پیشنهاد‌های حسین کتابدار (١٨,٧٩٣)

بازدید
٨,٥٧٨
تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

شخصی که حضور یا اعمال او احتمالاً باعث مشکلاتی می شود یا دیگران را در وضعیت نامناسب قرار می دهد. کسی که یک ریسک یا بار احتمالی برای یک گروه یا وضعیت ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

This slang term is used to describe someone who is under the influence of drugs, particularly stimulants like methamphetamine or amphetamines. It con ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

This phrase is used to describe being under the influence of hallucinogenic drugs or experiencing intense hallucinations. It can also be used to desc ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٢

مثال؛ Her smile could light up a room. The fireworks lit up the night sky. He always lights up when he talks about his favorite hobby.

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
١

طولانی کردن مدت زمان چیزی یا از دست دادن کنترل، به ویژه در یک وسیله نقلیه طولانی کردن یک فعالیت بیشتر از نیاز یا از دست دادن کنترل به صورت مجازی، ما ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

تبلیغ یا عمومی کردن چیزی یا کسی با هیجان شدید ایجاد هیجان یا انتظار در مورد چیزی یا کسی مترادف: Boost, promote, energize. متضاد: Downplay, diminis ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

تولید کردن سریع چیزی، اغلب با حس فوریت یا کارآمدی ایجاد یا تکمیل کردن چیزی به صورت سریع یا کارآمد مترادف: Pump out, churn out, bang out. متضاد: De ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

دور ریختن یا خلاص شدن از شر موارد بی فایده یا ناخواسته. خلاص شدن از چیزهای غیرضروری یا مزاحم برای پاکسازی یا ایجاد فضا مترادف: Throw away, dispose ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
١

حضوری، به صورت فیزیکی حاضر، در مقابل ظاهر شدن به صورت مجازی یا به عنوان یک نماینده. دیدن یا ملاقات کسی به صورت حضوری و فیزیکی، و نه از طریق صفحه نم ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مثال؛ “Let’s have an F2F chat to discuss the details. ” In a professional context, a coworker might suggest, “We should schedule an F2F meeting to re ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

"داستان باف"/ کسی که می تواند داستان های پیچیده و جذاب را ببافد. کسی که در داستان گویی بسیار ماهر است و اغلب جزئیاتی را اضافه می کند تا داستان جذاب ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
١

"داستان گو" / کسی که در نقل حکایات و داستان های جذاب مهارت دارد. نقّال مترادف: Storyteller, narrator, anecdotalist مثال؛ He was such a raconteur tha ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

آسیب رساندن به شهرت یا وضعیت کسی با اعمال یا گفتار خود، اغلب به طور غیر عمدی اعمال یا گفتار شما به ناحق یا به طور منفی بر کسی تأثیر گذاشته است. مت ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مثال؛ After losing his job, John found himself sleeping rough in the park. Many people in the city are sleeping rough due to the lack of affordab ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

قرار دادن کسی در یک موقعیت دشوار یا ناخوشایند، اغلب با افشای چیزی که او انجام داده است. ایجاد مشکل یا دردسر برای کسی، اغلب به طور غیر عمدی. پته کس ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

"دست بجنبون" / کاهش ندادن تلاش یا متمرکز و با دقت ماندن در کاری که انجام می دهید. حفظ سطح بالای تلاش و خود را غافل نگه نداشتن. مترادف؛ No laziness ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

/rəʊɡ bɪˈheɪv. jər/ "رفتار سرکش"/ اعمالی که غیرقابل پیش بینی، سرکشانه یا ناپسند هستند. اعمالی که از هنجارها یا استانداردهای پذیرفته شده منحرف شده ا ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

اعمال و رفتاری که شامل شوخی ها یا کلک های بازیگوشانه یا شیطنت آمیز است. درگیر شدن در شیطنت های بازیگوشانه یا شوخی های سبک. مترادف: Mischief, tomfo ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
١

رفتار نادرست یا ناپسند؛ حیله گری. رفتار فریبنده یا نادرست که اغلب شامل حیله گری می شود. مترادف: Trickery, deceit, chicanery. متضاد: Honesty, inte ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

کار به صورت کارآمد پیش رفتن یا پیشرفت خوب داشتن. همه چیز به خوبی و به طور موثری پیش می رود. مثال؛ Now that we've solved the initial problems, we’r ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٣

بیان کردن احساسات یا عواطف خود از طریق اعمال به جای کلمات، اغلب به شیوه ای که مزاحم یا نامناسب است. رفتار کردن به طور ناگهانی یا نشان دادن احساسات ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

یک اصطلاح عامیانه بریتانیایی است که به درد بیضه اشاره دارد. همچنین می تواند به صورت استعاری برای توصیف چیزی که بسیار آزاردهنده یا خسته کننده است، ا ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

کسی که از کلمات خود به صورت مضر یا آسیب زا استفاده می کند، که اغلب باعث آسیب های عاطفی یا روانی به دیگران می شود. استفاده از گفتار برای آسیب رساندن ...

پیشنهاد
٢

برعهده گرفتن کنترل یا مسئولیت حل یک وضعیت توسط خود، به جای تکیه بر دیگران. اقدام قاطعانه برای رسیدگی به یک مسئله به طور مستقیم و شخصی. مترادف: Tak ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٥

"اینجایی" / عبارتی است که برای تأیید حضور کسی یا نشان دادن اینکه کسی را پیدا کرده یا به او رسیده اید، استفاده می شود. می تواند به معنای "بفرمایید/He ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

فشار آوردن، انتقاد کردن یا اذیت کردن مداوم کسی، اغلب برای اینکه او را به انجام کاری وادار کنند یا عملکردش را بهبود بخشند. مداوم و بیش از حد خواستن ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٣

"Queer" is an umbrella term used to describe sexual and gender identities that are not exclusively heterosexual or cisgender. It can include people w ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

جلوگیری کردن از جلب توجه به خود، اغلب با دوری از مشکل یا اجتناب از رویارویی. محتاط و بی سروصدا بودن برای جلوگیری از درگیری یا زیر ذره بین رفتن متراد ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٢

دادن کنترل یا مسئولیت چیزی به کسی دیگر یا انتقال چیزی به کسی. می تواند به معنای سپردن یک وظیفه یا مسئولیت مهم به کسی باشد. مترادف: Transfer, pass, ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
١

"شهرداری"/ به معنای ساختمان اداری یا مرکزی است که دولت یک شهر در آن فعالیت می کند. اغلب شامل دفاتر شهردار، شورای شهر و سایر بخش های شهری است. مترادف ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
١

نسبت دادن چیزی به یک علت خاص یا دستیابی به چیزی، مانند امتیاز در یک بازی. می تواند به معنای شناسایی یا ثبت یک دستاورد یا نسبت دادن یک نتیجه به یک دل ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
١

"هوشیار شو لعنتی"/ یک روش بسیار مستقیم و توهین آمیز برای گفتن به کسی است که باید فوراً هوشیار شود، معمولاً به این معنا که باید از حالت مستی یا تحت تأ ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٢

کافی یا مناسب بودن برای یک هدف یا وظیفه خاص. اغلب به صورت منفی "doesn't cut it" استفاده می شود تا نشان دهد که چیزی به اندازه کافی خوب نیست. می تواند ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
١

افرادی که از نظر اخلاقی، فرهنگی یا جسمی دچار انحطاط شده اند و اغلب برای توصیف افرادی که در رفتارهای اجتماعی غیرقابل قبول یا غیراخلاقی شرکت می کنند، ا ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٣

Vice refers to a division of the police department that deals with crimes related to moral conduct, such as prostitution, gambling, and drug - relate ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٤

پیدا کردن، شناسایی یا کشف چیزی، اغلب از طریق تحقیق یا جستجو. می تواند به معنای آشکار کردن چیزی پنهان یا ناشناخته باشد، به ویژه از طریق تلاش یا تحقیق ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
١

جذب کردن، وسوسه کردن یا فریب دادن کسی، اغلب با هدف جلب علاقه یا مشارکت آنها. می تواند به معنای کشاندن کسی به یک موقعیت یا رابطه به طور تدریجی و ماهر ...

پیشنهاد
١

"Throw the baby out with the bathwater" is an idiomatic expression meaning to discard something valuable or essential while trying to get rid of some ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
١

خندیدن بی اختیار یا خنداندن کسی دیگر. همچنین می تواند به معنای تجربه یک فروپاشی روانی یا احساسی باشد. می تواند به معنای ایجاد یک واکنش احساسی قوی و ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
١

یک قطعه کوچک از پارچه، رنگ یا مواد دیگر که برای نشان دادن ظاهر و احساس یک قطعه بزرگتر استفاده می شود. می تواند به معنای یک قطعه کوچک نمایشی از چیزی ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
١

"Go fuck yourself" is a very rude and offensive phrase used to express anger, contempt, or dismissal toward someone. It's considered vulgar and inapp ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٣

پیش دبستانی به کودکی اطلاق می شود که معمولاً بین 3 تا 5 سال سن دارد و در پیش دبستانی حضور دارد، که یک مؤسسه آموزشی است که آموزش های اولیه کودکی را قب ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٢

"Bust someone's balls" is a slang phrase meaning to tease, mock, or give someone a hard time, often in a playful or joking manner. مسخره کردن یا سخ ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٣

Muster up means to gather or summon up, especially courage, strength, or support. جمع آوری یا فراخواندن، به ویژه شجاعت، قدرت یا حمایت. یافتن مناب ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٢

مثال؛ He watched the movie in its entirety without taking a break. The entirety of the project needs to be completed by the end of the month. She ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٢

بافتی است که نیاز به جویدن برای خرد شدن دارد، اغلب برای غذاهایی مانند آب نبات ها، گوشت ها یا محصولات پخته شده که در برابر گاز گرفتن مقاوم هستند استفا ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٤

"On the nose" means exactly right, precise, or accurate. دقیقاً درست، دقیق یا صحیح می تواند به معنای زدن دقیق هدف یا دقیقاً به موقع بودن از نظر زم ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٢

"On the button" means exactly right, precise, or on time. دقیقاً درست، دقیق یا به موقع می تواند به معنای کاملاً دقیق یا به موقع بودن باشد. متراد ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٢

"On the mark" means exactly right, accurate, or precise. دقیقاً درست، دقیق یا صحیح . می تواند به معنای کاملاً همسو بودن با انتظارات یا زدن دقیق هد ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٢

This term refers to performing a task or job with skill and proficiency. It implies that the person is capable and knowledgeable in their field. این ...