] واژه ای ایتالیایی می باشد که معادل انگلیسی آن، counterpoise به معنای "برابر نهاد، واکنش، نقیض" می باشد. این واژه در هنرهای دیداری ( بصری ) برای ...
سرسام آور، گزاف، کمرشکن
The time was ripe for all kinds of experiments زمان برای انواع آزمایشات فرا رسیده بود/فراهم شده بود
به بهای گزاف This is what she so expensively discovered این همان چیزی است که او به بهایی گزاف آن را دریافت. He aimed expensively for perfection. ...
The house was crowning a hill خانه بر فراز تپه ای بود
حاصل کردن
foresee
گستاخی
اهتمام ( به چیزی یا کاری )
to cast shadow over sth تأثیرگذاشتن بر چیزی، سایه افکندن بر چیزی، تحت تأثیر قرار دادن چیزی How could he cast his shadow over the imaginations of the ...
How could he hit their conscience چگونه می توانست در وجدان آنان رخنه کند؟ ( "پرتره هنرمند در جوانی"، اثر جیمز جویس، ترجمه منوچهر بدیعی )
He was a late comer, a tardy spirit مردی بود دیرآمده، تأخیرکرده ( "پرتره هنرمند در جوانی"، اثر جیمز جویس، ترجمه منوچهر بدیعی )
تخس I have two bouncing grounchildren دو تا نوه تخس دارم ( "پرتره هنرمند در جوانی"، اثر جیمز جویس، ترجمه منوچهر بدیعی )
دخترباز Your father was the boldest flirt in his days پدرت در زمان خودش از آن دختربازهای بی پروا بود. ( "پرتره هنرمند در جوانی"، اثر جیمز جویس، ت ...
بچه قرتی دوبلینی ( "پرتره هنرمند در جوانی"، اثر جیمز جویس، ترجمه منوچهر بدیعی )
When you kick out for yourself. . . وقتی که روی پای خودت بند شدی ( "پرتره هنرمند در جوانی"، اثر جیمز جویس، ترجمه منوچهر بدیعی )
All later writings on the topic owe such a gigantic debt to his early analyses همه نوشته های بعدی در مورد این موضوع، بسیار مدیون تحلیل های اولیه او ه ...
( مجازاً ) برداشت، نظر کلی and through them ( words ) , he had glimpses of the real world about him و به واسطه ی این کلمات بود که درباره عالم واقعِ ...
Stephen lent an avid ear استیون با ولع به آن حرفها گوش می داد ( "پرتره هنرمند در جوانی"، اثر جیمز جویس، ترجمه منوچهر بدیعی )
A born idler تنبل مادرزاد! ( "پرتره هنرمند در جوانی"، اثر جیمز جویس )
The door slammed behind her در، پشت سر او محکم کوفته شد ( "پرتره هنرمند در جوانی"، اثر جیمز جویس )
A wail of sorrow went up from the people ناله های اندوه از مردم برخاست ( "پرتره هنرمند در جوانی"، اثر جیمز جویس )
A wail of sorrow went up from the people ناله های اندوه از مردم برخاست ( "پرتره هنرمند در جوانی"، اثر جیمز جویس )
A tremor passed over his body رعشه ای از سراسر بدنش گذشت ( "پرتره هنرمند در جوانی"، اثر جیمز جویس، ترجمه منوچهر بدیعی )
He was not foxing. No, no: he was sick really. خودش را به بیماری نزده بود. نه، نه: راستی راستی مریض بود. ( "پرتره هنرمند در جوانی"، اثر جیمز جویس ...
It was only for cod فقط شوخی میکردم ( "پرتره هنرمند در جوانی"، اثر جیمز جویس، ترجمه منوچهر بدیعی )
His father had told him never to peach on a fellow پدرش به او گفته بود، هیچوقت از هیچکس چغلی نکند ( "پرتره هنرمند در جوانی"، اثر جیمز جویس، ترجمه م ...
His father had told him never to peach on a fellow پدرش به او گفته بود، هیچوقت از هیچکس چغلی نکند ( "پرتره هنرمند در جوانی"، اثر جیمز جویس، ترجمه م ...
O Lord, make haste to help us بارالها، به مدد ما بشتاب ( "پرتره هنرمند در جوانی"، اثر جیمز جویس، ترجمه منوچهر بدیعی )
Stephen blushed under their eyes استیون زیر نگاه های آنان سرخ شده بود ( "پرتره هنرمند در جوانی"، اثر جیمز جویس )
his fledgling attempts تلاش های نوپای او ( "پرتره هنرمند در جوانی"، اثر جیمز جویس ) fledgling United Nations نهاد نوپای "سازمان ملل"
This was the last ditch of Modernism این آخرین سنگر مدرنیسم بود
Victories ( revolutions ) can be confiscated پیروزیها ( انقلاب ها ) می توانند مصادره شوند. ( مثل انقلاب 57 که توسط جریان رادیکال مذهبی مصادره شد. )
Does Modernism have permutations yet unexplored? آیا مدرنیسم، جایگشت هایی دارد که هنوز کشف نشده؟
halcyon days of the past ایام خوش گذشته، گذشته ی طلایی، دوران طلایی گذشته
to disguise . . . with the cloak of . . . ردای . . . به تنِ . . . پوشاندن ( باطن چیزی را با ظاهری فریبنده پوشاندن، توجیه و بهانه ی دروغین برای چیز ...
under the banner of so - called Smart City. . . تحت لوای به اصطلاح "شهر هوشمند"
فَلَک ( آلت تنبیه در مدرسه )
genealogy
در مباحث اجتماعی، مخفّف: Public Interest Entity ( نهادهای عام المنفعه )
چه بسا
مولانا می گوید: بنشسته ام من بر درت تا بوک برجوشد وفا باشد که بگشایی دری گویی که برخیز اندرآ "بوک" در اینجا یعنی "باشد که"
today’s big thing is tomorrow’s big yawn
سخت به شدت به صورتی جانکاه به طور تأثرانگیزی ( منبع: فرهنگ هزاره )
[موسیقی] سوئیت: مجموعه ای از قطعه های به هم پیوسته و مرتبط است، شامل موسیقیِ سازی یا ارکسترال. ( ویکی ) یک سوئیت زیبا از باخ: J. S. Bach: Suite No. ...
( مجازاً ) کانون
( چیزی ) که وجود خارجی ندارد موهوم ( منبع: فرهنگ هزاره )
( مجازاً ) بَزَک کردن مثال: It can’t ornament or obscure the realpolitik of labour abuse in the Persian Gulf این مسئله هرگز نمی تواند سیاست واقعی س ...
absorption into تبدیل، تبدیل شدن the absorption of museums into a spectacular event تبدیل شدن موزه ها به یک رویداد صرفاً نمایشی
[هنر] تکلف گرایی، شیوه گرایی
ابراز تأسف کردن
[شهرسازی] طرح توسعه
[زن] خوش اندام، خوش تراش، بالابلند ( منبع: فرهنگ هزاره ) [ساختمان] دارای فرم جذاب، پر پیچ و خم :::::: مواج . . . لبان بوسه طلب، بوی الکل و دود، ت ...
ساختارهای حمایتی ( اتحادیه ها، اصناف، قوانین کار، . . . )
مرتباً به طور نظام مند به طور حساب شده از روی اسلوب
زبان رمزی در لفافه غیرمستقیم به اشاره
لوده، دلقکِ دربار ( منبع: فرهنگ هزاره )
نازپرورده
صاعقه آسا
غیرقابل ادامه ( منبع: فرهنگ هزاره )
Black, Asian and Minority Ethnic اقلیت های قومی و نژادی
حاشیه ای
نهادینه شده
lunging forms فرم های پرسروصدا، توفنده، پرخروش
توصیف، شرح کوتاه ( فرهنگ هزاره )
تثبیت شده نهادینه شده سر و شکل گرفته تکوین یافته قطعیت یافته ( به طوری که تغییر در آن بعید باشد ) Their vision is shaped دیدگاه آنها [از قبل] تث ...
slap - happy
They are just grinding away at a boring task آنها بر خلاف میلشان به این کار خسته کننده تن می دهند
hey presto
hey presto
[زندان] مراقب، مأمور ( منبع: فرهنگ هزاره )
trump card
کبکبه و دبدبه ( منبع: کتاب "آزادی و خیانت به آزادی" نوشته آیزایا برلین، ترجمه عزت الله فولادوند ) The pageantry of cleaning house is now therap ...
واژه "رشد" در زبان روسی میشود " رُست" ( Рост ) که به نظر می رسد با " رُستن" در فارسی ریشه مشترک دارد.
واژه "رشد" در زبان روسی میشود " رُست" ( Рост ) که به نظر می رسد با " رُستن" در فارسی ریشه مشترک دارد.
در زبان روسی به زمستان " زیما" می گویند. به نظر میرسد واژه های" زمستان"، " زمهریر"، و " زیما" همگی ریشه مشترک دارند.
مطالعات انتقادیِ حقوق
نازل In its debased form در شکل نازل خود
آیین خوارسازی تازه واردان، پاگشایی تحقیرآمیز، حرام زاده سازی به هر اقدام خفت بار، تحقیرآمیز و سوءاستفاده گرانه ای گفته می شود که اعضای جدید یک گروه، ...
[خاک، گرد، سفره] تکاندن
to traverse the boundaries مرزها را در نوردیدن
مشتری پر و پا قرص ( منبع: فرهنگ معاصر هزاره )
مرعوب
فرهیخته، با تربیت ( منبع: فرهنگ معاصر هزاره )
خودستایانه
ناشهروند بی قرار افراد بی ثبات و ناپایدار [از نظر وضعیت شغلی و معیشتی] این اصطلاح، با ادغام کلمه "متزلزل و پرمخاطره" ( precarious ) با "پرولتاریا" ...
پیستوله شابلونی با قوس های نامنظم، برای ترسیم هذلولی و سهمی و قوس های بی قاعده
[مارکسیسم] ازخودبیگانگی کارل مارکس، "ازخودبیگانگی" را ناشی از بهره کشی از نیروی کار و نابودی ارزش حقیقیِ کار می داند. از نظر مارکس، هنگامی که محصولِ ...
کوکبه پرویز داریوش و جلال آل احمد، این واژه را در ترجمه "مائده های زمینی" اثر آندره ژید، به کار برده اند: کوکبه ی سواران در خیابانها. . .
مثال: Apple is notorious for its proprietary accessories برند اپل به خاطر لوازم جانبی اختصاصی خود بدنام است ( مثلاً شارژرش به دیگر گوشی ها نمیخورد ) ...
سَلَف مبتکر، واضع، آغازگر ( منبع: فرهنگ معاصر هزاره )
ارتباط پنداری، الگوپنداری، آپوفینیا ( منبع: ویکی پدیا )
پرویز داریوش و جلال آل احمد، این واژه را در ترجمه "مائده های زمینی" اثر آندره ژید، به کار برده اند: کوکبه ی سواران در خیابانها. . .
در فلسفه به معنای "حقیقت" یا "افشا" است. این واژه که در یونان باستان مورد استفاده قرار می گرفت در قرن بیستم توسط مارتین هایدگر احیا و مجدداً استفاده ...
( علم ) عروض، وزن شعر ( منبع: فرهنگ معاصر هزاره )
در نگاه اول
[معماری، هنر] شعله سان شاخه ای از سبک گوتیک در فرانسه، که مؤلفه ی بارز آن، تزئینات پُر پیچ و خمِ مخروطی است که یادآور فرم شعله هستند.
at the behest of Pope Benedict به فرمان پاپ بندیکت
منزلگاه
هنرگردان
[فرم] زیگزاگی ضربدری پلکانی نامتقابل
لذت گرایی شادخواری شادی جویی ( منبع: ویکی )
( معانی دیگر ) معقول، سنجیده، حساب شده [رنگ] تیره [لباس] سنگین
هنجارطلبی
( معانی دیگر ) مألوف مَحرَم همزاد، یار غار رایج، متداول ( منبع: فرهنگ معاصر هزاره )
( در کلیسا ) اتاق شورا، تالار مجمع عمومی ( منبع: فرهنگ معاصر هزاره )
با مناسک خاص انجام دادن، آیینی کردن، با تشریفات انجام دادن، رعایت آداب کردن ( جانورشناسی ) به صورت الگو درآمدن ( منبع: فرهنگ معاصر هزاره )
اخروی
امساک
یک حسن تعبیر جدید برای سرکوب منتقدان
از هم پاشیده، تجزیه شده "اتمیده" : معادلی است که استاد داریوش آشوری برای atomized برگزیده است. جامعه ی "اتمیده" جامعه ای است که در آن انواع همبستگی ...
[معماری] پلان معکوس
reflected plan
[معماری] مداخله: انواع شیوه های مرمّت، بازسازی، نوسازی، احیا، تغییر کاربری، تخریب، پاکسازی، . . . در بناها و محوطه های تاریخی را مداخله می گویند.
[مارکسیسم] "آگاهی کاذب"، اصطلاحی برای توصیف روش هایی است که طی آنها نخبگان سرمایه، به شکلی نامحسوس، طبقه ی فرودست را استثمار می کنند و تسلّط خود را ت ...
در زبان فرانسه به معنای "گاری" یا "ارّابه" است. استفاده از آن در حوزه ی طراحی، هنر و معماری، در قرن نوزدهم و در مدرسه ی بوزار پاریس رواج یافت، جایی ک ...
This sensation is a shadow, born out of modernity این احساس، سایه ای است برآمده از مدرنیته
حظ بردن محظوظ شدن
گمراه کننده
devastating
به اقرارِ خود آشکارا به وضوح به صراحت ( منبع: فرهنگ معاصر هزاره )
( مجازاً ) تنگنا، باتلاق، منجلاب
خاک و خُل گرد و غبار
صلابت متانت قابلیت اعتماد قرص و محکمی ( منبع: فرهنگ معاصر هزاره )
همفکر هم مرام هم مسلک
نشاط تازه نفسی سرحال بودن
معصومیت بی تجربگی، خامی حرف ساده لوحانه، کار بچّگانه، رفتار کودکانه ( منبع: فرهنگ معاصر هزاره )
[ذهن، افکار، حافظه] مختل کردن [مسائل و غیره] در هم آمیختن، قاتی کردن ( منبع: فرهنگ معاصر هزاره )
The whiter the wall, the quicker it succumbs to dirt دیوار هر چقدر سفیدتر، تسلیم شدنش در برابر کثیفی، سریعتر
فرهنگ معاصر هزاره: [نقشه و غیره] تنظیم، تدوین، پی ریزی، طرح ریزی، صورت بندی دستور ساخت، دستور عمل، فرمول
تجدید عهد با. . . دیدار تازه با. . . ( منبع: فرهنگ معاصر هزاره )
تجدید عهد دیدار تازه ( منبع: فرهنگ معاصر هزاره )
مظهر ( منبع: فرهنگ معاصر هزاره ) In a market - driven culture, affordability is the byword for democracy در فرهنگ مبتنی بر بازار، قیمت به صرفه، م ...
برده ساختن ( منبع: فرهنگ معاصر هزاره )
اهتمام
فطری ساری و جاری ( منبع: فرهنگ معاصر هزاره )
رویگردان شدن روی گرداندن
ارزش نهادن
( معانی دیگر ) ایده آل عالی برجسته ( منبع: فرهنگ معاصر هزاره )
اشاعه
بَدَوی
به زیبایی به قشنگی آراسته به طور برازنده ای شیک [نوشته] با ظرافتِ تمام، به طور خوش ساختی، به طور روشنی، به طور دقیقی ( منبع: فرهنگ معاصر هزاره )
[معماری] شباک ( منبع: ویکی )
( مجازاً ) غول leviathans such as Google غول هایی چون گوگل
اشاعه دادن
entwined
The ninth - century Towers of Silence, built in Persia by the Zoroastrians to elevate corpses for excarnation, function as the interface between bodi ...
دوره ای
شاخص ممتاز والاتر ( منبع: فرهنگ معاصر هزاره )
خلاص کردن ( منبع: فرهنگ معاصر هزاره )
نسخه ی پیشین، نسخه ی قبلی
وحشتناک ( منبع: فرهنگ معاصر هزاره )
فرونشست the gradual sinking of land فرونشستِ تدریجیِ زمین
نورپردازی موضعی
نورپردازی غیرمستقیم
[عمران، معماری] پودیوم بخش پایینی و تحتانی ساختمان، که معمولاً سطح اشغالش بیشتر از قسمت های فوقانی است. ممکن است یک، دو یا چند طبقه باشد. و ممکن است ...
[معماری] نظام حجمی، الگوی حجمی، نظام توده ای، الگوی کلّیِ توده ی بنا، الگوی کلّی فرم بنا وقتی بنا را به شکل یک حجم solid می نگریم. ( نه به عنوان مجم ...
( معانی دیگر ) مبهم، گنگ، آشفته ( منبع: فرهنگ معاصر هزاره ) the definition of neoliberalism is diffuse تعریف "نئولیبرالیسم" مبهم/پراکنده است. ( ...
پرحرفی بیش از حد و هذیان گونه
lethargic ≠ dynamic
پاسخ مثبت yes
متولّیان شهری مدیران شهری
مناسبات
نارسایی
تعارضات اجتماعی
تعریف/برداشت مشترک از مفهومی داشتن
wants and needs of urban residents خواسته ها و نیازهای ساکنان شهر
متعارف
از رهگذرِ . . .
محقق کردن تحقق بخشی
آتشین، داغ، شورآفرین
از رده خارج کردن The new regulations obviate the need for outdated security measures.
آوازی غِنایی شاعرانه رومانتیک رؤیایی ( منبع: فرهنگ معاصر هزاره )
سامان بخشیدن به سازمان دادن به نظم بخشیدن به نظام دادن به ( منبع: فرهنگ معاصر هزاره )
تحققِ حداکثریِ. . .
Cover در مورد فسادهای پشت کارهای خیریه نیز کاربرد دارد: these supposedly benevolent projects often provided cover for the mass relocation of lower - ...
( مجازاً ) لانه ی فساد، کثافتخانه، مستراح ( منبع: فرهنگ معاصر هزاره )
شوق، اشتیاق، رغبت ( منبع: فرهنگ معاصر هزاره )
ستودن
تولید علم: یک واژه اشتباه و غلط مصطلح است؛ و به جای "تولید علمی" بکار می رود. وقتی در موتورهای جستجوگر معادل انگلیسی و فرانسه این واژه را جستجو می ک ...
گویای . . . بودن
قیل و قال
پشت سر گذاشتن
مو لای درزش نمی رود
نصیب the regime which it is our lot to be حکومتی که نصیبِ/قسمتِ ما شد
[استعاراً] فتح نامه، رساله ای در گرامیداشت و ستایش چیزی، اعلام پیروزی دستاوردی خاص و ستایش آن . In his 1935 paean, Aircraft, he described the aerial ...
منزجر بودن ابراز انزجار
[شهرسازی، معماری] واحد اجتماعی باهَمِستان ( یکی از معادل های پیشنهادیِ ویکی پدیا ) جامعه: Society اجتماع: Community
انضباطی، خشک، پر از محدودیت، سختگیرانه ( منبع: فرهنگ معاصر هزاره )
مختل کردن
برداشت
برداشت
تولید علمی "تولید علم": یک واژه اشتباه و غلط مصطلح است؛ و به جای "تولید علمی" بکار می رود. وقتی در موتورهای جستجوگر معادل انگلیسی و فرانسه این واژه ...
در زبان روسی، عدد 200 را двести می گویند که "دوِستِ" خوانده می شود، و شباهت جالبی با "دویست" ما دارد.
[معده، قلب و غیره] ناراحت ( منبع: فرهنگ معاصر هزاره )
نارسا
An interrogator under the guise of a correspondent یک بازجو در پوشش خبرنگار
تبلیغات عوام فریبانه تبلیغات مغرضانه تبلیغات ایدئولوژیک
با نگاهی کل نگر کل نگرانه به روشی کل نگر
technology evangelists مبلّغان تکنولوژی ( همین هایی که مُخِ ما را با "دانش بنیان"، "شتابدهنده های استارتاپ"، " زیست بوم فنّاورانه"، "بیگ دِیتا"، " ...
به این معناست که. . .
حاکمیت، اقتدار حکومتی technology embodies specific forms of power and authority تکنولوژی، اشکال خاصی از قدرت و حاکمیت را عینیّت می بخشد
Embedded in these technologies, and the social changes they beget, is politics پشت این تکنولوژی ها و تغییرات اجتماعیِ متعاقبشان، "سیاست" نهفته است.
بدقِلِق wicked problems مشکلات بدقِلِق طبق فرهنگ عمید، "بدقلق" به معنای "بدخو" است که از این بابت به معنی wicked نزدیک می شود مترادف: no easy fix
neat neat solutions to complex social issues are rarely, if ever, possible اساساً مسائل پیچیده ی اجتماعی، راه حل های شسته رفته ای ندارند.
تکنولوژی پرست، شیفته ی تکنولوژی
[مکان] جولان دادن در. . . ، آزادی عمل داشتن در. . . With his parents gone, he had the run of the house
[شهر] زیر پوست شهر technology leads to cities that are superficially smart but under the surface are rife with injustice and inequity تکنولوژی به شه ...
این واژه برخی اوقات به شکل صفت ( یا مضاف الیه ) به کار می رود، که در این صورت، ترجمه ی آن به "یادگیری ماشین" کاملاً مزخرف می شود، مثلاً: machine lear ...
نگاهی اجمالی انداختن به . . . حدوداً معادل Skim هست
التیام دادن، تسلّی دادن
بافت سنّتی شهریِ مناطق شمال چین ( به خصوص پکن )
خودجوش، خودانگیخته organic connections between people ارتباطات خودجوش میان مردم
منطق گریز
نوسان، افت و خیز ، فراز و نشیب
[انسان] در هم شکسته “Imagine, Alexey Ivanovitch, in the first place, a man destroyed—that is, not simply destroyed, but fundamentally” "خودتان تصو ...
[تصویر چاپی] تمام صفحه
have/keep/put one's finger on the pulse of sth با نبضِ/ضرباهنگِ/اخبارِ . . . همگام شدن آگاهی از آخرین اتفاقات راجع به . . . در مورد. . . به روز بود ...
The saturated format bombards the reader with the graphics of commercial advertising صفحه آراییِ شلوغ و درهمِ مجله، خواننده را با تبلیغات تجاری، بمبا ...
( با لحنی ) رِندانه
اثر مکتوب، اثر به چاپ رسیده و منتشر شده ( گاهی به معنای publication هست ) Her highprofile spreads آثار مکتوبِ جنجالی اش
به قول خیّام: چون عمر به سر رِسَد، چه بغداد و چه بلخ
اگر این واژه، قبل از یک ترکیب وصفی بیاید، ممکن است معناهای زیر را بدهد: صرفاً، منحصراً، بکلّی مثال: remarkably visual aesthetic اصول زیباییِ صرفا ...
پر تلاطم
غیر موجّه، ممنوعه unauthorized pleasures لذّتهای ممنوعه
فرهنگ تبعید، فرهنگ اخراج، فرهنگ کنسل نوعی مدرن از تبعید است که در آن فرد، از حلقه های اجتماعی یا حرفه ای - به خصوص در رسانه های اجتماعی - بیرون راند ...
[معماری] کاربری، برنامه ی فیزیکی the parking garage that after six months became inhabited by many different programs پارکینگ مسقّفی که بعد از شش ما ...
مضمون بنیاد ( منبع: فرهنگ معاصر هزاره )
تفرجگاه ساحلی جاده ی ساحلی ( جاده ی پیاده روی ) پیاده راهِ ساحلی/آب کنار/دریاکنار ( عمدتاً توسط معمارانِ منظر طراحی می شود )
چوب چیزی را خوردن= تاوان چیزی را دادن او چوب سادگی اش را خورد
. . . resulting from
در قبال
( شروع کردن بحث با یک موضوع خاص ) فتح باب، نقطه ی عزیمت China’s economy is her inaugural subject اقتصاد چین، نقطه ی عزیمت اوست ( برای پیشبُرد نظریا ...
بیش از هر چیز . . . These books are primarily filled with این کتاب ها بیش از هر چیز پُر شده اند از . . .
کشش ( منبع: فرهنگ معاصر هزاره )
طرح ریزی، نقشه ریزی
پیاده کردن، پیاده سازی
اگر قرار است. . . اگر بناست. . .
سرمایه ی جهانی/جهانی شده/بین المللی
عنوان کردن
عنوان کردن
با لحنی/رفتاری تحریک آمیز/شیطنت آمیز/وسوسه آمیز/اغواگرانه/شهوت انگیز
sterile efforts تلاشهای بی حاصل/بی ثمر/نافرجام
به باد انتقاد گرفتن
نجات دادن this expansion liberates the periphery from its second - class status این توسعه ی ( بزرگ مقیاس ) ، مناطق پیرامون مرکز را از وضعیت حاشیه ای ...
کوره راه های جنگلی ( تعبیری هایدگری برای تفکر ) معادل انگلیسی: swath
[در مورد یک بنا/بافت/محوطه ی تاریخی یا شهری] جلوه ای مصنوعی و نمایشی و غیرواقعی به آن دادن، عمدتاً با اهداف گردشگری و جذب مشتری. واژه مشابه آن: Tou ...
صیقل یافته، زدوده، خالص، ناب، سره، پیراسته
بی رویه promiscuous proliferation تکثیر بی رویه
[سبک، زبان] قلنبه سلنبه، پر طمطراق [ارزش، . . . ] بزرگ شده، گُنده شده [احساس، تصور] کاذب [قیمت] تورّمی ( منبع: فرهنگ معاصر هزاره )
رجوع شود به street credibility
کارزار تبلیغاتی فعالیت بازاریابی پویش جذب مخاطب/مشتری
مرکز کسب و کار ( لزوماً مخصوص هتل نیست و در مجموعه های چندعملکردی هم وجود دارد ) "مرکز تجاری"، معادل چندان خوبی برای این عبارت نیست، چرا که با فروش ...
فریاد حمایت طلبی فریاد کمک ( خواهی ) استمداد ( منبع: فرهنگ معاصر هزاره )
قرارداد تجارت آزاد آمریکای شمالی
داستایفسکی در رمان قمارباز ( ترجمه سروش حبیبی ) می گوید: "خیال می کنید هیچ لازم می شمُرد که بابت احساسات من دغدغه ای به خاطر راه دهد، یا اصلاً ککش ب ...
خیر اجتماعی خیر عمومی خیر مشترک در فلسفه، اقتصاد و علوم سیاسی به آنچه همه یا بیشتر اعضای یک جامعه ی مشخص در آن مشترکند یا از آن نفع می برند. ( منب ...
روی کار آمدن
روی کار آمدن
در تکمیل صحبت های جناب پناهی: این عبارت ممکن است برای توصیف و تشبیه گروه های مشابه، همچون دانشجویان جنبش های ضدطبقاتیِ 1968 در فرانسه و آمریکا، نیز ب ...
با هم آمیختن، در هم بافتن، با/به هم بافتن، در هم آمیختن
پُرتناقض
=frustrated بی نتیجه مانده، عقیم مانده، ناکام مانده، درمانده شده
خِردگرا خِرد مدار خِرد باور پیروِ ( مکتب ) اصالت عقل ( منبع: فرهنگ معاصر هزاره )
خودانگیخته
انتظام
بازی با کلمات
( استعاراً ) پرورش یافتن و بزرگ شدن در دوره و محیطی خاص ( همچون همان گوشت که در ادویه و پیاز ) در معرض محیطی خاص بودن مثال: the sixties dream of a ...
جای دو چیز را با هم عوض کردن تغییر مبنا دادن ( مجازاً ) ریشه های پدیده ای را به زمینه ای خاص نسبت دادن، گردن دیگری انداختن، به دیگری نسبت دادن، فرا ...
فزاینده
to smooth the way for sth راه را برای چیزی هموار کردن
قضاوت گریز ( مفهومی در تضاد با "نظریه ی انتقادی"، نوعی "طفره رفتن" از نقد برای پذیرش غیرانتقادیِ همه چیز ) Her writings and designs contributed si ...
squelch
با خاک یکسان کردن
حرف سطحی حرف پیش پا افتاده آدم خسته کننده ( منبع: فرهنگ معاصر هزاره ) شعار مبتذل The art - for - art bromides شعار مبتذلِ "هنر برای هنر"
وجد
ما الان در دوره ی پروتکشنیزمِ تحمیلی از سوی جمهوری اسلامی به سر می بریم: قطع همکاری ها و سرمایه گذاری های بین المللی در همه ی حوزه ها. این "پروتکشنی ...
( سیاست، راهبرد، اصلاحات، توسعه. . . ) غیردستوری، اُرگانیک، جامعه نهاد
جلوه a modern patina جلوه ای مدرن
در آلمان: GmbH در آمریکا، انگلیس و حتی ایران: Ltd
به منصه ظهور رسیدن محقق شدن
( معماری ) : اگر در زمینه ی معماری، به این واژه برخوردید، لطفاً آن را به صورت "هستی شناختی" یا واژه های مشابه آن ترجمه نکنید، و سعی کنید مفهوم و فحوا ...
مطلوبیت
راسخ استوار محکم a well - grounded belief عقیده ی راسخ ( منبع: فرهنگ معاصر هزاره )
درس گرفتن
روح افزا زندگی بخش ( منبع: فرهنگ معاصر هزاره )
انفعال
زاغه گردی کردن در محله های فقیرنشین پرسه زدن ( منبع: فرهنگ معاصر هزاره )
لباس کار دوبنده بِیلَرسوت
گربه Gooloo ( گویش مردم بخش هایی از فارس و خوزستان، و نیز لُرهای بختیاری و بهمئی ) یا Gooli ( گویش مردم بوشهر )
A burnt child dreads the fire ( منبع: فرهنگ معاصر هزاره )
پر زرق و برق شیک و پیک دهان پُر کن Recent graduates are seeking internships in high gloss offices تازه فارغ التحصیلان، به دنبال کارآموزی در شرکت های ...
That job is resume - building fodder آن موقعیت کاری، خوراک رزومه است
کار پروژه ای، کار پیمانی، کار کنتراتی
. . . Empowered by به پشتوانه ی. . .
به نقل از ویکی پدیا: اَبَرشرکت سالاری اَبَرشرکت محوری بنگاه مداری صنف باوری کورپراتیسم
یکدست سازیِ اجتماعی
To model A on B A را الگوی B قرار دادن
زیرپوستی
( نظام، ساختار، سازمان، . . . ) طبقاتی کردن
انحصارگرایی
هرجا به صورت Gulf ( با حرف بزرگG ) نوشته شد، معمولاً منظور "خلیج فارس" است. گوگل ترنسلیت، Gulf را ( اگر تنها آمده باشد ) "خلیج فارس" ترجمه میکند.
کُدنویس، برنامه نویس
. . . challenge with دست و پنجه نرم کردن با . . . سر و کلّه زدن با . . . کلنجار رفتن با . . . ( با یک امر بغرنج )
فزاینده widening gap شکاف فزاینده
آرمانشهر
The measure of exploitation is inequality معیار استثمار، نابرابری است
lesser staff زیردستان
( مجازاً ) غرق در کاری بودن، به شدت سرگرم کاری بودن
پابرهنگانِ انقلابی
Ragpicker
انحطاط
شرافت بخش
کم درآمد
دلالت
( مجازاً ) اهتمام، توجه، اهمیت دادن، ارزش نهادن، ارج نهادن، برجسته نمودن . . . Ruskin’s celebration of ornament اهمیتی که راسکین به تزئینات می داد ...
anxiety and prospect بیم و امید
Anxiety and prospect بیم و امید
سهروردی در "فی حقیقه العشق" می گوید: " اکنون که ما را مهجور کردند، تدبیر آن است که هر یکی از ما روی به طرفی نهیم، به حکم ریاضت سفری برآریم. مدتی در ...
منحصر، محدود
تغییر دادن ماهیت چیزی چیزی را از بیخ و بن دگرگون ساختن از اساس دگرگون کردن It radicalizes the traditional understanding of the work of the architect ...
سه سالانه ( نمایشگاهی هنری که هر سه سال یکبار برگزار می شود )
مصمّم قاطع دارای عزم راسخ عزمش را جزم کرده
A dialog unfolds گفتگویی ( بین آن دو نفر ) آغاز می شود
In manifold ways به طُرُق مختلف، به شیوه های گوناگون
با این اوصاف
تجزیه، جزء جزء شدن، تکه تکه شدن، از هم پاشیدن
فرضی ( منبع: فرهنگ معاصر هزاره )
( مجازاً ) بی توجه، بی اعتنا
کُنام
مشارکت کننده بازیگر ( نه به معنای سینمایی اش، بلکه به معنای کسی که در انجام کار یا پروژه ای، نقشی دارد )
( شهرسازی ) exponential urban growth رشد تصاعدی شهری
the stratospheric costs هزینه های سرسام آور
به طور مفصّل، به طور وسیع، به طور گسترده
Panoply of contributors خیل عظیمی از مشارکت کنندگان، گروه بزرگی از مشارکت کنندگان
امتیاز
( معنی دیگر تازه در جملات ) در عین حال، با این وجود، همزمان at the same time مثال: او تازه طلبکار هم هست! ( یعنی با وجود تمام اعمال ناخوشایندش، هم ...
حمایتی security structures ساختارهای حمایتی ( اتحادیه ها، اصناف، قوانین کار، . . . )
تقلیل to limit aspirations to ( mere ) formal exploration تقلیل اهداف و آرمان های معماری، به کاوش های صرفاً فرمالیستی
سر باز زدن، رویگردان شدن The artists didn’t abdicate their social responsibility هنرمندان از مسئولیت اجتماعی خود، سر باز نزدند
( مجازاً ) بی توجه، بی اعتنا، بی تفاوت to become deaf to sth نسبت به چیزی بی توجه شدن
( مجازاً ) سنگینی کردن بار خاطرات، مسئولیت، . . . Past memories are still weighing on me خاطرات گذشته، هنوز بر من سنگینی میکند
مثلا "گچکار" یا "برقکار" ، از پیمانکاران فرعی ساختمان هستند
. . . separated from فارغ از. . .
( مجازاً ) غارت، به تاراج بردن، تباه کردن
نادرستی
چروک چروکیده چین خورده موج دار ( مو ) تاب خورده، فِردار، مجعّد ( منبع: فرهنگ معاصر هزاره )
Keep up with the Joneses ( محاوره، به طعنه ) چشم و همچشمی کردن ( منبع: فرهنگ معاصر هزاره )
تنگ نظری ( منبع: فرهنگ معاصر هزاره )
هراسان دلواپس معذّب زجردیده بلا کشیده ( منبع: فرهنگ معاصر هزاره )
( هنر و معماری ) عامه پسند populist forms فرم های عامه پسند
محل بحث و مناقشه
به واقع در عمل در واقعیت
درهم شکسته نابودشده ورشکسته شکست خورده مغلوب له و لورده
( مجازاً ) اهتمام، توجه
تهدید کردن موجودیت چیزی
( هنر، معماری ) تجسم یافته Plastic surface سطح تجسّم یافته ( از مدل غیرمادیِ دیجیتالش ) ( معنی دیگر ) : plastic artist هنرمند تجسمی
اهتمام داشتن به
در حکم
لازمه
در نگاه اول
جاه طلبانه
بی محابا
بدون روتوش
شمایل پردازی نمادگرایی
نشانه ( sign )
( مجازاً ) خلاء، نبود Desertion of a discourse خلاء یک گفتمان
لاف زنی زبان بازی گزافه سرایی لاف و گزاف a persuasive or impressive speaking, which is often regarded as lacking in sincerity or meaningful content
پیچیده کردن در هاله ای از ابهام پیچیدن ( منبع: فرهنگ معاصر هزاره )
( مجازاً ) سنجه، معیار، میزان
( مجازاً ) بی مایه، کم مایه، سست
گریزپا
flatter
( مجازاً ) گذشته نگر، واپسگرا، محافظه کار، ارتجاعی، گذشته اندیش، عقب نگر، پس نگر Arts and Crafts movement’s rearguard position موقعیت واپسگرایانه ی ...
. . . In hindsight we can claim that با نگاهی به گذشته می توان ادعا کرد که . . .
پیشگام، پیشوا
برزخ بلاتکلیفی
( مجازاً ) موشکافی، بررسی دقیق، ژرف نگری، مداقه . . . By excavating history more deeply با بررسی عمیقتر تاریخ. . . =scrutinize
در جامعه شناسی و سیاست: مفهوم autonomy در مقابل مفهوم authority قرار میگیرد.
ابراز عشق و علاقه مفرط، ابراز عشق بیش از حد، بمباران عشق، ابراز محبت بی حد و حصر ( هم دارای بار منفی می تواند باشد ( مثلاً برای انقیاد طرف مقابل ) ، ...
( معماری ) ( در مورد ورودی بنا ) دعوت کننده
( معماری ) ( در مورد بنا ) ورودی دعوت کننده
جنبه های هستی شناختیِ معماری= جنبه های ماهوی/ازلیِ معماری ( جنبه های اصلی معماری، که حدود و مرزهای آن را تعیین می کنند )
"Adolf Loos: "My life is a sequel of disappointments زندگی من، مجموعه ای/دنباله ای از نومیدی های پی در پی است.
The campaign waged by Loos against ornament کارزاری که لوس علیه تزئینات به راه انداخت
. . . it is anything but هرگز . . . نیست
مخدوش
بی پرده
. . . We found to our dismay that در کمال تأسف متوجه شدیم که. . .
commercial architects معماران بازاری
( روانشناسی ) درونی ساختن، درونی سازی، درونی شدن ( منبع: فرهنگ معاصر هزاره )
منزوی ( کسی که ارتباطات اجتماعی و حرفه ای چندانی ندارد )
از نظر ایدئولوژی به لحاظ ایدئولوژیک به ملاحظات مسلکی ( منبع: فرهنگ معاصر هزاره )
نادیده گرفتن
( هنر، معماری ) کیفیت، خصلت، روحیه، حال و هوا، رنگ و بو، حس و حال rational character کیفیت منطقی ( ساختمان، کیفیتی جدی و منطقی دارد )
انسجام
غنی
شاد و شنگول ( منبع: فرهنگ معاصر هزاره )
lime slime
to accommodate the mistake برطرف کردن اشتباه، مرتفع ساختن، جبران کردن
سختگیرانه منزّه طلبانه
( روانشناسی ) کمال طلبی
under the aegis of در کنف حمایتِ، زیر سایه ی، زیر نظرِ ( منبع: فرهنگ معاصر هزاره )
هنرشناسی، اصول هنرشناسی ( شخص ) دوستدار زیبایی ( منبع: فرهنگ معاصر هزاره )
دامن زدن به چیزی
بی حد و حصر untrammeled freedom آزادی بی حد و حصر
آب و جارو کردن
به نمایش گذاشتن، به رخ کشیدن ornament had to declare wealth quietly تزئینات باید محتاطانه و بیصدا، ثروت را به نمایش گذارند
( مجازاً ) تعمیم دادن، تسرّی دادن
تأثیر، اثر
In June, we turn our gaze to France در ماه ژوئن، ما نگاهمان/توجهمان را معطوف به فرانسه می کنیم
سماجت، اصرار ( برای به دست آوردن چیزی ) عزم راسخ ( his striving for an ideal perfection )
سماجت، سرسختی کُشندگی، طاقت فرسایی ( منبع: فرهنگ معاصر هزاره )
نماد شقایق ( گل مصنوعی قرمزرنگ است که از سال ۱۹۲۱ برای یادبود و بزرگداشت جانباختگان جنگ، روی لباس می چسبانند )
صورتبندی کردن سر و شکل دادن
( مجازاً ) به قاعده، به هنجار، به سامان، اصولی، مطابق با اصول، موافق نظم و ترتیب، سنجیده، سخته مثال: . . . "Wittgenstein wrote that although his arc ...
پرطمطراق
تعالی بخشیدن
این واژه به شکل استعاری هم به کار می رود، مثال: I was wrapped in my cocoon of pain and loneliness در پیله ی درد و تنهایی ام فرورفته بودم ( پایان ب ...
به نحو احسن
( مجازاً ) توان، توانایی
که اینطور
وَراَنداز کردن، بَراَنداز کردن
نافذ، گیرا، قاطع، کوبنده، دندان شکن، مطمئن، با طمأنینه، چشمگیر ( منبع: فرهنگ معاصر هزاره )
( در برخی جاها ) عادات، عادت rituals of daily life عادات زندگی روزمره
( معانی دیگر ) تلاش، تلاش کردن، آزمایش ( منبع: فرهنگ معاصر هزاره )
( مجازاً ) مخفی کردن، در پرده نگاه داشتن ( منبع: فرهنگ معاصر هزاره )
as a matter of fact در واقع، در واقعِ امر، در حقیقت، حقیقت اینه که ( منبع: فرهنگ معاصر هزاره )
در هم آمیزی، در هم آمیختن
( معماری ) شناشیل، شناشیر
mashrabiya
پنجره ی شاه نشین
بالاآمده، فرازگرفته
ناپیوسته، منقطع، منفصل، بریده بریده، گسسته
ناپیوسته، منقطع، منفصل، بریده بریده، گسسته
( شخص ) دارای خانه ی کوچک و ناکافی و نامساعد، بَدمسکن
ناسازگار
( معماری ) ( در مورد فضا ) نامحصور
( معماری ) نظام، سلسله مراتب spatial ordering نظام فضایی
( میوه، گل، مروارید، . . . ) پرورشی، دست پرورد ( منبع: فرهنگ معاصر هزاره )
( خانه ) در خور زندگی، راحت، زیستنی ( هوا ) قابل تحمل ( شخص ) قابل معاشرت
خودانگیخته
( معانی دیگر ) گردشگاه ساحلی، تأسیسات ساحلی ( معماری ) ( معنی دیگر ) دیوار میان پنجره ( منبع: فرهنگ معاصر هزاره )
جلوی بخاری کنار آتش دور بخاری ( معمولاً همراه با کاناپه یا مبل برای نشستن ) ( منبع: فرهنگ معاصر هزاره )
متقدّم early modernism مدرنیسم متقدم
( معماری و معماری داخلی ) سبک راستیک/روستیک سبکی که منشأ آن معماری های روستایی است که به دست صنعتگران محلی انجام می شود. مثال: استفاده از تنه های ...
( معماری داخلی ) تعیین/انتخاب جزئیات و متریال Adolf Loos was casting the finishing details for the building آدولف لوس در حال تعیین جزئیات نازک کاری ...
( معماری ) گشودگی ( فضا )
( افغانستان ) کثیف=چگال ( ایران ) کثیف=چرکین ( عربی ) نهج البلاغه، نامه 36: جَیشاً کثیفاً= سپاهیان انبوه و متراکم
هشتی، پیش فضا anteroom=antechamber=vestibule
( معماری ) اثر بیلبائو اصطلاحی است که تأثیر تلفیق سرمایه گذاری فرهنگی با معماری شمایلی ( آیکونیک ) را در رونق و رشد اقتصادی مناطق ورکشسته توصیف می ک ...
( معماری ) lowered space فضای با سقف کوتاه، فضای کم ارتفاع
رواق
( معنی دیگر ) روکش ( منبع: فرهنگ معاصر هزاره ) [معماری] پوسته ی بیرونی ساختمان architectural envelope
ناگسستنی
به مثابه ی
پیشنهادات فرهنگ معاصر هزاره: از نظر فضا، به لحاظ مکان، از نظر جا
( معنای دیگر ) فضای زیست، فضای حیات living room= living space
جامه ی عمل پوشاندن محقق کردن تحقق بخشیدن
به صورت معنی داری با منظور خاصی ( منبع: فرهنگ معاصر هزاره )
( معماری ) چهارستونی ( سه بخشی ) tetrastyle portico رواق چهارستونی
تبدیل شدن به چیزی، توسعه یافتن به فرم و موقعیت مشخصی
پیش پا افتاده
( ادبی ) خفته
retractable pen خودکار فشاری/کلیکی روان نویس فشاری/کلیکی
مبارزه طلبی مبارزه طلبانه
عدم
( گویش مردم افغانستان ) سبک دوش
روزگاردیده ( این واژه را استاد شاهرخ مسکوب به کار برده است )
فراخنا
خطیر
دِلدوز ( مثلاً در جایی نوشته بود: نگاه او دلدوز بود )
گران خیز ( استاد سروش حبیبی این واژه را در ترجمه ی رمان "بانوی میزبان" اثر داستایِوسکی به کار برده بود: ذهنش زیر بار تنهایی، گران خیز شده بود )
گران خیز ( استاد سروش حبیبی این واژه را در ترجمه ی رمان "بانوی میزبان" اثر داستایِوسکی به کار برده بود: "ذهنش زیر بار تنهایی، گران خیز شده بود" )
( در بریتانیا ) اتاق ( در امریکا ) آپارتمان ( منبع: فرهنگ معاصر هزاره ) the principal apartment of the house اتاق اصلیِ خانه
برآمده از. . . ( = منبعث از. . . )
( مجازاً ) روشن شدن، آشکار شدن، هویدا شدن، شفافیت یافتن
پُرشِتاب
اضمحلال ( واژه ای بسیار عربی است اما در هر صورت کاربرد دارد )
[معماری] ( در مورد بنا، فرم، طرح ) مفصل بندی شده، دارای ساختار خوانا و شمرده تعبیری مشابه articulation اما نه دقیقاً یکی با آن: structural musculari ...
بی اعتنایی
( سخنرانی ) چکیده ( منبع: فرهنگ معاصر هزاره )
". . . شناس" art connoisseur هنرشناس cheese connoisseur پنیرشناس ( کسی که متخصص تشخیص انواع پنیر است ) این واژه کاملا فرانسوی است. ( فرانسه، ...
چشم نواز
سرشناسی برجستگی چشمگیری وضوح ( منبع: فرهنگ معاصر هزاره )
ملاحت جذابیت با نمکی شایستگی برازندگی ( منبع: فرهنگ معاصر هزاره )
تفاخر تشخص مآبی ( منبع: فرهنگ معاصر هزاره )
edc pen= everyday carry pen قلمی ارزانقیمت برای استفاده ی روزمرّه
آراستگی برازندگی تناسب مقبولیت ( شخص ) وقار ( منبع: فرهنگ معاصر هزاره )
( معماری ) بنایی که با تراکم فضایی، به دنبال تعامل کاربرانش است
لبه دار کردن سطوح ( مثلاً با کنگره ها و ابزارها، . . . )
تکنولوژی ستیز، فنّاوری ستیز کسی که نسبت به هر فرم جدیدی از تکنولوژی مقاومت می کند و با آن مخالف است. "لودیست" دکتر علی معظمی در ترجمه کتاب "بحران ...
( انجیل لوقا ) پسر عزیزدردانه ای که پس از خطاهای فراوان، پشیمان به خانه بازگشته و والدینش او را بخشیده اند
( معماری ) ( استعاری ) ساختمانِ به افراط تزیین شده، اما با کارکرد ضعیف، و با هزینه ی ساخت گزاف
( مجازاً هم به کار می رود ) litany of objects نجوای اشیا
فراک ( فراک، معروف ترین گونه ی tailcoat است )
غالب، عمومی
تمایل
افسارگسیخته
هیچ انگارانه ( معادل ویکی پدیا )
( مجازاً ) همسو، مطابق با ( مثلاً در ابتدای پاراگراف ) : . . . Consonant with همسو با آنچه تا الان گفتیم. . .
عملاً
اتاق سرایداری خانه ی سرایداری اتاق نگهبانی
قانونی کردن رسمی کردن اصلاح ( منبع: فرهنگ معاصر هزاره ) ( شهرسازی ) اصلاحات شهری
واژه "کلاسیک" در جایگاه اسم هم به کار می رود، و به معنای "اثر کلاسیک" است first classic of modern urbanism اولین اثر کلاسیک در زمینه ی شهرسازی مدرن
( شهرسازی ) بافت شهری urban fabric= ( توضیح: ریچارد سِنِت معتقد است ابداع شیوه ی"تار و پود" در حرفه ی نسّاجی به تدریج طی چند نسل، منجر به ابداع شیو ...
( مجازاً ) قصه ی تودرتو، داستان چندلایه، نمایش در نمایش، فکر پیچیده ( منبع: فرهنگ معاصر هزاره ) مثال: داستانهای کلیله و دمنه ( معماری ) ( استعاری ...
اغفال گر گول زننده مرموز ( منبع: فرهنگ معاصر هزاره )
سهل انگارانه با تسامح
( هنر و معماری ) تاریخگرایی یکی از اولین چاره های پست مدرنیسم برای رهایی از بایدها و نبایدهای مدرنیسم. رویکردی در معماری که در آن از عناصر و المان ها ...
historicize ( هنر و معماری ) ساخت اثری به گونه ای که انگار، متعلق به گذشته است ( مثلاً با استفاده از مواد و مصالح قدیمی )
تاریخی نما کردن چیزی کهنه نما کردن چیزی
آکنده از زبان بازی پر از حرّافی ( منبع: فرهنگ معاصر هزاره )
بت انگاری کردن از چیزی مثال: architectural ornament is culturally fetishized فرهنگ جامعه، از تزئینات معماری، بت انگاری می کند
خشکه مقدس زاهدمآبانه زاهد مآب زهدفروشانه زهدفروش قداست مآبانه قدیس وار قدیس خصال ( منبع: فرهنگ معاصر هزاره )
( مجازاً، در مورد یک واژه ) عام، پرشمول، کلی، جامع مثال: “house” or somewhat looser “building” واژه ی "خانه" یا کمابیش واژه ی عام ترِ "ساختمان"
Dissolution of the Soviet Union Collapse of the Soviet Union
اشباع
جرگه
تسلّی to salve her conscience= to quiet her conscience
( مجازاً ) برساخته مثال: The world is wrought with problems دنیا برساخته از مشکلات است
مسکن چندخانواری
( مجازاً ) ور رفتن با چیزی، مشغول شدن یا سرگرم شدن به چیزی ( به شیوه ای سرسری، غیرمتفکرانه و غیرانتقادی ) بازی بازی کردن they always flirt with new ...
غرابت گرایی ( هنر، معماری ) رویکردی شامل استفاده از تجلیات هنری، فرهنگی و اجتماعیِ سرزمین های دور.
to strike a distinct chord= to be contrarian ساز مخالف زدن
( هنر، معماری ) سبک تزئینگرای "انفصال" یا "جدایی طلبی" که در اواخر قرن 19 عمدتاً در اتریش و آلمان پدید آمد. مشابه "آرت نوو"ی بلژیک، و از جنبش های پیش ...
تلقی دریافت ( در جایگاه اسم )
supersede
تحت الشعاع قرار دادن چیزی
inscribe ممکن است مصداق vandalism هم باشد و بار منفی داشته باشد مثال: those who inscribe public lavatory walls
متانت
خویشتنداری خودداری
( مجازاً ) برای توصیف رویدادها، پدیده ها، مفاهیم، و رویکردهایی به کار می رود که سود و زیانشان عملاً یکسان است و "توسعه و تخریب" را به یک اندازه به با ...
( هنر، معماری، رسانه، بازار . . . ) عنصری در کار که باعث هیجان و جذابیت آنی برای مخاطب می شود. ( این اصطلاح در نقدهای مارکسیستی نسبت به هیجانات کا ...
( معماری ) ایده هایی آینده نگرانه در طراحی، که طی آن ساختمان همچون گیاه یا اورگانیسم زنده ای است که کافیست بذر یا نطفه ی آن را بکاریم، آنگاه خودش طی ...
( معماری ) معمار غیرخلاق، معماری که تنها حداقل های عملکردی را طراحی میکند، و از ابعاد هنری و شاعرانه و نمادین غافل است funkitect= functional archite ...
( معماری ) بی قاعده اصطلاح rough hewn beauty ( زیبایی ناصاف - زیبایی بی قاعده ) را جان راسکین - منتقد بزرگ معماری قرن 19 - برای توصیف کلیساهای قرون ...
( مجازاً ) تحریف کردن
مزیت رقابتی، مزیت فروش
شیوه های معماری کلاسیک غربی ( دوریک، یونیک، کورنتیَن، توسکانی، . . . )
تعالی بخش
کنایه پرداز
( هنر و معماری ) پوچ گرا، هیچ انگار Dadaist forms فرم های پوچ گرایانه
( مجازاً ) ( هنر و معماری ) حذف عناصر و موتیف های سبک های دوره های پیشین، برای درانداختن طرحی نو Iconoclasm مثال: هنر مدرنیسم به طور کلی ( گسست از س ...
( هنر، معماری ) فُرمی، مرتبط با فُرم، مربوط به فرم یابی، فُرمال، فُرمیک formal language زبان فُرمی formal considerations ملاحظات در مورد فرم/فرم ...
represent
هم سنخ ( منبع: فرهنگ معاصر هزاره )
نوعی لباس شبیه پیراهن شومیز، که فقط سینه را از جلو می پوشاند و از زیر کُت، شبیه یک پیراهن کامل است. در گذشته کاربرد بسیار داشت اما امروز به ندرت اس ...
dickey = shirtfront
گره خوردن چیزی به چیز دیگر ( مجازاً ) her destiny is bound up with this exam سرنوشت او به این آزمون گره خورده
( معماری ) کتیبه های سنگی مصر باستان که در اواخر قرن نوزدهم در برخی خانه های اشرافی در اروپا، به عنوان عنصری تزئینی، اقتباس می شد
گُل ریسه ( معماری - نقش برجسته های شکل دسته ی گل ) ریسه ی گل ریسه روبان فانوس کاغذی ( منبع: فرهنگ معاصر هزاره )
( معماری ) پتکانه، پتکین
بخش اندرونی خانه ( که مخصوص خود ساکنان خانه است )
( در برخی موارد ) کارگزار
این فعل مجازاً هم به کار می رود، مثلا با idea : An idea sprouted in her mind ایده ای در ذهنش جوانه زد
( مجازاً ) پررونق، شکوفا thriving blossoming flourishing
- عبارت "دهکده ی پوتمکین"، در قرن 19 برای توصیف مکانی غیرواقعی به کار می رفت که فقط برای نمایش و فریب ساخته شده بود. بنا بر روایت، گریگوری پوتِمکین د ...
intrigue ( تأثیر مثبت )
به اقتضای= به فراخور، به تناسب
grasp
مشعل سقفی نورگیر سقفی
صفحه ی فلزیِ دور سوراخِ کلید در قفلهای درب، که معمولاً فرم تزئینی خاصی به آنها داده می شود
جناب عَجَمَندِه، من به باریک اندیشی شما و حُسن نیتتان برای پیشرفت زبان فارسی ایمان دارم، اما بهتر است حتماً داخل پرانتز ذکر کنید که این واژه ها ابداع ...
به نحو احسن
bring sth to execution عملی کردن چیزی، جامه عمل پوشاندن به چیزی، به مرحله ی اجرا درآوردن چیزی
جسورانه شجاعانه گستاخانه دلیرانه ( لزوما بار منفی ندارد ) ( مثلاً هنرمندی که جسورانه دست به ابداع می زند )
نتایج و عواقب چیزی آشکار شدن the reforms had taken hold
سرکِش overflowing imaginations تخیلات سرکش ( freewheeling imaginations= )
( معماری عثمانی ) معمارباشی
to be serious about sth در قبال چیزی تعهد داشتن در رابطه با چیزی مصمّم بودن
مکانیکی بی روح ( منبع: فرهنگ معاصر هزاره ) mindless machine
[کسی یا چیزی] خُرد انگاشتن حقیر شمردن دیدگاه ضعیف/نامطلوب نسبت به. . . خوار شمردن اعتبار/منزلتِ چندانی برای. . . قائل نشدن به چشم حقارت نگاه کردن به ...
rage at someone بر کسی خشم گرفتن
واو به واو
( فرد شاغل ) کم درآمد an ill paid clerk یک منشی کم درآمد
emerge arise turn up
نوعی سبک شیشه گری نفیس که توسط شیشه گر فرانسوی "رِنه لالیک" در اواخر قرن نوزدهم ابداع شد. ( بیشتر برای ساخت اشیای تزئینی، شیشه های عطر، کوزه های شیشه ...
( معماری ) پس نشسته، تو رفته
واسط
تضاد فاحش
عادت کردن به چیزی، مأنوس شدن با چیزی، سازگاری با چیزی، خو گرفتن به چیزی ( بخصوص آب و هوا )
نوعی کاسه ی کم عمق متعلق به یونان باستان با یک برجستگی در مرکز آن، که در زمان های قدیم برای نوشیدن یا ریختن شراب استفاده می شد. با واژه "پیاله" هم ...
Greek tripod of bronze یکی از انواع ظروف برنزی در یونان باستان. دارای کاربردهای مختلف از جمله گرم کردن و پختن غذا. ولی اغلب از آنها برای پیشکش نذر به ...
توالی، پلکان ( مجازاً ) ، نردبان ( مجازاً )
آستِریا غذاخوری های محلی در ایتالیا ( میزهای اشتراکی، پاستا، ماهی و شراب )
بیلچه ذغال
( پاکت پستی، ماسک، تشک، سوتین، ژاکت، پالتو، . . . ) قرار دادن قشری نرم و یا محافظ، در داخل یا روی چیزها، برای محافظت، راحتی یا بهداشت چیزی که برای آ ...
طبع ( دوستان به "لطافت طبع" اشاره کردند، اما گاهی به سادگی همان "طبع" معنی می دهد )
اشیایی که نسل به نسل میان اعضای خانواده دست به دست می شود ( مادربزرگ - - > مادر - - > دختر ) و کیفیتی مقدس پیدا می کند
( در برخی موارد ) فرمان دادن ( در برخی موارد ) جویا شدن، جویای . . . بودن
افاده ای
( معماری ) نقش برجسته های تزیینی ( به طور خاص در قسمت سینه ی سنتوری بناهای کلاسیک یونانی و روم )
از پسِ کاری برآمدن
( مجازاً ) وجهه They removed the word "cushion - maker" from the firm's sign and substituted "decorator" for it. It had a better ring آنها عنوان "کو ...
( در بافتار معماری ) پرنقش و نگار Adolf Loos: He made furniture that was so totally overstuffed that the cabinetmaker's woodwork could no longer be ...
( در بافتار هنری ) آندلسی با توجه به ویکی پدیا، ذیل مدخل moors، این واژه اهالی مسلمانان اسپانیا و تمام جنوب اروپا را در برمی گیرد، لذا با تساهل می ت ...
( معماری داخلی ) هماهنگی داشتن اجزا، به هم آمدن عناصر ?Adolf Loos: [furniture, wallpaper, lighting, …] And if they did not all fit together و اگر هم ...
Stand aside
رگه گذاری کاذب ( رگه های چوب ) روی سطوح غیر چوبی و یا سطوح چوبی ای که رگه های چندانی ندارند، تا از این طریق، سطح مورد نظر، ظاهر یک چوب باکیفیت را پید ...
- فرشینه ( فرهنگ معاصر هزاره ) - پرده ضخیم نقشدار، دیوار پارچه ای نقشدار جداکننده ی فضا - تجیر ( این واژه را مرحوم رحمت الهی در ترجمه رمان "نا ...
سر هم بندی
اِخلال No material permits an intervention into its range of forms هیچ ماده ای اجازه ی اخلال در طیف فرم های مجاز خود را نمی دهد
بهترین معادل: دست ورزی توجه داشته باشید که امروز واژه craft، به خصوص در جایگاه فعل ( که جایگاه جدیدی است ) ، صرفاً به "کار فیزیکی ماهرانه با دست" اش ...
برج نظرگاه، نظرگاه برج دیدبانی کارکردی نظامی دارد، اما در معماری امروز، این برج ها اگر به تازگی ساخته شوند، صرفاً کارکرد تفننی و گردشگری دارند، در ن ...
بی پیرایگی to be unaffected مثال: Aalto ponderd how to reconcile technology with the rawness of countryside آلتو به این فکر می کرد که چگونه می توان ...
اصالت به "فرد" در آفرینش هنری یا ادبی توضیح: 1 - فقط مختص نویسندگی نیست و برای هر نوع ساخت هنری یا معماری به کار میرود 2 - این مفهوم در تضاد با مفهو ...
در گرو Craft always involves a connection to the local دست ورزی، همواره در گرو ارتباطات محلی است
سفارشی ( انجام کار سفارشی توسط صنعتگر )
نظری، تخصصی: Technical vs. Practical Knowledge
هدایت کردن
دورنما
از پای درآوردن
خوار شمردن حقیر شمردن
اجابت
ساخت و پرداخت
آشتی ناپذیر