تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
-٢٩

فداییدن/وقفیدن = م. ث کل زندگی خودش رو، به پژوهیدن در زمینه" زروُزیستشناسی = chronobiology" وقفید.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
-٢٣

میانبُریدن = م. ث اگر از اینجا بِمیانبُری، زود تر می رسی.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

فرض کردن/hypothesize انگاشتن/انگاریدن/فرضیدن. م. ث بیاید بیانگاریم/بِفَرضیم که این رویداد رخ بدهد، در آن صورت چه کاری باید بکنیم؟

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

انگاشتن/انگاریدن/فرضیدن. م. ث بیاید بیانگاریم/بِفَرضیم که این رویداد رخ بدهد، در آن صورت چه کاری باید بکنیم؟

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد

انگاشتن/انگاریدن/فرضیدن. م. ث بیاید بیانگاریم/بِفَرضیم که این رویداد رخ بدهد، در آن صورت چه کاری باید بکنیم؟

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد

انگاشتن/انگاریدن/فرضیدن. م. ث بیاید بیانگاریم/بِفَرضیم که این رویداد رخ بدهد، در آن صورت چه کاری باید بکنیم؟

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

انگاشتن/انگاریدن/فرضیدن. م. ث بیاید بیانگاریم/بِفَرضیم که این رویداد رخ بدهد، در آن صورت چه کاری باید بکنیم؟

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

یُمنماد ( از یُمن و نَماد )

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

سُخریدن = مسخره کردن م. ث با سخرِش دشمنانانت، فقط زشتی کار خود را به آن ها می نشانی.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد

هیسیدن = هیس کردن/صدای "هیس" درآوردن تا بقیه بِساکتند. م. ث وقتی گه مدیر وارد کلاس شد، آموزگار دانش آموزان رو هیسید.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

هیسیدن = هیس کردن/صدای "هیس" درآوردن تا بقیه بِساکتند. م. ث وقتی گه مدیر وارد کلاس شد، آموزگار دانش آموزان رو هیسید.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

هیسهیسیدن = م. ث وقتی که ما می هیسهیسه، توام چهار ستون بدنم می لرزه.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد

عِلَتیدن = م. ث جنگ، مرگ هزاران بیگناه را عِلَتید. سَبَبیدن = م. ث این کُنش/ژیرش به کنش/ژیرش دیگری می سَبَبَد.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد

عِلَتیدن = م. ث جنگ، مرگ هزاران بیگناه را عِلَتید. سَبَبیدن = م. ث این کُنش/ژیرش به کنش/ژیرش دیگری می سَبَبَد.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
-٢٠

عِلَتیدن = م. ث جنگ، مرگ هزاران بیگناه را عِلَتید. سَبَبیدن = م. ث این کُنش/ژیرش به کنش/ژیرش دیگری می سَبَبَد.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
-١٢٥

چالِشیدن = م. ث من شما را می چالِشم تا دیگر وارد این بحث های مسخره نژاد پرستی نشوید

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد

چالِشیدن = م. ث من شما را می چالِشم تا دیگر وارد این بحث های مسخره نژاد پرستی نشوید

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

سوتییدن = م. ث اینقدر سوتییدن هاش مسخره بود که ما روده پُر شدیم از خنده. گافیدن = م. ث بعد از این که اونطوری گافیدی تو برنامه قبلی، چطوری میتونی ب ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد

سوتییدن = م. ث اینقدر سوتییدن هاش مسخره بود که ما روده پُر شدیم از خنده. گافیدن = م. ث بعد از این که اونطوری گافیدی تو برنامه قبلی، چطوری میتونی ب ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

فریادیدن = م. ث وسط بیابون اگه از تهِ وجودت هم بِفریادی، کسی نیست که به کمکت بیاد. بانگیدن = م. ث بانگِش او بود که همه را خَبَراند ( خبر کرد )

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد

فریادیدن = م. ث وسط بیابون اگه از تهِ وجودت هم بِفریادی، کسی نیست که به کمکت بیاد.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد

چَکیدَن = چک زدن م. ث مُشتیدن های سپهر به درد نمی خورد. اما وقتی می چکَید، تا ۳ روز گوشِت زنگ می کِشید. سیلییدن = سیلی زدن م. ث جوری می سیلیَم تو ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤

فعل/کارواژه آن = بُروجَعبیدَن ( از کوتاه شده "بُرون = بیرون" و جعبه ) م. ث سِپهر، من دارم الان وسایل خونه ام رو می جعبَم ( داخل جعبه می گذارم ) . خو ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد

فعل/کارواژه آن = بُروجَعبیدَن ( از کوتاه شده "بُرون = بیرون" و جعبه ) م. ث سِپهر، من دارم الان وسایل خونه ام رو می جعبَم ( داخل جعبه می گذارم ) . خو ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

مادران کشته شدگان ماه آبان.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

خمیدن/خم شدن.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
-١٢

درمانیدن = م. ث این بیماری را فقط دکتر فلانی می تواند بِدرماند

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد

بِهبودیدن = م. ث این ماده رو بزن رو زخم، خودش می بِهبوده. بهبوداندن = م. ث هیچ دکتری نمی تواند این زخم را بِبهبواند.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

جقیدن/جلقیدن م. ث کمتر بِجَق

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد

جقیدن/جلقیدن م. ث کمتر بِجَق.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
-١٥

جَقیدن = م. ث این که جَقیدن چشم را کور می کند اشتباه است.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
-١١

شَکیدن = م. ث هیچ چیز قُدسداری/مقدسی وجود ندارد. باید به همه چیز شَکید.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

فرشاندن = چیزی را مانند فرش پَهنیدن. م. ث با یه مُشت طرف رو فرشوند کفِ زمین. فرشیدن = مانند فرش پهن شدن. بعد از این که فرشید روی زمین، دوباره بل ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

فتیشیک/

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
-١٨

فتیشیدن م. ث همه چی که نباید بِفِتیشی. باید محدودیت داشته باشه.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد

فتیشگرایی

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

فتیشگرا/

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٧

سکس داشتن/سکس کردن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢٠

سکسیدن. م. ث سکسیدن این حیوان ها شوربختانه به زاییدن توله های جدید نیانجامید.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد

Signifier

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد

Signified

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد

Signify = دالیدن Signifier = دالنده Signified = دالیده

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد

نوساختن/نوسازیدن م. ث برای نوسازش این ساختمان، ۲ ماه وقت می نیازیم. آن واحد رو که نوساختند ولی این یکی هنوز باید بیایند و آن را بنوسازنند.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد

صدمیدن = م. ث این قرص به بدن می صَدَمَد.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد

صدمیدن = م. ث این قرص به بدن می صَدَمَد.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

افرادی که دوست ندارند این واژه را بکار ببرند میتونند بگویند "بدرود". اگر دارید جایی رو می تَرکید، می تونید بگید فعلا، بدرود، با اجازه، میبنمتون، بعد ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٠

بجای این واژه می شه گفت امیدوارم/امیدوارم که بشه

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
-٢٥

سرکوبیدن م. ث نیازی نیست تا احساسات خودت را بِسَرکوبی.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
-١٣

عَرّیدَن = م. ث : کمتر بِعَر تو گوش من. عرعریدن = م. ث : سره این عرعریدن تو بود که انداختنمون بیرون.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد

عَرّیدَن = م. ث : کمتر بِعَر تو گوش من. عرعریدن = م. ث : سره این عرعریدن تو بود که انداختنمون بیرون.