پیشنهاد‌های حسین کتابدار (٢٥,٢٩٨)

بازدید
١٨,٠٢٢
تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

C - list "فهرست C": اصطلاحی برای توصیف افراد مشهور که در مقایسه با افراد مشهور فهرست A و B از شهرت یا شناخت کمتری برخوردارند. آن ها ممکن است در برخ ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

"بروشور"/ یک تکه کاغذ حاوی اطلاعات یا محتوای تبلیغاتی که معمولاً برای تبلیغ رویدادها، محصولات یا خدمات توزیع می شود. مترادف: Leaflet, brochure, pamp ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

کسی که در خانواده ای ثروتمند به دنیا آمده یا ثروت زیادی به ارث برده است. داشتن ثبات مالی و مزایایی از بدو تولد، که اغلب به معنای مزیت ها و موقعیت ا ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

"Gorge On": To eat a large amount of food greedily; to overeat. "پرخوری کردن": به طور زیاد و با حرص غذا خوردن؛ زیاد خوردن. مصرف چیزی در مقادیر زیا ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

جشن های شاد و پرصدا، به ویژه آن هایی که شامل نوشیدن و رقصیدن هستند. حالت جشن و شادی با نشاط و خوشی بدون محدودیت، عیاشی مترادف: Festivity, celebratio ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

به طور استعاری، به معنای آرام شدن، افشا کردن یا بررسی چیزی باشد که معمولاً پنهان یا خصوصی است. این عبارت به معنای راحت تر شدن یا بازتر و صادق تر شد ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

Nitazenes are a class of synthetic opioids. They were first developed in the 1950s as potential pain relievers but were never approved for medical ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

ONS stands for the Office for National Statistics. It is the UK's largest independent producer of official statistics and the recognized national sta ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

شکلی قدیمی از فعل "comes, "، که در متون قدیمی انگلیسی و ادبیات، معمولاً از قرون وسطی یا کتاب مقدس کینگ جیمز استفاده می شود. مثال؛ "He that cometh af ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

شخصی که حضور یا اعمال او احتمالاً باعث مشکلاتی می شود یا دیگران را در وضعیت نامناسب قرار می دهد. کسی که یک ریسک یا بار احتمالی برای یک گروه یا وضعیت ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

This slang term is used to describe someone who is under the influence of drugs, particularly stimulants like methamphetamine or amphetamines. It con ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

This phrase is used to describe being under the influence of hallucinogenic drugs or experiencing intense hallucinations. It can also be used to desc ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

مثال؛ Her smile could light up a room. The fireworks lit up the night sky. He always lights up when he talks about his favorite hobby.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

طولانی کردن مدت زمان چیزی یا از دست دادن کنترل، به ویژه در یک وسیله نقلیه طولانی کردن یک فعالیت بیشتر از نیاز یا از دست دادن کنترل به صورت مجازی، ما ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

تبلیغ یا عمومی کردن چیزی یا کسی با هیجان شدید ایجاد هیجان یا انتظار در مورد چیزی یا کسی مترادف: Boost, promote, energize. متضاد: Downplay, diminis ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

تولید کردن سریع چیزی، اغلب با حس فوریت یا کارآمدی ایجاد یا تکمیل کردن چیزی به صورت سریع یا کارآمد مترادف: Pump out, churn out, bang out. متضاد: De ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

دور ریختن یا خلاص شدن از شر موارد بی فایده یا ناخواسته. خلاص شدن از چیزهای غیرضروری یا مزاحم برای پاکسازی یا ایجاد فضا مترادف: Throw away, dispose ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

حضوری، به صورت فیزیکی حاضر، در مقابل ظاهر شدن به صورت مجازی یا به عنوان یک نماینده. دیدن یا ملاقات کسی به صورت حضوری و فیزیکی، و نه از طریق صفحه نم ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

مثال؛ “Let’s have an F2F chat to discuss the details. ” In a professional context, a coworker might suggest, “We should schedule an F2F meeting to re ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

"داستان باف"/ کسی که می تواند داستان های پیچیده و جذاب را ببافد. کسی که در داستان گویی بسیار ماهر است و اغلب جزئیاتی را اضافه می کند تا داستان جذاب ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

"داستان گو" / کسی که در نقل حکایات و داستان های جذاب مهارت دارد. نقّال مترادف: Storyteller, narrator, anecdotalist مثال؛ He was such a raconteur tha ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

آسیب رساندن به شهرت یا وضعیت کسی با اعمال یا گفتار خود، اغلب به طور غیر عمدی اعمال یا گفتار شما به ناحق یا به طور منفی بر کسی تأثیر گذاشته است. مت ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

مثال؛ After losing his job, John found himself sleeping rough in the park. Many people in the city are sleeping rough due to the lack of affordab ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

قرار دادن کسی در یک موقعیت دشوار یا ناخوشایند، اغلب با افشای چیزی که او انجام داده است. ایجاد مشکل یا دردسر برای کسی، اغلب به طور غیر عمدی. پته کس ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

"دست بجنبون" / کاهش ندادن تلاش یا متمرکز و با دقت ماندن در کاری که انجام می دهید. حفظ سطح بالای تلاش و خود را غافل نگه نداشتن. مترادف؛ No laziness ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

/rəʊɡ bɪˈheɪv. jər/ "رفتار سرکش"/ اعمالی که غیرقابل پیش بینی، سرکشانه یا ناپسند هستند. اعمالی که از هنجارها یا استانداردهای پذیرفته شده منحرف شده ا ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

اعمال و رفتاری که شامل شوخی ها یا کلک های بازیگوشانه یا شیطنت آمیز است. درگیر شدن در شیطنت های بازیگوشانه یا شوخی های سبک. مترادف: Mischief, tomfo ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

رفتار نادرست یا ناپسند؛ حیله گری. رفتار فریبنده یا نادرست که اغلب شامل حیله گری می شود. مترادف: Trickery, deceit, chicanery. متضاد: Honesty, inte ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

کار به صورت کارآمد پیش رفتن یا پیشرفت خوب داشتن. همه چیز به خوبی و به طور موثری پیش می رود. مثال؛ Now that we've solved the initial problems, we’r ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

بیان کردن احساسات یا عواطف خود از طریق اعمال به جای کلمات، اغلب به شیوه ای که مزاحم یا نامناسب است. رفتار کردن به طور ناگهانی یا نشان دادن احساسات ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

یک اصطلاح عامیانه بریتانیایی است که به درد بیضه اشاره دارد. همچنین می تواند به صورت استعاری برای توصیف چیزی که بسیار آزاردهنده یا خسته کننده است، ا ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

کسی که از کلمات خود به صورت مضر یا آسیب زا استفاده می کند، که اغلب باعث آسیب های عاطفی یا روانی به دیگران می شود. استفاده از گفتار برای آسیب رساندن ...

پیشنهاد
٣

برعهده گرفتن کنترل یا مسئولیت حل یک وضعیت توسط خود، به جای تکیه بر دیگران. اقدام قاطعانه برای رسیدگی به یک مسئله به طور مستقیم و شخصی. مترادف: Tak ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١٠

"اینجایی" / عبارتی است که برای تأیید حضور کسی یا نشان دادن اینکه کسی را پیدا کرده یا به او رسیده اید، استفاده می شود. می تواند به معنای "بفرمایید/He ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

فشار آوردن، انتقاد کردن یا اذیت کردن مداوم کسی، اغلب برای اینکه او را به انجام کاری وادار کنند یا عملکردش را بهبود بخشند. مداوم و بیش از حد خواستن ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٥

"Queer" is an umbrella term used to describe sexual and gender identities that are not exclusively heterosexual or cisgender. It can include people w ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

جلوگیری کردن از جلب توجه به خود، اغلب با دوری از مشکل یا اجتناب از رویارویی. محتاط و بی سروصدا بودن برای جلوگیری از درگیری یا زیر ذره بین رفتن متراد ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

دادن کنترل یا مسئولیت چیزی به کسی دیگر یا انتقال چیزی به کسی. می تواند به معنای سپردن یک وظیفه یا مسئولیت مهم به کسی باشد. مترادف: Transfer, pass, ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

"شهرداری"/ به معنای ساختمان اداری یا مرکزی است که دولت یک شهر در آن فعالیت می کند. اغلب شامل دفاتر شهردار، شورای شهر و سایر بخش های شهری است. مترادف ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

نسبت دادن چیزی به یک علت خاص یا دستیابی به چیزی، مانند امتیاز در یک بازی. می تواند به معنای شناسایی یا ثبت یک دستاورد یا نسبت دادن یک نتیجه به یک دل ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

"هوشیار شو لعنتی"/ یک روش بسیار مستقیم و توهین آمیز برای گفتن به کسی است که باید فوراً هوشیار شود، معمولاً به این معنا که باید از حالت مستی یا تحت تأ ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

کافی یا مناسب بودن برای یک هدف یا وظیفه خاص. اغلب به صورت منفی "doesn't cut it" استفاده می شود تا نشان دهد که چیزی به اندازه کافی خوب نیست. می تواند ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

افرادی که از نظر اخلاقی، فرهنگی یا جسمی دچار انحطاط شده اند و اغلب برای توصیف افرادی که در رفتارهای اجتماعی غیرقابل قبول یا غیراخلاقی شرکت می کنند، ا ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

Vice refers to a division of the police department that deals with crimes related to moral conduct, such as prostitution, gambling, and drug - relate ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٥

پیدا کردن، شناسایی یا کشف چیزی، اغلب از طریق تحقیق یا جستجو. می تواند به معنای آشکار کردن چیزی پنهان یا ناشناخته باشد، به ویژه از طریق تلاش یا تحقیق ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

جذب کردن، وسوسه کردن یا فریب دادن کسی، اغلب با هدف جلب علاقه یا مشارکت آنها. می تواند به معنای کشاندن کسی به یک موقعیت یا رابطه به طور تدریجی و ماهر ...

پیشنهاد
٢

"Throw the baby out with the bathwater" is an idiomatic expression meaning to discard something valuable or essential while trying to get rid of some ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

خندیدن بی اختیار یا خنداندن کسی دیگر. همچنین می تواند به معنای تجربه یک فروپاشی روانی یا احساسی باشد. می تواند به معنای ایجاد یک واکنش احساسی قوی و ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

یک قطعه کوچک از پارچه، رنگ یا مواد دیگر که برای نشان دادن ظاهر و احساس یک قطعه بزرگتر استفاده می شود. می تواند به معنای یک قطعه کوچک نمایشی از چیزی ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

🔸 معادل فارسی: ( ۱ ) برو گم شو ( با لحن بسیار تند ) ( ۲ ) به خودت فحش بده ( ۳ ) برو خودتو. . . ( توهین مستقیم ) در زبان محاوره ای: برو پی کا ...